پتر کبیر

آخرین تزار و نخستین امپراتور روسیه (۱۶۸۲–۱۷۲۵)
(تغییرمسیر از پطر کبیر)

پیتر یکم (به انگلیسی: Peter I، به روسی: Пётр I Алексеевич؛ ۹ ژوئن ۱۶۷۲ – ۸ فوریه ۱۷۲۵) مشهور به پتر کبیر، آخرین پادشاه روسیه تزاری بود که از ۷ مه ۱۶۸۲ تا ۸ فوریه ۱۷۲۱، به عنوان تزار روسیه و از ۱۷۲۱ تا زمام مرگش در ۱۷۲۵، به عنوان اولین امپراتور روسیه بر این کشور حکومت کرد. دوران سلطنت پتر بر روسیه آغاز عصر جهش و پیشرفت در آن کشور بود که بعد‌ها به «دورۀ پترین» مشهور شد. او توانست، روسیه را با اصلاحات و کشورگشایی‌های فراوان به یک ابرقدرت اروپایی تبدیل کند.

پتر کبیر
پیتر یکم
تزار تمام روسیه
امپراتور تمام روسیه
پرترهٔ «پتر یکم» اثر ژان-مارک ناتیه در سال ۱۷۱۷ میلادی
امپراتور تمام روسیه
سلطنت۲ نوامبر ۱۷۲۱ – ۸ فوریهٔ ۱۷۲۵
پیشینبنیان‌گذار امپراتوری روسیه
جانشینکاترین یکم
تزار تمام روسیه
سلطنت۷ مه ۱۶۸۲ – ۲ نوامبر ۱۷۲۱
تاج‌گذاری۲۵ ژوئن ۱۶۸۲
پیشینفیودور سوم
جانشینآخرین تزار روسیه تزاری
فرمانروای مشترکایوان پنجم (۱۶۸۲–۱۶۹۶)
نایب‌السلطنهسوفیا آلکسینوا (۱۶۸۲–۱۶۸۹)
زاده۹ ژوئن ۱۶۷۲
مسکو، روسیه تزاری
درگذشته۸ فوریهٔ ۱۷۲۵ (۵۲ سال)
سنت پترزبورگ، امپراتوری روسیه
آرامگاه
قلعه پتر و پل، کلیسای سنت پیتر و پل
همسراناودوکسیا لوپوخینا ۱۶۸۹–۱۶۹۸
مارتا آلِکسِییِونا (بعدها کاترین یکم) از ۱۷۰۷
فرزند(ان)
نام کامل
پیتر آلکسیوویچ رومانوف
خاندانرومانوف
پدرالکسی یکم
مادرناتالیا ناریشکینا
امضاءپتر کبیر's signature
پتر کبیر
جنگ‌ها و عملیات‌ها

بیشتر دوران سلطنت ۲۹ سالۀ پتر صرف جنگ‌های طولانی علیه امپراتوری‌های عثمانی و سوئد شد. علیرغم مشکلات اولیه، جنگ‌های او در نهایت موفقیت‌آمیز بودند و منجر به گسترش حوضۀ نفوذ روسیه به دریای آزوف و دریای بالتیک شدند و بدین ترتیب، زمینه برای رشد نیروی دریایی امپراتوری روسیه فراهم گشت. پیروزی‌های او در جنگ بزرگ شمالی به دوران سوئد به عنوان یک قدرت بزرگ و تسلط آن بر منطقۀ بالتیک پایان داد و در عین حال، جایگاه روسیه را تا حدی بالا برد که به عنوان یک امپراتوری به رسمیت شناخته شد.

پتر شخصاً یک انقلاب فرهنگی را رهبری کرد که بسیاری از سیستم‌های اجتماعی و سیاسی سنت‌گرا و قرون وسطایی را با سیستم‌هایی که مدرن، علمی، اروپایی و مبتنی بر روشنگری محض بودند، جایگزین نمود. او تقویم روسیه را به گاه‌شماری ژولینی تغییر داد و در سال ۱۷۰۳، اولین روزنامه روسی را تاسیس کرد. در سال ۱۷۰۸ دستور تغییر خط مدنی را که اصلاحاتی در املای روسی بود و عمدتا توسط خودش طراحی شده بود، صادر کرد. او شهر سنت پترزبورگ را در ساحل نوا در می ۱۷۰۳ تأسیس کرد و در سال ۱۷۱۲، پایتخت روسیه را از مسکو به آنجا منتقل کرد. او آموزش عالی و صنعتی‌سازی را در امپراتوری روسیه ترویج کرد. آکادمی علوم روسیه و دانشگاه دولتی سنت پترزبورگ در سال ۱۷۲۴، یک سال قبل از مرگ او تأسیس شدند.

پتر کبیر بیش از هر چیز، برای نوسازی روسیه و تبدیل آن به یک قدرت بزرگ اروپایی شناخته می‌شود. برخی ابداعات او مانند ایجاد مجلس سنا روسیه در سال ۱۷۱۱، دانشکده روسیه در سال ۱۷۱۷ و جدول رتبه‌ها در سال ۱۷۲۲ تأثیری ماندگاری بر تاریخ روسیه گذاشت. منشأ بسیاری از نهاد‌های دولت روسیه به دورۀ سلطنت او می‌رسد.

پیش‌زمینه تاریخی

با وجود گسترش ارتباط میان فرمانروایان روسیه و اروپا در دوران دودمان روریک، مردم این سرزمین همچنان به سنت‌های اجدادی خود وفادار بودند. روسیه در این دوران، هنوز هم شکل و شمایلی کاملاً بدوی داشت و خوی و اخلاق مردم آن، بیشتر به روش و مسلک اقوام بیابانگرد استپ‌های شرقی روسیه، مانند قزاق‌ها، شباهت داشت.[۱] اما پس از برپایی دودمان رومانوف توسط میخائیل یکم (۱۶۱۳–۱۶۴۵)، حاکمان روسیه دو راهبرد عمده را اجرا کردند. این دو سیاست که از زمان میخائیل آغاز شد و در دورۀ پتر کبیر، چهارمین تزار این دودمان[۲] به اوج خود رسید، عبارت بودند از:

  1. «اعمال سیاست گسترش قلمرو به منظور تصرف مناطق و استعمار». این سیاست قبل از پتر، به خصوص در سمت شمال این کشور آغاز شده بود. روسیه اعمال سیاست گسترش سرزمینی را از چهار جهت دنبال کرد. این سیاست که از سده شانزدهم آغاز شده بود تا سده بیستم میلادی ادامه یافت و روسیه به بخش وسیعی از مستعمرات دست یافت.
  2. «مدرن‌سازی روسیه». این سیاست، گرچه در زمان پتر وارد مرحلۀ گسترده و اجرایی شد، از دوره الکسی یکم فرزند میخائیل یکم آغاز شده بود. آلکسی روسیه را از انزوای سیاسی خارج کرد. تعداد زیادی صنعتگر و مهندس از اروپا به کشور خود آورد، علوم و فلسفه و ادبیات اروپای غربی را رواج داد و ترویج لباس پوشیدن به طرز اروپاییان را در مسکو آغاز کرد.

اگرچه پیش از پیتر، روسیه گام‌هایی برای پیشرفت برداشته بود، اما هیچ‌یک از آن‌ها به طور گسترده اعمال نشده بودند و تا قبل از روی کار آمدن پتر کبیر، روسیه هیچ نقشی در معادلات جهانی بازی نمی‌کرد.

تولد و اوایل زندگی

نگاره‌ای از پتر در کودکی

پتر با نام کامل پیتر آلکسیوویچ رومانوف[الف] در ۹ ژوئن [سبک قدیمی: ۳۰ مه] ۱۶۷۲ در مسکو پایتخت روسیه تزاری به دنیا آمد. نام او برگرفته از شخصیت پطرس قدیس است. او در املاک ایزمایلوو بزرگ شد و از دوران کودکی و به سفارش پدرش الکسی یکم، توسط چندین معلم از جمله نیکیتا زوتوف، پاتریک گوردون و پل منزیوس آموزش دید. مرگ آلکسی در ۲۹ ژانویه ۱۶۷۶، زمینه کشمکش و نزاع شدیدی را میان فرزندانش پدید آورد. او از همسر اولش دو پسر معلول به نام‌های فئودور و ایوان و از همسر دومش پتر و شش دختر که مقتدرترین و جاه‌طلب‌ترین آنها سوفیا نام داشت بر جای نهاد.[۳] در ابتدا حاکمیت به برادر بزرگ و ناتنی پیتر، فیودور سوم ۲۱ ساله که ضعیف و بیمار بود، واگذار شد.[۴] در تمام آن مدت، در واقع دولت عمدتاً توسط آرتامون ماتویف، دوست روشنفکر الکسی، رئیس سیاسی خاندان ناریشکین و یکی از بزرگترین خیرین دوران کودکی پیتر اداره می‌شد.

این موقعیت زمانی که فئودور در ۷ مه ۱۶۸۲ درگذشت تغییر کرد. از آنجایی که فئودور هیچ فرزندی از خود به جای نگذاشت، اختلافی بین خانوادۀ میلوسلاوسکی (ماریا میلوسلاوسکایا همسر اول الکسی) و خانوادۀ ناریشکین (ناتالیا ناریشکینا دومین همسر الکسی) در مورد اینکه چه کسی باید وارث پادشاهی باشد به وجود آمد. بویارها (اشراف روس) که به هیچ‌وجه ایوان معلول را درخور سلطنت نمی‌دیدند از پتر و مادرش ناتالیا حمایت کردند.[۳]

نگاره‌ای از پتر که درحالی که استرلتسی‌های شورشی دایی‌اش را برای سلاخی می‌برند مادرش را دلداری می‌دهد. سوفیا عقب‌تر با مکر به همه چیز نگاه می‌کند؛ اثر الکسی کورزوخین در ۱۸۸۲م.

اما میلوسلاوسکی‌ها سپاه استرلتسی[ب] را برای حمله به پایتخت تحریک کردند. استرلتسی‌ها ماتویف را به قتل رساندند و با فشار بر بایارها، این امکان را برای میلوسلاوسکی‌ها (خاندان ایوان) و متحدانشان فراهم کردند تا پیتر ۹ ساله و ایوان ۱۶ ساله به طور مشترک به عنوان تزار معرفی شوند و ایوان که بزرگ‌تر بود به عنوان تزار ارشد شناخته شود و چنین هم شد. از آن‌جا که هر دو هنوز کودک بودند، سوفیا آلکسینوا خواهر تنی ایوان، به عنوان نایب‌السلطنه تعیین شد.[۶] به این شکل، در واقع سوفیا تمام قدرت را در دست گرفت و به مدت هفت سال به عنوان یک حاکم خودکامه حکومت کرد. به این شکل، در واقع سوفیا تمام قدرت را در دست گرفت و به مدت هفت سال به عنوان یک حاکم خودکامه حکومت کرد.

پتر در دوران نوجوانی و جوانی فردی عیاش بود و نوجوانی خود را در محلۀ اروپاییان روسیه گذراند. محله‌ای که در آن آلمانی‌ها، فرانسوی‌ها، هلندی‌ها و انگلیسی‌ها حضور چشم‌گیری داشتند. از همانجا او به این نتیجه رسید که اهالی اروپای غربی از روس‌ها بسیار پیشرفته‌تر هستند. او در این محله با یک اروپایی به نام فرانسوا آلوفور دوست بود که اغلب در خانه زیبای او به شب‌نشینی و خوشگذرانی مشغول بود.[۷] پتر از دوستانش هندسه و جبر و چگونگی کاربرد این دانش را در امور عملی–نظامی، نظیر هدف‌گیری دقیق توپخانه و ساخت استحکامات نیرومند فرا گرفت.

مادر پتر به دنبال آن بود که پسرش را مجبور به اتخاذ رویکردی متعارف‌تر کند. به همین دلیل ازدواج او را با اودوکسیا لوپوخینا در سال ۱۶۸۹ (در ۱۷ سالگی‌اش) سازماندهی کرد. این ازدواج با شکست مواجه شد. ۱۰ سال بعد، پتر اودوکسیا را مجبور کرد تا به راهبه‌ای در یک صومعه تبدیل شود. او با این کار، خودش را از زندگی با اودوکسیا لوپوخینا آزاد ساخت.

رسیدن به قدرت

با وجود بالغ شدن پتر و ایوان، سوفیا قصد کناره‌گیری از قدرت را نداشت. او علاوه بر به‌کارگیری انواع جاسوس‌ها، شخصاً پتر را که درحال تبدیل شدن به جوانی مغرور و برازنده بود زیر نظر می‌گرفت تا از هرگونه خطر کودتای احتمالی جلوگیری کند. با همه این‌ها، حکومت وی چندان دوام نیاورد. در نهایت، پس از آن که سوفیا پتر را برای جلوگیری از به سلطنت رسیدنش به یکی از روستاهای مجاور مسکو تبعید کرد، پتر توانست در سال ۱۶۸۹ با جمعی از یاران و هواخواهان خود به مسکو حمله کند. او سوفیا را به زندان افکند و برای همیشه از صحنۀ قدرت کنار زد.[۸][۹]

نگاره‌ای از سلطنت مشترک ایوان و پتر؛ سوفیا نیز به عنوان نایب‌السلطنه در کنار آنها حضور دارد.

با این حال، پتر هنوز نتوانست کنترل واقعی بر امور روسیه را به دست آورد؛ زیرا این‌بار قدرت توسط مادرش، ناتالیا ناریشکینا به عنوان نایب‌السلطنه اعمال شد. تنها زمانی که مادر پتر در سال ۱۶۹۴ درگذشت، او که در آن زمان ۲۲ ساله شده بود توانست به یک حاکم مستقل تبدیل شود. از لحاظ رسمی، ایوان و پیتر با هم فرمانروا بودند؛ اگرچه برای هیچ‌یک دستاوردی به همراه نداشت.

سرانجام، دو سال بعد و هنگامی که ایوان پنجم هم در سال ۱۶۹۶ و بدون فرزند پسری از دنیا رفت، پیتر تنها حاکم باقی‌مانده شد. دوران حکمرانی حقیقی او از این سال به بعد آغاز شد و با تاج‌گذاری به عنوان «پیتر یکم» برای تبدیل شدن به یکی از بزرگترین شخصیت‌های تاریخ روسیه آماده شد.

سلطنت

پیتر در سال ۱۶۹۴ و در ۲۲ سالگی، فرمانروای بالفعل روسیه تزاری شد. او عقیده داشت که روسیه تا زمانی که در عرصۀ فناوری به پای اروپا نرسد، هرگز یک امپراتوری قدرتمند نخواهد شد. او معتقد بود که روسیه باید از روش‌های انگلستان، فرانسه و دیگر قدرت‌های اروپای غربی تقلید کند. او حتی برای کسب مظاهر تمدن غربی، دو بار به کشورهای اروپایی سفر کرد و به تجربه‌های متفاوت و جدیدی دست یافت.

سفر به اروپا

بازدید پیتر از ناوگان امپراتوری هلند در خلیج ای آمستردام؛ پیتر در کشتی کوچک سمت راست حضور دارد؛ نگارۀ «ناوچه پیتر و پل در ای» اثر آبراهام استورک در ۱۶۹۸م.

پیتر که می‌دانست به تنهایی قادر به عقب راندن عثمانی‌ها از جنوب کشورش نیست، در سال ۱۶۹۷ با هدف اصلی یافتن متحدانی علیه عثمانی و با پانزده تن از اشراف و ۲۰۰ ملازم، اقدام به بازدید از کل اروپا کرد که به عنوان سفر بزرگ یا «سفارت بزرگ پتر» شناخته می‌شود.[۱۰] او نخستین تزاری بود که پس از صد سال روسیه را ترک می‌کرد.[۱۱] او از نام جعلی «پیتر میخائیلوف» استفاده می‌کرد که به او اجازه می‌داد از رویدادهای اجتماعی و دیپلماتیک فرار کند؛ اما از آنجایی که بسیار بلندقد‌تر از بقیه بود نمی‌توانست کسی را فریب دهد.[۱۲] هیئت پتر در ابتدا به لیوونی که در آن زمان جزوی از قلمرو سوئد بود و از آنجا به آلمان (پروس) رفتند. پیتر در آلمان نزد مهندس ارتش پروس درس توپخانه و استحکامات خواند و از او گواهینامه گرفت.[۱۳] سپس هیئت سفرا با کشتی از رودخانه راین به آمستردام هلند رفتند، اما خود پتر در ۱۸ اوت به شهر زاندام که در آن زمان از مراکز مهم کشتی‌سازی بود رفت. پتر بیش از ۴ ماه در هلند ماند و علوم کشتی‌سازی و مهندسی نظامی را نیز فرا گرفت.[۱۴] وی در ادامه قصد بازدید از انگلستان را کرد و در ژانویه ۱۹۹۸ وارد لندن شد و با ویلیام سوم پادشاه انگلستان دیدار کرد. او پس از ۴ ماه اقامت در انگلیس، به آمستردام و نزد همراهان خود بازگشت و این‌بار از درسدن، در ۲۸ ژوئن به وین پایتخت اتریش رفت. درست هنگامی که می‌خواست به ونیز ایتالیا هم سفر کند به آنها پیغام دادند که سپاه استرلتسی دوباره شوروش کرده است. پتر بلافاصله به سوی رسیه رهسپار شد، اما در طول مسیر مطلع شد که شورش خوابانده شده است.[۱۵] بدین شکل با آسودگی در راوا در لهستان با آگوست دوم ملاقات کرد و در نهایت در ماه اوت به روسیه بازگشت و چهارم سپتامبر به مسکو رسید. پتر که از شوروش استرلستی‌ها بسیار خشمین بود با آنها بسیار بی‌رحمانه رفتار کرد؛ ۴۶۰۰ نفرشان را زندانی و هزار تن دیگر را شکنجه و اعدام کرد و حتی ۵ نفر از آنها را با دستان خودش کشت[۱۶] و دستور داد که اجساد آنها را به عنوان هشداری برای توطئه‌گران آینده در معرض دید عموم قرار دهند.

با همه اینها اما، امیدهای پتر برای هدف اصلی سفرش به اروپا بر باد رفت. فرانسه متحد دیرینه سلطان عثمانی بود و اتریش مشتاق حفظ صلح در شرق و در عین حال، انجام جنگ‌های خود در غرب بود. علاوه بر این، پیتر لحظه‌ای نامناسب را برای متحد‌یابی‌اش انتخاب کرده بود؛ اروپایی‌ها در آن زمان بیشتر نگران جنگ جانشینی اسپانیا بر سر این بودند که چه کسی جانشین شاه بی‌فرزند چارلز دوم اسپانیا می‌شود تا جنگ با سلطان عثمانی. بدین ترتیب پتر نتوانست هیچ اتحادی را علیه عثمانی گسترش دهد.[۱۷]

این آخرین سفر پتر به اروپا نبود. او در آینده بارها و بارها به اروپا سفرهایی کرد. پتر در فوریه ۱۷۱۶ و همراه با همسرش، برای بار چندم به آلمان و هلند رفتند و در برای ژان-مارک ناتیه نیز ژست گرفتند. او در ماه مه، به پاریس فرانسه رفت و با لوئی پانزدهم نیز دیدیار کرد.[۱۸]

انقلاب فرهنگی در روسیه

نگارۀ «تزار پتر یکم و دربارش» اثر استانیسلاو چلبوسکی در ۱۸۵۸م؛ غربی‌شدگی و جلوه‌های اروپایی دربار پتر در این نگاره مشهود است.

پیتر پس از بازگشت به روسیه، اصلاحات گسترده‌ای را با هدف مدرن‌سازی روسیه اجرا کرد.[۱۹] در دسامبر ۱۶۹۹، پتر تاریخ جشن سال نو را از ۱ سپتامبر به ۱ ژانویه تعییر داد. او در سال ۷۲۰۷ از گاه‌شماری بیزانسی، تقویم سنتی روسیه که تاریخ رخدادها را از زمان پیدایش جهان تعیین می‌کرد، گاه‌شماری ژولینی را معرفی کرد که تاریخ رخدادها را از میلاد مسیح محاسبه می‌کرد[۲۰] و اعلام کرد که سال ۱۷۰۰ از تقویم ژولینی در حال اجرا است و تزئینات اروپایی جشن سال نو را در روسیه رواج داد.[۲۱] اگرچه کلیسای ارتدکس روسیه، به ویژه در برابر این تغییرات مقاومت نشان داد؛ زیرا آن‌ها بر این عقیده بودند که باید هویت متمایز خود را حفظ کنند و تحت‌تأثیر اعمال کاتولیک‌های اروپایی قرار نگیرند. او در ادامه، درهای مناصب دولتی را که تا آن زمان تنها به پسران اشراف اختصاص داشت، به روی پسران بااستعداد خانواده‌های معمولی گشود و آکادمی علوم روسیه را برای ترویج آموزش و پژوهش تأسیس کرد.

در ۱۶ دسامبر ۱۷۰۲، پتر نخستین روزنامه روسیه را به نام «دانش»[پ] در مسکو تاسیس کرد تا روس‌ها هم مانند اروپاییان بتوانند دربارۀ رخداد‌های جاری کسب اطلاع کنند. اولین شمارۀ روزنامه در ۲ ژانویه ۱۷۰۳ منتشر شد.

پتر حتی می‌خواست ظاهر و قیافه روس‌ها را نیز تغییر دهد. به گفته رابرت ماسی در کتابش پتر کبیر: «پتر به زودی فرمانی صادر کرد که همه‌ روس‌ها، به‌جز روحانیان و دهقانان، باید ریش خود را بتراشند.» این فرمان سرانجام تعدیل شد و پتر روی ریش گذاشتن مالیات وضع کرد.[۲۲] او همچنین روس‌ها را وادار کرد که به سبک اروپاییان لباس بپوشند.[۲۳] به مرور، لباس‌های گرم و در عین حال خشن روسی که عمدتاً با پوست حیوانات ساخته می‌شدند، جای خود را به پارچه‌های لطیف و مدرن غربی دادند. در همان سال، پیتر به ازدواج‌های سنتی که در میان مردم و به‌خصوص اشراف روس معمول بود پایان داد. او چنین رسمی را وحشیانه و آن را عامل خشونت‌های خانگی می‌دانست؛ زیرا طرفین آن معمولاً با یکدیگر تفاهم نداشتند.

سال ۱۷۰۸، پیتر نخستین اصلاحات گسترده املایی تاریخ روسیه را با نام «خط مدنی»[ت] که عمدتا توسط خودش طراحی شده بود معرفی کرد. او تعداد زیادی از حروف را که دیگر برای املای روسی لازم نبودند، بیرون ریخت.[ث] اصلاحات او به طور خاص ماهیت املایی نداشتند؛ اما با جایگزینی حرف Ѧ با Я و حذف مؤثر چندین حرف (Ѯ ،Ѱ ،Ѡ) و تمام لهجه‌ها و آوا‌ها (به استثنای й) از کاربرد دنیوی و جایگزینی از اعداد عربی به جای اعداد سیریلیک، برای اولین‌بار تمایز بصری بین نوشتار روسی و اسلاوی کلیسایی پدیدار کردند.[۲۵] پتر دستور داد که از آن پس، آثار غیرمذهبی با الفبای جدید به طبع برسند.[۲۶] این اصلاحات املایی به پیتر که برای افزایش تیراژ کتاب در میان روس‌ها تلاش زیادی می‌کرد، کمک بیشتری کرد. او امیدوار بود که مردم روسیه با کمک کتاب‌ها، کتابخانه‌ها و موزه‌ها بیشتر تحصیل کنند.[۲۳]

در آغاز سال ۱۷۱۱، پتر یک مجلس سنا برای روسیه تأسیس کرد تا در زمانی که خودش غایب بود، کشور را اداره کنند. این مجلس از ۹ سناتور تشکیل شده بود و به مردم دستور اکید داده شده بود که از این سناتورها اطاعت کنند. در ابتدا پتر به مجلس سنا روسیه اختیارات بزرگی داد که شامل حکومت بر دولت‌های استانی، نظارت بر سیستم قضایی و به عهده گرفتن مدیریت تمام هزینه‌های ایالتی بود. اگرچه خود او بعدها نقش سنای روسیه را تغییر داد.[۲۳]

پتر که به شدت تحت‌تأثیر مشاوران اروپایی‌اش بود، ارتش روسیه را بر اساس خطوط مدرن سازماندهی کرد و از همان ابتدا، رویای تبدیل‌کردن روسیه به یک قدرت دریایی را در سر داشت. اقدامات او در داخل کشور با مخالفت‌های زیادی مواجه شد؛ ولی او همه شورش‌ها و مخالفت‌های علیه‌ خود را به‌طور وحشیانه‌ای سرکوب کرد. از جمله شورش استرلتسی‌ها، باشقیرها، آستاراخان و شورش بولاوین که بزرگترین قیام مدنی در طول سلطنتش بود. مخالفت با پتر خطرناک بود؛ زیرا او تندخو و بی‌رحم بود و تمام دشمنان و مخالفانش را به سرعت از سر راه بر می‌داشت.[۲۷]

اصلاحات نظامی

نگاره‌ای از پیتر درحال آموزش سربازانش، اثر الکسی کیوشنکو در ۱۸۸۲م. پتر کبیر ارتش روسیه را در مرز‌های غربی کشور به طور کامل اصلاح‌سازی کرد.

روسیه‌ای که پتر یکم بانی آن بود، تنها در جذب مظاهر تمدن غربی متوقف نماند. تزار روسیه می‌خواست ارتشی همانند ارتش‌های اروپایی داشته باشد. این اقدام با پایان دادن به شیوه‌های نظامی قدیمی که بویار‌ها از آن پیروی می‌کردند، توأم شد. پتر با سازمان دادن به یک ارتش ثابت و منظم با یونیفرم و سبک ارتش‌های اروپایی که تنها از شخص تزار فرمان می‌بُرد، قدرت بایار‌ها را محدود کرد و سپس از بین برد. او کارشناسان فنی خارجی را استخدام کرد تا چگونگی ساخت کشتی‌های بهتر و بنای استحکامات نیرومندتر را به روس‌ها بیاموزند. سپس مدارسی را برای آموزش ریاضیات و مهندسی بر پا کرد که سربازان برای هدف‌گیری دقیق‌تر توپخانه و بنای استحکامات مناسب به دانستن آن‌ها نیاز داشتند. او برای نظامیان جدید، آرمان‌های تازه‌ای تعریف کرد؛ سربازان روس دیگر به اشراف سوگند وفاداری نمی‌خوردند، بلکه متعهد می‌شدند تنها به تزار و روسیه خدمت کنند. این مسئله همچنین باعث افزایش انگیزۀ نظامیان روس شد.[۲۳][۲۸]

همین نیروی نظامی قدرتمند که در ابتدا نهادی برای حفظ روسیه بود، بعد‌ها عامل شکل‌گیری افکار توسعه‌طلبانه بیشتر در ذهن پتر و جانشینان وی گشت و موجب حملۀ روسیه به همسایگانش، از جمله لهستان، امپراتوری عثمانی و ایران صفوی شد.[۱]

جنگ با امپراتوری عثمانی

نگارهٔ «تسخیر آزوف» اثر رابرت کر پورتر در ۱۶۹۶م

تلاش‌های پتر برای تقویت ارتش به تقلید از اروپای غربی، موفقیت‌آمیز بود. ارتش روسیه در دوران پتر کبیر گسترده‌تر و نیرومندتر شد. روسیه از نظر سیاسی و اقتصادی نیاز شدیدی به دریای آزاد داشت. بندرهای موجود در غرب روسیه، در شمال و کنار دریای سفید بود که در طول زمستان به علت یخ‌بندان قابل استفاده نبود. در جنوب نیز بندر بزرگ آزوف در دریای سیاه، در اختیار امپراتوری عثمانی بود. پتر می‌خواست با ارتش قدرتمندتر شده‌اش بندر‌های دریای سیاه در جنوب و دریای بالتیک در شمال غرب روسیه را به منظور تسهیل تجارت با اروپا در اختیار بگیرد و در عین حال، قوای خود را متوجه دریای خزر کند. با این اهداف، پتر و ارتشش نخستین‌بار در سال ۱۶۹۵ به بندر آزوف حمله کردند؛ اما نتوانستند آن را به تصرف درآورند. ولی در حملۀ سال بعد خود با ۷۵ هزار سرباز و ۳۰ کشتی جنگی که پتر آماده و تجهیز کرده بود، موفق به فتح آزوف شدند.[۲۹] اگرچه چهار سال بعدی را صرف نبرد برای دفع حملات عثمانی‌ها کردند. روس‌ها آزوف را تا سال ۱۷۱۱ حفظ کردند و در این سال بود که عثمانیان باز هم حمله کردند و و در جریان جنگ روسیه و عثمانی (۱۷۱۰-۱۷۱۱)، کنترل این بندر را دوباره در دست گرفتند.

جنگ بزرگ شمالی

پتر درحال آرام کردن نیروهای غارتگر خود پس از بازپس‌گیری ناروا در سال ۱۷۰۴م؛ اثر نیکولای ساوروید در ۱۸۵۹م.

مهم‌ترین جنگ‌ها در دورۀ پتر، درگیری بین روسیه تزاری و امپراتوری سوئد بود که به «جنگ بزرگ شمالی» مشهور شد. این جنگ از ۱۷۰۰ تا ۱۷۲۱ میلادی، به مدت ۲۱ سال به طول انجامید. این جنگ که برای دستیابی روسیه به سواحل دریای بالتیک درگرفت و در ابتدا بین دو کشور بود، در ادامه به سراسر غرب روسیه و اوکراین کشیده شد. سال اول جنگ تماماً به ضرر روسیه تمام گشت. در نوامبر ۱۷۰۰، در نبرد اول ناروا در دریای بالتیک، سوئدی‌ها ۳۰ هزار سرباز روسی را کشتند یا به اسارت گرفتند.[۲۹] پس از این شکست، پتر ارتش خود را بازسازی کرد و آموزش آن را نیز بهبود بخشید. در ۱۷۰۴، ۴ سال پس از حمله اول به ناروا، پتر دوباره به ناروا لشکر کشید و این بار در نبرد دوم ناروا موفق به پیروزی‌های گسترده شد.[۳۰]

نگارۀ «پیروزی در پلتاوا» اثر الکساندر فون کوتزبو در ۱۸۶۲م

در ادامۀ روند جنگ و در سال ۱۷۰۹، پتر شخصاً نیروهای خود را در نبرد فرماندهی می‌کرد، ارتش کارل دوازدهم پادشاه سوئد را در نبرد پلتاوا در هم کوبید.[ج] این نبرد بزرگترین نبرد در تمام جنگ بزرگ شمالی بود و پیروزی روس‌ها در پولتاوا نقطۀ عطفی را در روند آن به وجود آورد.[۳۱] جنگ با سوئدی‌ها تا سال ۱۷۲۱ ادامه یافت و در این سال روسیه و سوئد سرانجام پیمان صلحی به نام پیمان نیستاد امضاء کردند و کنترل بخش‌هایی از لیوونی و استونی به دست روسیه افتاد.

ساخت سنت پترزبورگ

نگارۀ «پتر به ساخت سنت پترزبورگ در ساحل دریای بالتیک می‌اندیشد» اثر الکساندر بنوآ در ۱۹۱۶م.

پتر سیمای معماری شهری روسیه را هم دستخوش تغییر کرد. در سال ۱۷۰۳، یعنی مدت‌ها پیش از پایان آن جنگ، روسیه باریکه‌ای را در طول ساحل دریای بالتیک (جایی که رود نوا به دریا می‌ریزد) به تصرف درآورده بود. پتر در نظر داشت که در آن زمین باتلاقی، یک شهر جدید و بزرگ بنا کند. به دستور او، هزاران کارگر و صنعتگر، از جمله انبوهی از اسیران سوئدی و معماران ایتالیایی و آلمانی را به آنجا آوردند تا با الهام از معماری بیزانسی و البته، با شیوه و روش شهرسازی اروپایی، شهر رویایی او را بنا کنند. هنگامی که برای آوردن سنگ‌تراشان به مشکل برخوردند، پتر ساخت ساختمان‌های سنگی را در روسیه ممنوع کرد.

ساخت این شهر کاملاً مدرن، اصلاً آسان نبود. سواحل نزدیک به محل ساخت، عموماً حالت باتلاقی داشت و کار خشکاندن آن همۀ روس‌ها را آزار داد. تخمین می‌رود که ده‌ها هزار کارگر در راه ساخت این شهر جان باختند.[۳۲] با این همه، در نهایت خواسته پتر اجرا شد و شهر او در کرانۀ خلیج فنلاند و در ۷۰۰ کیلومتری شمال مسکو، بنا گشت که «سنت پترزبورگ» نامیده شد. اگرچه بندرشهر تازه تاسیس پتر، پنج ماه از سال یخ می‌بست و در این مدت حتی قابل کشتیرانی نبود، به سرعت به بندری بزرگ برای تجارت بین روسیه و اروپا تبدیل شد.[۱][۲۳]

پتر ابتدا برنامه‌ای برای پایتخت کردن شهر جدیدش نداشت؛ زیرا این شهر به مرزهای امپراتوری سوئد، دشمن جدی پتر بسیار نزدیک بود. اما پس از آن که در نبرد پلتاوا سوئدی‌ها را شکست داد، تصمیم گرفت سنت پترزبورگ را که فرانچسکو آنگاروتی بعدها آن را «پنجره‌ای رو به غرب» نامید، به عنوان پایتخت کشور خود انتخاب کند. این شهر از سال ۱۷۱۲ تا ۱۹۱۸، به استثنای یک دورۀ ۲۰ ساله، پایتخت امپراتوری روسیه بود. ویل دورانت، این اقدام پتر را در برگزیدن پایتخت جدید، ناشی از علاقه شدید وی به غربی‌سازی روسیه می‌داند و می‌نویسد:

«پتر آن‌قدر به غربی‌سازی روسیه علاقه‌مند بود که پایتخت آن را به سوی بالتیک کشاند و دستور داد تا پنجره هایش به سوی غرب مشرف باشد.»[۳۳]

تبدیل شدن به امپراتور روسیه

پتر در سال ۱۷۲۱م به عنوان امپراتور روسیه تاج‌گذاری می‌کند؛ اثر بوریس چوریکوف در ۱۸۳۶م.

پس از پایان جنگ بزرگ شمالی، روسیه به دستاورد‌های بزرگی رسیده بود. موفقیت‌های پتر به حکومت سوئد به عنوان یک قدرت بزرگ و تسلط آن بر منطقه بالتیک پایان داد و در عین حال، جایگاه روسیه را تا حدی بالا برد که به عنوان امپراتوری روسیه به رسمیت شناخته شد.

در ۲ نوامبر ۱۷۲۱ و بلافاصله پس از صلح با سوئد، پیتر رسماً به عنوان امپراتور تمام روسیه اعلام شد. مراسم تاجگذاری او در کلیسای جامع اوسپنسکی مسکو برگزار شد. برخی پیشنهاد کردند که او عنوان «امپراتور شرق» را برگزیند؛ اما پتر نپذیرفت. گاوریلا گولووکین، صدراعظم ایالت، اولین کسی بود که به دنبال سخنرانی تئوفان پروکوپویچ اسقف اعظم پسکوف در مراسم، القاب «کبیر»، «پدر کشور» و «امپراتور تمام روسیه»[چ] را به القاب سنتی تزار جدید روسیه اضافه کرد[۳۴] که از آن پس، دست‌کم دو لقب آخر برای تمام امپراتوران روسیه به ارث رسید.

امپراتوری پیتر توسط آگوست دوم پادشاه لهستان، فریدریش یکم پادشاه پروس و فردریک یکم پادشاه سوئد به رسمیت شناخته شده؛ اما نه توسط دیگر پادشاهان اروپا. در ذهن بسیاری از اروپاییان، واژۀ «امپراتور» به معنای تسلط یا برتری بر دیگر پادشاهان بود. در واقع بسیاری می‌ترسیدند که پتر ادعای قدرت بر آنان را نیز بکند؛ درست همانطور که همواره امپراتور مقدس روم مدعی حاکمیت بر همه ملل مسیحی بود.

در خود روسیه، قرن‌ها بود که فرمانروایان خود را تزار می‌نامیدند و واژۀ امپراتور برای مردم ناشناخته بود. با این همه، پیتر برای امپراتور نامیده شدن بسیار مسمم بود. او حتی مردم روسیه را وادار کرد که از آن پس، او و جانشینانش را به جای تزار، امپراتور بنامند.

سال‌های آخر

سال‌های آخر دوران سلطنت پتر نیز با اصلاحات بیشتر در روسیه همراه بود. در سال ۱۷۲۲، پیتر فرمانی در مورد جانشینی سلطنت صادر کرد که در آن رسم سنتی «انتقال تاج و تخت از پدر به پسر» را لغو کرد.[ح] این فرمان برای جامعه روسیه آن‌قدر غیرعادی بود که تبلیغ و تشریح آن برای مردم امری ضروری شد.

پیتر سپس، ترتیب جدیدی از مقام و جایگاه را ایجاد کرد که به عنوان «جدول درجه اشرافیت» یا جدول رتبه‌ها[خ] شناخته می‌شود. تا پیش از آن در روسیه، برتری و مقام را خون اشرافی تعیین می‌کرد. پیتر برای محروم کردن بایار‌ها از مناصب عالی کشور دستور داد که از این پس مقام‌ها با شایستگی و خدمت به شخص امپراتور تعیین خواهد شد. جدول رتبه‌ها تا زمانی که امپراتوری روسیه در سال ۱۹۱۷ سرنگون شد، به قوت خود باقی بود. حتی امروزه نیز شیوه تقریباً مشابهی از امتیاز دهی با این ابداع پتر در دولت کنونی روسیه وجود دارد. آکادمی علوم روسیه و دانشگاه دولتی سن پترزبورگ در سال ۱۷۲۴، یک سال قبل از مرگ او تأسیس شدند.[۲۳]

با این همه، جنگ‌ها و ساخت و ساز‌های او بسیار هزینه‌بر بودند. پیتر راه تهیۀ این پول‌ها را در وضع مالیات‌های متعدد بر هرچیزی ازجمله زمین، پوشاک، ابزارآلات، غذا، تولد و ازدواج می‌دید که با وجود بهبود درآمد کشور، بار آن‌ها عمدتاً بر دوش دهقانان و بردگان سنگینی می‌کرد.[۲۳] پیتر سیستم مالیاتی روسیه را که پیشتر بر پایه مالیات مستقیم بود تغییر داد. او قانون مالیات بر زمین و مالیات بر خانوار را لغو کرد و سیستم مالیات سرانه را جایگزین آن‌ها کرد. مالیات بر زمین و خانوارها فقط توسط افرادی که دارای تملک مالی بودند یا سرپرست خانواده‌ای بودند قابل پرداخت بود؛ اما سیستم مالیاتی جدید او توسط رعایا و فقرا نیز قابل پرداخت بود.[۳۵]

حمله به ایران در زمان صفویه

پیش‌زمینه

دشمنی‌های عثمانی و روسیه و عزم هرکدام برای تسخیر شمار بیشتری از کشورها پایان‌ناپذیر می‌نمود. امپراتوری عثمانی و روسیه تزاری هر دو تمایل داشتند از قدرت ایران صفوی علیه یکدیگر استفاده کنند. این جریان تا زمان پتر کبیر و شاه سلطان حسین صفوی ادامه داشت.[۳۶]

اولین رابطۀ بین ایران و روسیه در تاریخ، رابطه‌ای تجاری بود که در زمان شاه تهماسب یکم و ایوان چهارم شکل گرفت؛ زمانی که انگلیسی‌ها «شرکت تجاری مسکو» را تاسیس کردند که هیئت‌های این شرکت در دومین سفرشان به ایران، توانستند با دولت صفوی رابطه تجاری برقرار کنند. مأموران شرکت مسکو از حقوق گمرکی و راهداری معاف بودند و به آنان اجازه داده شد تا در سراسر ایران آزادانه مسافرت و تجارت نمایند. روابط حسنه روسیه و ایران بدین شکل ادامه داشت و در زمان شاه عباس بزرگ گسترده‌تر نیز شد. هدف این روابط و مراودات ایران با روسیه، علاوه بر مسائل تجاری و تسلیحاتی، زمینه‌سازی برای اتحاد علیه عثمانی بود. در زمان الکسی یکم نیز هیئت تجاری عظیمی از روسیه به منظور معافیت از حقوق گمرکی و راهداری به ایران آمد که این‌بار بی‌مهری شاه عباس به این هیئت، آغازی بر دشمنی‌های ایران و روسیه بود.[۲] در سال ۱۶۷۵ هم سفیر دیگری از روسیه به اصفهان آمد و برای جنگ با عثمانی تقاضای ۲۰ هزار قشون امدادی کرد. این سفیر یک سال در اصفهان ماند و در این خصوص اصرار ورزید؛ ولی دولت صفویه حاضر نشد عهدنامه زهاب را زیر پا گذارد و به خاطر روس‌ها با دولت عثمانی وارد جنگ شود. از این تاریخ تا مرگ الکسی یکم و جلوس پتر کبیر در سال ۱۶۸۲، روابط بین دو کشور توأم با سردی بود.[۳۶]

سیاست‌های پتر

نگارۀ «ناوگان پیتر کبیر» اثر یوگنی لانسره در ۱۹۰۹م

پس از پایان جنگ بزرگ شمالی، نظر پیتر این‌بار به سمت جنوب و آب‌های آزاد آنجا جلب شد. او در نظر داشت بعد از گسترش تسلط روسیه بر شمال و غرب کشورش، بر آب‌های گرم سرزمین‌های جنوبی نیز تسلط یابد.[۲] در سال ۱۷۲۱، لزگی‌های شورشی درون امپراتوری صفوی، شهر‌های شمالی را تخریب و غارت کردند و بسیاری از ساکنان آن از جمله چند تاجر روسی را کشتند. این رخداد نقض آشکار «معاهدۀ تجاری ۱۷۱۷ روسیه–ایران» بود که به موجب آن، ایران صفوی آسایش اتباع روس در قلمرو خود را تضمین می‌کرد. شاهزادگان گرجی، که مدت‌ها خواهان حمایت روسیه مسیحی از آنها علیه ایران بودند نیز توجه پتر کبیر را به خود جلب کردند. یکی از سفران پتر در سفر بازگشت از طریق شیروان از شاهزاده گرجی واختانگ که برادرزاده گئورگی یازدهم بود پیامی مبنی بر پیشنهاد همکاری با روس‌ها در صورت حمله آنان به ایران را دریافت کرد.[۳۷] در زمانی که اصفهان در اشغال قوای افغان بود، در نبردهای مرزی ایران و روسیه، شاهزاده روسی به نام چرکاسکی به قتل ‌رسید. در زمانی که اصفهان در اشغال قوای افغان‌ها بود پیتر برای اعتراض به حوادث پیشامده سفیری به ایران فرستاد. محمود افغان که اصفهان را فتح کرده بود، در ملاقات با نمایندگان امپراتور اظهار کرد که نمی‌تواند امنیت را در مرزهای ایران با روسیه حفظ کند.[۲] در واقع، روسیه اندکی پس از دو حادثه برای اتباع خود در شماخی و اعتراف دولت حاکم وقت به ناتوانی در ایجاد امنیت، آن‌ها را بهانه‌ای برای آغاز جنگ قرار داد.[۳۸]

بین سال‌های ۱۷۱۴ تا ۱۷۲۰، چند ملوان روسی از دریای خزر نقشه‌برداری کرده بودند.[۳۸] در ۱۵ ژوئیه ۱۷۲۲، پیتر بیانیه‌ای را به چندین زبان محلی در توجیه تهاجم خود به منطقه منتشر کرد که توسط دیمیتری کانتمیر تهیه شده بود. پیتر ۲۲ هزار پیاده‌نظام، ۹ هزار دراگون و ۷۰ هزار قزاق، تاتار و قالمیق جمع‌آوری کرد.[د] برای جا‌به‌جایی، او ناوگانی در دریای خزر در آستاراخان، زیر نظر فئودور آپراکسین ایجاد کرد. پیاده‌نظام، توپخانه و تجهیزات قرار بود از طریق دریا به دهانه رودخانه سولاک ارسال شوند؛ درحالی که سواره‌نظام از راه خشکی حرکت می‌کردند. در زمانی که پتر درحال جمع‌آوری نیروهای خود برای حمله به ایران بود، صفویان وارد آخرین مراحل فروپاشی خود شده بودند.

حمله به ایران

امپراتوری صفوی که زمانی قدرتی در جنوب بود، حال به دلیل حمله افغان‌ها، در مسیر زوالی عمیق قرار گرفته بود. پیتر با بهره‌گیری از این موقعیت، جنگ ایران و روسیه (۱۷۲۳–۱۷۲۲) را به راه انداخت که به عنوان «لشکرکشی پتر کبیر به ایران» نیز شناخته می‌شود. این حمله، اولین حملۀ روسیه به خاک ایران بود و برای اولین‌بار نفوذ روسیه را در منطقه قفقاز و دریای خزر به شدت افزایش داد و امپراتوری عثمانی را از دستیابی به دستاوردهای ارضی در منطقه باز داشت.

ناوگان روسیه در ۷ اوت [سبک قدیمی: ۲۷ ژوئیه] ۱۷۲۲ به دهانۀ سولاک رسید و شخص پیتر که توسط چهار قایق‌ران به خشکی منتقل شد، اولین کسی بود که از کشتی پیاده شد. او به جنوب رفت و در جایی که بعداً به پتروفسک تبدیل شد، اردو زد. در ۲۳ اوت [سبک قدیمی: ۱۲ اوت] او به تارکی، پایتخت شمخالات ترکی وارد شد؛[۳۹] جایی که حاکم آنجا به استقبالش رفت. روز بعد در رأس سپاهش و با ناوگانی از آذوقه و سلاح که در سمت ساحل دنبالش می‌کردند، به سمت جنوب و شهر دربند حرکت کرد. پیش از آنجا، شهر اوتامیش را به آتش کشید و تمام اسیران را برای انتقام از ایستادگی و جسارت‌شان به دار آویخت. خان دربند با اطلاع از این خبر، در ۳ سپتامبر [سبک قدیمی: ۲۳ اوت] کلید‌های شهر را تقدیم وی کرد. پیتر در آنجا خبردار شد که ناوگروهش در طوفان گرفتار شده و بیشتر ذخایر‌شان از دست رفته است. چون در زمستان امکان تامین مجدد وجود نداشت، پس از ایجاد یک پادگان قوی در دربند، آنجا را به سوی رود ترک، ترک کرد[۳۹] و در ۲۴ دسامبر [سبک قدیمی: ۱۳ دسامبر] وارد مسکو شد.

نگارۀ «پیتر یکم در تارکی» که تسلیم شدن ولایت شمخالات ترکی به روسیه را نشان می‌دهد؛ اثر فرانتس روبو در ۱۸۹۳م.

پس از پتر فتوحات روسیه توسط فرماندهان او ازجمله شیپوف و ماتیوشکین دنبال شد که شهر‌های رشت، باکو و... را نیز تصرف کردند. از طرفی، حکام مناطق شمالی که ترس هجوم افغان‌هایی که بر مرکز ایران مسلط شده بودند به آن مناطق را داشتند، حاضر شده بودند تحت‌الحمایه روسیه شدن را بپذیرند. از این‌رو قوای روسیه به سرعت تمام گیلان، مازندران و استرآباد را اشغال کرد.[۲] در بهار ۱۷۲۳، عثمانیان هم به ایران حمله کردند. شاه تهماسب دوم پس از اطلاع از وخامت اوضاع، اسماعیل بیگ سفیر را برای اعلام تسلیم‌شدن به سنت پترزبورگ فرستاد. در مقابل، پتر سیمیون آورامف را به قزوین[ذ] فرستاد و با طمع بسیار حاضر شد تا در بیرون راندن افغان‌ها از ایران به صفویان کمک کند.[۳۸][۲] جنگ رسماً با عهدنامه سنت پترزبورگ (۱۷۲۳) به پایان رسید که صفویان پس از پیش‌روی چشمگیر و تصرف بسیاری از استان‌های شمالی و شهرهای قفقاز، مجبور شدند سرزمین های دربند، شروان، گیلان، مازندران، باکو و استرآباد را به روسیه واگذار کنند. با پیمان استانبول (۱۷۲۴)، روسیه نیز تسلط عثمانی را بر تقریباً همه چیز در غرب آنچه که تصرف کرده بود به رسمیت شناخت و بدین ترتیب، پیتر ماوراء قفقاز را بین دو قدرت امپراتوری روسیه و عثمانی تقسیم کرد. تسلط بر سرزمین‌های ملحق شده را هم سپاه محلی تضمین می‌کرد.

عاقبت

مرگ پتر در سال ۱۷۲۵، به معنای پایان لشکرکشی‌های روس‌ها در ایران بود.[۴۰] برای روسیه این حمله بسیار هزینه‌بر بود؛ آنها بیش از ۳۰ هزار سرباز خود را به دلایلی ازجمله بیماری و گرمازدگی از دست دادند.[۳۹] برای ایران خسارات بسیار بیشتر بود. اگرچه، تا ۱۰ سال بعد و در زمان نادرشاه در سال ۱۷۳۲، روسیه با عهدنامه رشت تقریباً به مرز فعلی ایران عقب‌نشینی کرد و ۳ سال بعد‌تر نیز، در نتیجه پیمان گنجه، روسیه به مرز‌های سابق خود در امتداد رود ترک بازگشت. با این همه، دستاورد حمله پیتر به ایران عموماً مثبت طلقی می‌شود. زیرا با این وجود که کنترل امپراتوری بر تصرفات موقت بود، اما بر نفوذ دولت روسیه در نواحی جنوبی افزود یا به تعبیر تاریخ ایران کمبریج: «[توانسته بودند] پرچم روسیه را تا جنوب دریای خزر به اهتزاز در آورند.»[۴۱]

ظاهر و رفتار

اندیشه‌های سیاسی

پرترهٔ مشهور «پیتر یکم و کبیر» اثر پل دلاروش در  ۱۸۳۸م

پتر کبیر در جوانی، الگوی وجودی پروتستانی (نو‌مذهبی) را در دنیای عملگرایانه رقابت و موفقیت‌های شخصی اتخاذ کرد که تا حد زیادی فلسفۀ اصلاح‌طلبی او را شکل داد. او مردم روسیه را بی‌ادب، بی‌شعور، کودک‌فکر و سرسخت در تنبلی می‌دانست. او نقش دولت در زندگی مردم را بسیار بالا برد و آن را به ابزاری ایدئال برای دستیابی به اهداف عالی‌اش تبدیل کرد. پتر دولت را نهادی برای تبدیل مردم البته با به‌کارگیری خشونت و ترس، به افراد تحصیل کرده، آگاه، قانونمند و مفید برای تمام موضوعات جامعه می‌دانست.[۴۲]

پیتر نیز مانند الیور کرامول و لوئی چهاردهم معتقد بود که تمرکز قدرت و مسئولیت می‌تواند چندگونگی انسان‌ها را به چنان وضع نیرومندی سازمان دهد که احساسات و عواطف‌شان را مهار کند و حملۀ دشمنان گرسنه را دفع کند. او خود را نه به منزلۀ یک حاکم مستبد، بلکه خادم ملت و آینده آن می‌پنداشت؛ این عقیده تا حد زیادی شرافتمندانه و دست کم درست نیز بود.[۴۳]

او در مفهوم سلطنت مطلقه وظایف یک پادشاه را مشخص کرد. او مواظبت از رعایای خود، محافظت از آن‌ها در برابر دشمنان و تلاش برای منافع آن‌ها را ضروری می‌دانست. پتر بیش از هر کسی منافع روسیه را در نظر می‌گرفت. او رسالت خود را در تبدیل کشورش به قدرتی مشابه کشورهای غربی می‌دید و زندگی خود و رعایای خود را به هر نحو تابع تحقق این اندیشه کرد. به تدریج این ایده در اندیشۀ همه رسوخ کرد که این آرمان باید با کمک اصلاحات و با اراده خودکامه پتر انجام شود که البته، منفعت‌آمیز هم خواهد بود. وی اخلاق یک دولتمرد را جدا از اخلاق شخصی می‌دانست و معتقد بود که حکومت به نام منافع دولتی می‌تواند به سمت قتل، خشونت، جعل و نیرنگ برود.[۴۲]

خلقیات

از نظر شخصیتی، پتر بسیار جدی، کم‌حرف، پرانرژی، زود‌خشم و بیشتر از این‌ها بسیار کنجکاو بود. پیتر علاقۀ زیادی به گیاهان، حیوانات و مواد معدنی، موجودات ناقص‌الخلقه یا استثنائی در قانون طبیعت برای ارضای کنجکاوی‌های خود داشت. او تحقیق در مورد ناهنجاری‌ها را تشویق می‌کرد و در تمام طول سلطنتش تلاش می‌کرد تا ترس‌های خرافی مردم مانند ترس از هیولاها را از بین ببرد. دربارۀ پتر یکم، روایت‌های تاریخی متعددی وجود دارد که بسیاری از آن‌ها به افسانه شبیه هستند.

آلبر ماله تاریخ‌نگار فرانسوی، در بخشی از کتابش انقلاب کبیر فرانسه، به برخی از خصوصیات شخصیتی پتر یکم اشاره می‌کند. طبق نوشته او، پتر تنها به کسب مظاهر تمدن غربی تظاهر می‌کرد؛ اما در درون شخصیت خود همان فرمانروایی بود که بر هزاران روس با طبع خشن و بدوی حکم می‌راند.[۴۴] ویل دورانت نیز با دیدگاهی مشابه ماله، پتر را شخصیتی خونخوار و سنگدل توصیف می‌کند و دربارۀ او می‌نویسد:

« ... پتر به منزلۀ ایوان مخوفی بود که بذله‌گو و خوش‌مشرب باشد؛ به تمدن [غربی] راغب بود، ولی به غرب نه به خاطر شکوه، بزرگی و هنرش، بلکه برای ارتش، نیروی دریایی، تجارت، صنعت و ثروتش حسد می‌ورزید...»[۴۵]

ظاهر

پرترهٔ «پیتر یکم» که در اوایل پادشاهی او در ۲۶ سالگی‌اش کشیده شده، اثر گادفری نلر در ۱۶۹۸م؛ این پرتره هدیهٔ پیتر به پادشاه انگلستان بود.

پیتر پوستی روشن و موهایی نسبتاً تیره داشت؛ پتر به شکل غیر معمولی بسیار قد بلند شد. در دوره‌ای که اکثر انسان‌های جهان قامت بلندی نداشتند، او طبق گزارش‌ها ۶ فوت ۸ اینچ (۲.۰۳ متر) قد داشت. پیتر همچنین دارای تیک‌های عصبی قابل توجهی در صورتش بود، به طوری که ممکن است از تشنج‌های کوچک رنج می‌برده باشد که نوعی صرع محسوب می‌شوند.

همسر و فرزندان

پتر کبیر دو همسر رسمی داشت که از آن‌ها صاحب پانزده فرزند شد ولی تنها سه تای آن‌ها تا بزرگسالی زنده ماندند. مادر پتر، همسر اول او اودوکسیا لوپوخینا را با توصیۀ دیگر اشراف در سال ۱۶۸۹ برای او انتخاب کرد. این کار برای جلوگیری از درگیری بین خاندان‌های اصیل قوی‌تر و آوردن خون تازه به خانواده سلطنتی انجام شد.[۴۶] پتر همچنین یک معشوقه اهل وستفالیا به نام آنا مونس[ر] داشت.

پیتر پس از بازگشت از سفر اروپایی خود در سال ۱۶۹۸، به دنبال پایان دادن به ازدواج ناخوشایند خود بود. او از همسر اولش طلاق گرفت و او را مجبور به پیوستن به صومعه کرد.[۴۷] اودوکسیا سه فرزند برای پتر به دنیا آورده بود؛ اگرچه تنها یکی به نام الکسی پتروویچ از دوران کودکی جان سالم به در برد.

منشیکوف پتر را به مارتا هلنا اسکوروینسکا[ز] که یک دهقان لهستانیلیتوانیایی بود معرفی کرد و پتر او را بین سال‌های ۱۷۰۲ و ۱۷۰۴ به عنوان معشوقه گرفت.[۴۸] مارتا به کلیسای ارتدکس روسیه گروید و نام «کاترین» به او داده شد. گفته می‌شود کاترین و پیتر مخفیانه بین ۲۳ اکتبر و ۱ دسامبر ۱۷۰۷ در سنت پترزبورگ ازدواج کردند.[۴۹] پیتر برای کاترین ارزش زیادی قائل بود و در ۱۹ فوریه ۱۷۱۲ در کلیسای جامع سنت اسحاق در سنت پترزبورگ، به‌طور رسمی با او ازدواج کرد. کاترین برای او دوازده فرزند، از جمله چهار پسر به نام‌های «پاول» و سه پسر به نام‌های «پیتر» به دنیا آورد که همگی در کودکی مردند.[۵۰]

نگارۀ «بازجویی پتر کبیر از الکسی پتروویچ» اثر نیکلای جه در ۱۸۷۱م

فرزند بزرگ و وارث پتر، الکسی، در سال ۱۷۱۸ مظنون به دست داشتن در توطئه‌ای برای سرنگونی او شد.[۵۱] الکسی تحت شکنجه و بازجویی توطئه را گردن گرفت. او مجرم شناخته شد و به اعدام محکوم شد. این حکم فقط با مجوز امضا شدۀ پیتر قابل اجرا بود؛ اگرچه الکسی پیش از اجرای حکم زیر شکنجه جان باخت.[۵۲] با این حال، اودوکسیا مادر الکسی مجازات شد. او را از خانه‌اش بیرون کشیدند، با اتهامات دروغین زنا محاکمه کردند، علناً شلاق زدند و در صومعه‌ای، در شرایطی که حتی صحبت هم با او ممنوع بود محبوسش کردند.

در سال ۱۷۲۴، پیتر همسر دوم خود، کاترین یکم را به عنوان امپراتریس تاج‌گذاری کرد که بعدها جانشین او شد. اگرچه خود او تا آخر عمر، همچنان تنها فرمانروای روسیه باقی ماند. پتر همچنین دارای سه نوه بود: پتر دوم و دوشس بزرگ ناتالیا از پسرش الکسی و پتر سوم از دخترش آنا.

مرگ

نگارۀ «پتر کبیر در بستر مرگ» اثر ایوان نیکیتین در ۱۷۲۵م

علت دقیق مرگ پتر هنوز در هاله‌ای از ابهام وجود دارد. در زمستان ۱۷۲۳، پیتر که سلامت کلی‌اش هرگز قوی نبود، شروع به مشکلاتی در دستگاه ادراری و مثانه خود کرد. در تابستان ۱۷۲۴، تیمی از پزشکان یک عمل جراحی را انجام دادند و نزدیک به ۲ کیلو ادرار مسدود شده را از مثانه او آزاد کردند. پتر تا اواخر تابستان در بستر ماند. در هفته اول اکتبر، او که بی‌قرار و مطمئن بود که معالجه شده است، یک سفر بازرسی طولانی از پروژه‌های مختلف را آغاز کرد. بر اساس یک داستان، پتر در ماه نوامبر، در لاختا در امتداد خلیج فنلاند و در بازرسی برخی از کارخانه‌های آهن، گروهی از سربازان را دید که در نزدیکی ساحل درحال غرق شدن بودند و او و همراهانش به نجات آن‌ها رفتند.[۵۰]

گفته می‌شود این شنا در آب یخ باعث تشدید مشکلات مثانه پیتر شد. پس از آن پتر به شدت مریض احوال شد و رو به ضعف نهاد. با این حال، برخی از مورخان به این داستان با شک و تردید نگریسته‌اند و به این نکته اشاره می‌کنند که یعقوب فون استهلین[ژ] تاریخ‌نگار آلمانی، تنها منبع این داستان است و عجیب به نظر می‌رسد که چرا هیچ‌کس دیگری چنین اقدام قهرمانانه‌ای را از پتر مستند نکرده است.

در اوایل ژانویه ۱۷۲۵، پیتر دوباره به اورمی مبتلا شد. روایت‌ها حاکی از آن است که پیتر قبل از اینکه بیهوش شود، کاغذ و خودکاری درخواست کرد و یادداشت ناتمامی را با این مضمون نوشت که: «همه چیز را بسپارید به...»[۵۰] و سپس خسته از تلاش، خواست تا دخترش آنا را احضار کنند.[س]

آرامگاه پتر کبیر در قلعه پیتر و پل واقع در سنت پترزبورگ

سرانجام پتر کبیر بین چهار تا پنج صبح روز ۸ فوریه [سبک قدیمی: ۲۸ ژانویه] ۱۷۲۵، در سن پنجاه و دو سال و هفت ماهگی و درحالی که اسماً بیش از چهل و دو سال فرمانروایی کرده بود از دنیا رفت.[۵۰] کالبد شکافی بدن او نشان داد که مثانۀ او به قانقاریا آلوده شده بود که ممکن است علت واقعی مرگ او بوده باشد. جسد او در کلیسای جامع سنت پیتر و پل واقع در سنت پترزبورگ روسیه به خاک سپرده شد.

میراث

گسترش قلمرو روسیه از زمان ایوان مخوف تا پتر کبیر؛ متصرفات جدید پتر با رنگ زرد مشخص شده‌است.

میراث پتر کبیر همواره دغدغه اصلی روشنفکران روسی بوده است. او به طور اسمی ۴۲ سال و عملی ۲۹ سال حاکم مطلق روسیه بود. ریاسانوفسکی تاریخدان معاصر به یک «دوگانگی متناقض» در تصورات سیاه و سفید از وی اشاره می‌کند. در زمان عصر روشنگری، ولتر فیسلوف بزرگ فرانسوی در زندگی‌نامه‌ای که از پیتر در سال ۱۷۵۹ نوشت، تصویر مردی از عصر روشنگری از روس‌ها به او بخشید؛ درحالی که شعر سوارکار برنزی از شاعر نامدار روس الکساندر پوشکین در سال ۱۸۳۳، از پتر تصویری عاشقانه و قدرتمند از یک خدای سازنده ارائه داد.[۵۳][۵۴][۵۵]

با روی کار آمدن اتحاد جماهیر شوروی، کمونیست‌ها آخرین رومانوف‌ها را اعدام کردند و مورخان آنان مانند میخائیل پوکروفسکی دیدگاه‌های شدیداً منفی نسبت به کل آن خاندان ارائه کردند. اما ژوزف استالین چگونگی تقویت دولت و عملکرد جنگی، دیپلماسی، صنعت، آموزش عالی و مدیریت دولتی شخص پتر را تحسین می‌کرد. استالین در سال ۱۹۲۸ نوشت:

«زمانی که پیتر کبیر، که مجبور بود با کشورهای پیشرفته‌تر اروپا سر و کار داشته باشد، با تب و تاب در کارخانه‌هایی برای تأمین ارتش و تقویت بنیه دفاعی کشور کار می‌کرد، در واقع تلاشی اولیه برای جهش از چارچوب عقب ماندگی کشور بود.»[۵۶]

در نتیجه، تاریخ‌نگاری شوروی هم بر دستاورد مثبت و هم بر عوامل منفی، مانند سرکوب مردم عادی از سوی پتر تأکید می‌کرد.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، محققان و عموم مردم روسیه و جهان غرب دیدگاه جدیدی به پیتر و نقش او در تاریخ روسیه پیدا کردند. سلطنت او امروزه به عنوان رویدادی تعیین‌کننده در گذشته امپراتوری روسیه تلقی می‌شود. بسیاری از نظریات گذشته امروزه ادغام شده‌اند؛ مانند اینکه آیا او یک سیستم خودکامه را تقویت کرد یا اینکه رژیم تزاری با توجه به دیوان‌سالاری کوچکش به اندازۀ کافی دولت‌گرا نبود.[ش] شیوه‌های مدرن‌سازی او امروزه به موضوع بحث تبدیل شده‌اند.

به گفته دانشنامه تاریخ جهان، اصلاحات پیتر قرن‌ها مورد بحث و بحث بوده است. پتر کبیر بدون شک تغییرات قابل توجهی را در تمام جنبه‌های زندگی روس‌ها به ارمغان آورد. همچنین نمی‌توان انکار کرد که او در اعمال این تغییرات کاملاً بی‌رحم بود. در بسیاری از موارد، او به آنچه مردمش واقعاً می‌خواستند توجهی نمی‌کرد، بلکه همواره چیزهایی را که مضر می‌دانستند ریشه‌کن و زندگی آنان را زیر و رو می‌کرد. تنها تمرکز پیتر بر این بود که روسیه را با ابرقدرت‌های اروپا برابر کند. این تمایل او پس از سفارت بزرگش به سراسر اروپای غربی که از نزدیک نحوه عملکرد سایر کشورهای اروپایی را دید، قوی‌تر نیز شد. شیوه اصلاحات او عموماً وحشیانه تلقی می‌شوند، اما برای خارج کردن روسیه از قالب قدیمی‌اش و آوردن آن به عصر مدرن بسیار ضروری بودند. متأسفانه، گاهی اوقات این بدان معنا بود که پتر به‌دنبال دست‌یابی به یک «خیر جمعی»، نیازها و خواسته‌های شهروندانش را فراموش می‌کرد.[۲۳]

پتر کبیر طیف وسیعی از اصلاحات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، اداری، آموزشی و نظامی را در کشورش آغاز کرد که به سلطۀ سنت‌گرایی و مذهب در روسیه پایان داد و آغازگر غربی شدن آن بود. اصلی‌ترین دستاورد‌ها یا تلاش‌های او شامل سکولارسازی، گسترش آموزش، سازماندهی ادارات برای حکومت‌داری مؤثر، گسترش استفاده از فناوری، ایجاد اقتصاد صنعتی، مدرن‌سازی ارتش و ایجاد یک نیروی دریایی قدرتمند بود.[۵۷] برخی ابداعات او مانند ایجاد مجلس سنا در سال ۱۷۱۱، دانشکده روسیه در سال ۱۷۱۷ و جدول رتبه‌ها در سال ۱۷۲۲، تا قرن‌ها پابرجا بودند و تأثیری ماندگاری بر تاریخ روسیه گذاشتند.

به گفته دانشنامه بریتانیکا، پتر کبیر به طور کامل شکاف بین روسیه و کشورهای غربی را پر نکرد؛ اما در توسعۀ اقتصاد ملی و تجارت، آموزش، علم و فرهنگ و سیاست خارجی به پیشرفت قابل توجهی دست یافت. روسیه تحت فرمان او به یک امپراتوری و قدرتی بزرگ تبدیل شد. از آن پس هیچ مشکل مهم اروپایی نمی‌توانست بدون همفکری با او حل و فصل شود.[۵۸]

ویل دورانت تاریخ‌نگار آمریکایی، میراث پتر را چنین ارزیابی می‌کند:

وصیت‌نامه پتر

نویسندگان و تحلیلگران سیاسی غربی سده نوزدهم، مدعی افشای راز و اهداف پنهانی پتر شدند. اشارۀ آن‌ها به بیاناتی نامیده شده با عنوان «وصیت‌نامه پتر کبیر» بود که با جملۀ «باید به آب‌های گرم برسیم» بسیار مشهور است. این وصیت‌نامه که «نقشۀ شیطانی بزرگ پتر» برای روسیه خوانده می‌شد، بیان می‌کرد که پتر کنترل جهان به دست روسیه از طریق فتح استانبول، ایران و سپس هند را به جانشینان خود توصیه کرده است. در مورد ایران در وصیت‌نامه چنین آمده است: [۲]

«نزدیک‌شدن به استانبول و هندوستان را حتی‌المقدور برای خود لازم و واجب شمارید؛ چون هرکسی بر استانبول و هندوستان دست یابد فرمانروای حقیقی جهان خواهد بود. بنابراین لازم است جنگ‌های پی‌درپی و بی‌انقطاع نه تنها با دولت عثمانی، بلکه با دولت ایران ایجاد کنید و به ضعف و نابودی دولت ایران کوشش و تقلا نموده، هرقدر ممکن شود خود را زودتر به خلیج فارس برسانید. بدین وسیله به هندوستان که انبار جهان است نزدیک شده و با استفاده از طلای انگلیس، بی‌نیاز و مستغنی از تمام گنج‌های دنیا خواهید شد...»

امروزه مشخص شده که این ادعا‌ها جعلی بوده و در پاریس به دستور ناپلئون بناپارت در زمان آغاز حمله به روسیه در سال ۱۸۱۲ ساخته شده بودند.[۶۰][۶۱]

یادداشت‌ها

نگارخانه

پانویس

منابع

مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Peter the Great». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی، بازبینی‌شده در ۲۵ مارس ۲۰۲۴.

منابع وب

منابع کتابی

  • Massie, Robert. K (1980). Peter the Great: His Life and World [پتر کبیر: زندگی و زمانه او] (به انگلیسی). Knopt.
  • Hughes, Lindsey (2004). Catherine I of Russia, Consort to Peter the Great [کاترین یکم روسیه، همسر پتر کبیر] (به انگلیسی). Cambridge UP.

پیوند به بیرون

پتر کبیر
زادهٔ: ۹ ژوئن ۱۶۷۲ درگذشتهٔ: ۸ فوریه ۱۷۲۵
خانواده سلطنتی روسی
پیشین:
فیودور سوم
تزار تمام روسیه
۷ مه ۱۶۸۲ – ۲ نوامبر ۱۷۲۱
پسین:
پایان روسیه تزاری
عنوان جدید امپراتور تمام روسیه
۲ نوامبر ۱۷۲۱ – ۸ فوریه ۱۷۲۵
پسین:
کاترین یکم