یوشیچی جان اگر دیدید نقض حق تکثیر دارد، حتما از {{حذف سریع|نقض حق تکثیر}} {{نجات}} استفاده کنید و سپس مقاله را در وپ:نجات نامزد کنید یا اگر وقت کردید با انشای خود بازنویسی کنید تا مشکلش رفع شود.--آرش:) ۱۸ دی ۱۳۸۸ ۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)[پاسخ]
صفحههای ویژه
صفحات ویژه به چه صفحاتی گفته میشود؟ یک منبع اگر پیشنهاد بدید برای مطالعه در این مورد، بسیار ممنون میشوم.--Umut ۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۱۰ (UTC)[پاسخ]
درود. صفحههایی که زیادی کوتاه، زیادی بلند، تکافتاده و بدون پیوند، برچسبخورده و ... هستند خودبهخود میروند جزو «صفخات ویژه». برای اینست که مدیران و دیگر کاربران بعداً بتوانند اینها را پیدا کنند و اصلاح کنند.--ماني۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۲۲ (UTC)[پاسخ]
صفحات ویژه صفحاتی هستند که غیر قابل ویرایش و فاقد هرگونه متنی هستند. این صفحات توسط نرمافزار و در لحظه فراخوانی تولید میشود. در ویکی فارسی این صفحات با پیشوند "ویژه" شروع میشوند مانند: ویژه:Log/block. برای اطلاعات بیشتر به Help:Special page مراجعه کنید. --احسان۱۲ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۰۶ (UTC)[پاسخ]
درود، من می خواستم رده های کشاورزی را کمی جابجا کنم و صفحاتش را مرتب تر نمایم اگه کسی از دوستان به رده بندی مسلط است لطفا من را راهنمایی کند-طرحی برای این رده بندی کشیده ام که می خواهم نظر کس دیگری را هم درباره اش بدانم--◄حامد/بحث)۲۴ دی ۱۳۸۸-- ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۲۴ (UTC)[پاسخ]
فکر کنم این تصویر در ویکی انبار بارگذاری نشده و فقط در ویکی انگلیسی موجوده. به همبن دلیل هم نمایش داده نمیشود. باید آن را یک بار در ویکی فارسی بارگذاری کنید . --جویباری۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۵۸ (UTC)[پاسخ]
اجازه این کار رو داریم یا باید همان کسی که صاحبه این تصویره این کار رو انجام بده ؟ بارگذارش از سال 2007 تا حالا دیگه هیچ ویرایشی نداشته.--Mr.zero۱۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۱۶ (UTC)[پاسخ]
درود بر دوستان ویکییایی. پیرو بحثهایی که در بایگانی ۶۷ قهوهخانه در مورد الگوی خلیج عربی شد، در حال گشت زدن تو ویکیهای دیگه بودم که به خلیج فارس در ویکی مصریخلیج فارس در ویکی عربی برخوردم. جالب که در ویکی مصری با نام خلیج الفارسی ولی در ویکی عربی نام مقاله خلیج العربی. اولش وسوسه شدم که مقاله ویکی مصری به عنوان خلیج العربی منتقل کنم و ببینم عکس العملشون چیه ولی بعدش منصرف شدم و گفتم خدا رو شکر که حداقل مصریا قبول دارن اصلش خلیج فارسه.--آرش:) ۲۵ دی ۱۳۸۸ ۱۵ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۲۲ (UTC)[پاسخ]
عراق از نظر سیاسی با ایران خیلی همسو است، پس از استقلال عراق از انگلیس، برای اولین بار است که هر مقام عراقی که به تهران سفر میکند با میزبان فارسی صحبت میکند. خیلیهایشان سالهای صدام در ایران زندگی میکردند و خیلیها هم تبار ایرانی دارند، مثل حسین شهرستانی. آمریکاییها لطف بزرگی به ایران کردند که هر دو دشمن ایران در شرق و غرب را از میان برداشتند و خودشان را هم مثل آهوی نجیب در گل گیر دادند :) 86.25.222.245۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۴۴ (UTC)[پاسخ]
مصریها به علت اینکه تمدن دوران مصر باستان را بسیار دوست دارند و به آن افتخار میکنند و آن افتخارات عرب نبودند و مشخصا اجدادشان عرب زبان نبودند گاهی از عربها خود را جدا میدانند و نمونهاش هم جداکردن ویکی پدیاشان یا این جور کارهایشان است.--iroony۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)[پاسخ]
اینهم نتیجه مقاومت ایران، متاسفانه میزبانی را از دست دادیم. البته نمیدانم چرا اصرار داشتند نام یا نقشه خلیج فارس روی همه مدالها باشد؟ چه ربطی به بازیهای همبستگی اسلامی دارد؟ 86.25.223.57۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۴۵ (UTC)[پاسخ]
درود. غذا در عربی معنی پس آب شتر را هم میدهد ولی امروزه از این واژه به معنای پسآب شتر استفاده نمیشود. مهم این است که امروزه خود عربها کلمه غذا را بمعنای خوراکی استفاده میکنند.--آرش:) ۲۶ دی ۱۳۸۸ ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۲۵ (UTC)[پاسخ]
در مورد خوراک و غذا من با خوراک موافقم چون هرچه کلمات عربی را بزداییم بهتر است.اما با ایکه غذا در عربی معنی پس آب را میدهد اما عربها خودشان هم از این کلمه استفاده میکنند و بعید میدانم برای تحقیر و این چیزها باشد.اما در مورد پارس کردن و عوعو کردن من خییلی قبلا تحقیق کردم و به نتیجهای نرسیدم اما فقط به این نتیجه رسیدم که صدای هیچ حیوانی در فارسی نام گذاری نشده و همان صدا خود حیوان بکار میرود مثلا عرعر خر مومو گاو ٬ قدقد مرغ و حتی چه چه بلبل و از این قبیل.اما ممکن است پارس با Bark در انگلیسی نیز قرابتی داشته باشد.البته باید ریشه یابی شود اما خیلی کلمات دیگر نیز مشابه هستند و علت خاصی هم ندارد مثل شیر آب و شیر جنگل و شیر خوراکی.--iroony۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۴۸ (UTC)[پاسخ]
من هم همین را عرض کردم.چون خودشان هم از این نام استفاده میکنند حتی چند وقت پیش در یک اجلاس که در مورد غذا بود به عربی نوشته بود اجلاس تغذیه.--iroony۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۰۹ (UTC)[پاسخ]
آنچه معنی پسآب میدهد «غذی» است نه «غذاء» که به معنی خوراک است. در زبان عربی با دگرگونی تنها یک حرف معنی بسیار عوض میشود. همینجا «غزا» یعنی بسیار جنگ کننده. پارس را هم در زبان عربی نمیتوان تلفظ کرد چه برسد به اینکه به دیگری نسبت داد. «فارس» (به کسر ر) یعنی اسب سوار. معرب پارس نیز میتواند باشد. --تکنواز ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۲۵ (UTC)[پاسخ]
همان طور که گفته شد در تازی با یک حرف معنی عوض میشود. آنها تغذیه را بکار میبرند نه غذا. من تحقیفات زیادی را انجام دادهام و هیچ شکی ندارم که غذا، گل تو روتون، به همان معنی است. --77.118.66.76۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۲۳ (UTC)[پاسخ]
آیپی عزیز بنده بچه اهوازم دهها دوست دارم که زبان مادریشان عربیست و بعضی از آنها در رشته ادبیات عرب هم تحصیل کردهاند. بنده پس از دیدن این پست در قهوهخانه با دو نفر از آنها تماس گرفتم که اولی گفت استفاده غذا به معنی پساب شتر آنقدر نادر است که سوگند به معنی گوگرد خوردن در فارسی. دومی هم گفت تا حال این معنی را نمیدانستم. در ضمن تغذیه هم از ریشه غذی بر وزن تفعله و مغذی بر وزن مفعل از همان ریشه غذی است.--آرش:) ۲۶ دی ۱۳۸۸ ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۲۵ (UTC)[پاسخ]
خوب، پس قاموس تازی را ببینید. هرکس تیشه به ریشه خود زد و حتی واژههای خودش را عربی کرد این بر سرش میآید. پس این کوشش من ایرانی است که فرهنگم را بازسازی کنم. و کوشش کنم واژهای خودم را بکار ببرم، اگر شده از ژرفای تاریخ بیرون بکشم. مگر خوراک شاخمان میزند که ما باید غذا را بکار ببریم.خواهشمند است در این فرهنگ نامه واژه غذا را بنویسید http://www.baheth.info/all.jsp?term=غذا#4و ببینید که غ با ـَ و ـِ چه معنی میدهد. غذا با فتحه بر غ همان واژهای که ما بجای خوراک دلپذیرمان بکار میبریم یعنی پسآب شتر. --خندان ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۲۱ (UTC)[پاسخ]
نه خوراک شاخمون نمیزنه و من هم با خوراک مشکل ندارم . من از این صفحه چون عربی بلد نیستم هیچی سر در نیاوردم ولی اگر هم این چیزی که شما میگوئید باشد ممکن است با وارد شدن به زبان فارسی تلفظ آن عوض شده باشد . (همانطور که ما به سَیّد میگوئیم سِیّد) Muhammad۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۳۵ (UTC)[پاسخ]
معنی ادرار شتر چه ربطی به سید و موسی دارد؟ بن مایه و اساس و اصل این است که غذا یحنی گل تو رویتان شاش (بول، پسآب) شتر. حالا هر ماست مالی میخواهد بشود، بشود. و خواهشمند است در مورد چیزی که آگهی داری گفتمان بکن. هنگامیکه کسی تازی نمیداند درباره واژههایش گفتمان نمیکند. من خوراک میخورم و به خوراک خوری میروم و از خوراکهای شیراز و مازندران و چین میخورم و هر کس پاسخور کردار خویش است. --خندان ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۰۰ (UTC)[پاسخ]
درود به دوستان؛ نخست موضع خودم را روشن کنم و آن اینکه من خوراک را به دلیل فارسی بودنش به غذا ترجیح میدهم. دیگر آنکه غذا اگر معنای ثانوی گمیز را هم داشتهباشد باز مشکل چندانی نمیإارد، چه که همین گمیز هم به خودی خود چیز بدی شمرده نمیشده و در ایران ما هم یک مایع برای ضد عفونی شمرده میشدهاست. دربارهٔ سگ هم داستان چیزی مانند همین است. راست آن است که سگ نه تنها نزد ما ایرانیان جانور ستودهشدهای بوده بلکه خود عربها نیز سگ را دوست میداشتند و خاندان کلبی(آرش جان نام خانوادگی چلبی را که رفاوان شنیدهاید؟) از خاندانهای عرب بودهاست و در ایران ما هم تیرهٔ سگوند را داریم. خوب گیرم که عربها پ داشتهاند و بانگ سگ را هم از روی دشمنی پارس خوانده باشند، هنگامی که سگ نزد ما جانور نیکویی شمرده میشود که باید گفت محبت کردهاند! --Ariobarzan۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۲۱ (UTC)[پاسخ]
درود، واقعا که شما یک ایرانی اصیل هستید. ما ایرانیها مانند یک صدف که یک دانه شن درونش میافتد و این دانه شن بی ارزش را به مروارید تبدیل میکند هستیم. در درازای تاریخ هم خیلی از واژهها، فرهنگها و آیینهای بی ارزش را تا آنجا که میشده رنگی بهش زدهایم که زیادی گندش بالا نباشد. در مورد گمیز: خوب چیزهای زیاد دیگری نیز چیز بدی شمرده نمیشوند. نمونه: از مدفوع گراز آمریکایی هم برای تولید کود استفاده میشود. خوب از امروز آنرا بکار میبریم، باکلاس تر است. راستی درازگوش هم جانور بی ارزشی نیست. بهتر نیست بگوییم درازگوش پارس میکند چون ارزش درازگوش از نظر دینی هم بیشتر از سگ است.
سپاس از مهرتان. ارزشهای دینی بسته به اینکه چه دینی باشد نسبیاست. ولی اینکه از این پس بگوییم خر پارس میکند یا از مدفوع گراز آمریکایی به جای واژهٔ دیگری بخواهیم بهره ببریم در اینجا نمیشود چرا که بدعت شمرده شده و در این دانشنامه بدعت جایی ندارد! --Ariobarzan۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۴۱ (UTC)[پاسخ]
شرمنده جناب آریوبرزن اما سخن شما مصداق ماست مالی است.من به شخصه بعید میدانم چنین لغتی در فارسی باب شود و سالیان سال با توجه به نهضتهایی مثل شعوبیه و عربستیزی بسیار تغییری در آن ایجاد نشده باشد.در مورد پارس کردن سگ بعید میدانم پارس معنی زبان پارسی را بدهد زیرا حتی اگر عربها این نام را گذارده بودند حداقل میگفتند فرس(به ضمه ف)همانطور که تازی نیز اسم سگی است شکاری.در مورد غذا نیز هر جایی را خواندم معنی خوراک و خوردنی را میدهد.--iroony۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۰۱ (UTC)[پاسخ]
تازیها پارسی سخن نگفتند؟! آنها سرزمینها و هرچه که بود را گرفتند و هر چه واژه بود را دگرگون ساختند. خوب دوستان من چه کسی به نیاکان ما آموخت که بجای پارسی بگویند فارسی؟ خوراک را غذا، دهگان را دهقان و هزار واژه دیگر که خودتان بهتر میدانید، خود واژه را کلمه. نوشتار را مقاله، گفتمان را بحث، برگ را صفحه، نگهداری و یا پخش را ذخیره، دگرگونی را تغییرات، نو را جدید، سرچشمه و چشمه را منبع و ماخذ، کرهایهای پارسی یاد گرفته؟ ما از هندیها یاد گرفتیم که استان فارس داریم. بنابراین تازیها به ما گفتند که سگ عوعو نمیکند پارس میفرمایند. آنها شتر را بیشتر از سگ دوست دارند. و یکای شمارش آنها مانند مردمان نفر است. ببین به چه اندازه گرامی است. اگر میخواستند احترام بگذارند میگفتند شتر پارس میکند نه سگ که از دیدگاه اشرف مخلوقات نجس و پس از خوک پست ترین است. آنها چون پ نداشتند به اسبشان گفتند فرس. آنها چرا ما را در زمان موالی عجم نامیدند. چرا ایرانیها را غلام نامیدند. راست آنست که از روی مهرورزیشان؟ --خندان ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۳۹ (UTC)[پاسخ]
بنده مدتی از بحث دور ماندم و رشته موضوع از دستم در رفت. خندان جان بنده ترجیحا با خوراک موافقترم چون فارسیست. مشکل بنده با این موضوع است که بگوییم از غذا استفاده نکنیم چون اعراب به شاش شتر میگویند. من میگویم اگر میخواهیم واؤهای فارسی را جایگزین کنیم با دلیل و منطق بگوییم که چون خوراک فارسی است پس خوراک بگوییم نه اینکه بگوییم ای وای اعراب برای تحقیر ما، شاش شترشان را به عنوان خوراک برای ما جا انداختهاند. آخر خود اعراب هم از غذا برای خوراک استفاده میکنند. مشکل من با دیدگاههای تئوری توطئهای است.--آرش:) ۲۷ دی ۱۳۸۸ ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۴۲ (UTC)[پاسخ]
چرا بنده؟ آیا میدانی از کی و چرا توی ایرانی خود را بنده نامیدی؟ هم میهن، تازیها کجا غذا را با غ فتحه دار برای خوراک بکار بردند؟ خواهشمند است، یک نگاهی به آن پیوندهای بالا زده شود. و ببینید آن چیز دگر است یا نه؟ شما درست گفتید هنگامی که ما چیزی را داریم نباید از بیگانه تمنا یا گدایی بکنیم. --خندان ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۵۸ (UTC)[پاسخ]
دوست عزیز کلمات در طول زمان بار معناییشان عوض میشود. بنده هم از این قاعده مستثنا نیست. امروز بنده در این مکالمات معنای به بند کشیده شده را نمیدهد. راجع به غدا هم میگوییم اعراب خود برای خوراک از واژه غذا استفاده میکنند(مطمئن مطمئنم)--آرش:) ۲۷ دی ۱۳۸۸ ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۰۳ (UTC)[پاسخ]
به جناب ایرونی:نخست آنکه من آوای سگ را گفتم و نه خودش را و تازه آن را هم به طنز گفتم. به جناب خندان، چند تا از آن واژگان را که گفتید خودشان تازهاند و عربها نقشی در دگرگونیاش نداشتهاند مانند گفتمان. دیگر آنکه بیشتر نقش دگرگونی واژگان فارسی و یا وامواژگان بر گردهٔ نه تازیان که خود ایرانیان است. سه دیگر آنکه اینکه میفرمایید به اسبشان گفتند فرس چون پ نداشتند دیگر آخر بدبینیاست و آن هم با نادیده انگاشتن هرمنتیک؛ برادر جان همه میدانند که اگر در اسلام سگ نجس اعلام شد و چه و چه اسب دیگر بسیار مورد علاقهٔ عرب بود، حالا بیایند و نام دشمنانشان را بر مهمترین داراییشان بزنند؟! چهارم آنکه این راست است که عربها ایرانیان را پس از چیرگی بر ایشان خوار داشتند و برخی واژگان پارسی را نیز به خواری خواندند(چون ساسان که آن را به گدا معنا کردند)، ولی خوب در این حد دیگر بیکار نبودند که بنشینند برایمان فرهنگ واژگان درست کنند! --Ariobarzan۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۰۹ (UTC)[پاسخ]
درود بر شما، همان جور که نشستند ساسان ما را گدا کردند، عوعو کردن سگ را نیز پارس کردن نامیدند. دیدگاهتان درباره غلام چیست؟ تازیان برای ساسان بیکار بودند ولی برای پارس سرکار رفته بودند. آنها که تا همین امروز کارشان بیکاری و روده درازی است. برای خلیج فارس تو و من زمان دارند، خوبش هم دراند. برای خوزستان و ۳ جزیره ایرانی هم زمان دارند. برای خنجر زدن در کوچکترین زمان ممکن هم زمان دارند. از خودتان پرسیده اید این همه واژگان تازی چرا و چگونه پارسی را زیر فشار گذاشت؟ چرا فردوسی ۳۰ سال از زندگیش را گذاشت؟ ما باید بدون چون و چرا یک واژه بیگانه را بکار ببریم؟ --خندان ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۵۹ (UTC)[پاسخ]
خندان جان شما بحث را به کلی گویی کشاندید. در این که تضادهایی بین ایرانیان و اعراب در طول تاریخ بوده شکی نیست. ولی در مورد غذا هر وقت توانستید ثابت کنید که خود اعراب از غذا برای مفهوم خوراک استفاده نمیکنند و فقط برای تحقیر ما در فارسی رواجش دادند من هم باقی چیزهای گفته شده را قبول دارم. البته باید بگویم من خود با خوراک فارسی موفقم.--آرش:) ۲۷ دی ۱۳۸۸ ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۱۰ (UTC)[پاسخ]
جناب خندان، در دورهٔ پس از چیرگی عرب بر ایران و آغاز نهضتهای اهل تسویه و سپستر شعوبیه یکی از راههای مبارزه میان این دو نژاد ایرانی و عرب تفاخر نژادی بودهاست و ساسانیان ستون بلندی برای گردنفرازی ایرانیان بودهاند و بدین دلیل عربها به کوبیدن نام ساسان پرداختهاند. سگ را نشان دادم که چون برای هر دو نژاد هم عرب پیش از اسلام و هم ایرانی جانور ستودهای بوده پس دشنام سختی نمیٱوانسته باشد. پارس هم نمیدانم به معنای صدای سگ از کجا آمده، شاید دگرگون شدهٔ پاس باشد که از خویشکاریهای سگان نگهبان است. ولی عرب نه میتوانسته پ را بیان دارد و نه پارس را بخواند چرا که تلفظ ر برای بسیاری از عربها دشوار است به ویژه آنکه ر مابعد ساکن است. هماکنون هم فارسی را فارِسی(با زیر ر) میخوانند. دربارهٔ غلام دوست ندارم نظر گستردهای دهم، نام تازهایاست که بر بسیاری از خویشان ما و چه بسا کاربران همین دانشنامه هم گذاردهاند، ولی کهنگی ندارد، چیز تازهایاست و به احتمال ریشه در فرهنگ خودخوارداری متاخرتر ایرانی دارد. من هم جایی نگفتم که باید بی چون و چرا چیزی را بپذیریم، ولی خوب نباید مشکلات را بزرگ جلوه داد. --Ariobarzan۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۱۹ (UTC)[پاسخ]
بخش نخستش را که بیان شد و خودتان در این پیوند راست آزمایی کنید. http://www.baheth.info/all.jsp?term=غذا#4برای بخش دوم، نخستین تازی را که وی در گروهی که ایران و فرهنگ و آیینش را ویران کرد، شرکت داشته را دیدم ازش می پرسم که کار وی بوده و کارش دستی بوده و یا از روی مهرورزی! گفتگوی بزرگی و یا پستی یک نژاد نیست. گفتگوی ستم بر ما ایرانی هاست که باید ببینیم کی و چگونه ستم شد و آیا ما باید هنوز اجازه دهیم که این ستم بر میهن، مردم، گویش، آیین و دارایی ما ادامه یابد و ما باید خود به این ستم دامن بزنیم و گسترشش دهیم. --خندان ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۳۳ (UTC)[پاسخ]
دوستان میشه لطفا هدفتون از بحث بلند بالایی همچون این را مشخص کنید و منحرف نشوید؟! هدف تعویض تمام کلمات غذا و... که در این دانشنامه استفاده شده است یا چیز دیگر؟ هدف چیست؟--Phobia ☻☺۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۳۹ (UTC)[پاسخ]
بسیار خوب است که به جای غذا از خوراک استفاده کنیم . اما جناب خندان طوری صحبت میکنن که انگار آنتی عرب هستند . در زبان فارسی هزاران هزار کلمه تلفظشان عوض شده است از کجا معلوم که این کلمه هم تغییر نکرده باشد . در ضمن اگر شما خیلی دوستدار زبان فارسی هستید به دنبال معادلسازی برای واژگانی باشید که هر روزه به زبان فارسی راه میابند . این تفکرات شما هم چیزی را حل نخواهد کرد و تنها باعث میگردد ذهنیت فارسی زبانان به عربها به بدی گرایش پیدا کند . Muhammad۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۴۶ (UTC)[پاسخ]
غذا سرشناس تر است و بیشتر استفاده میگردد و در حال حاضر جزئی از زبان ما است، واژه خوراک کمی غیر رایج است (چه اشکال دارد اعراب به ما بخندند؟ خوب ما هم به آنها می خندیم-در بد ترین نوع ممکن این توهین همانند کلمه تازی است که ما به آن نگون بختان نسبت داده بودیم)--◄حامد/بحث)۲۷ دی ۱۳۸۸-- ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۲۰ (UTC)[پاسخ]
آقا حامد خوراک هم روزی از غذا سرشناستر بود قرار نیست بر اشتباه پافشاری کینم.زبان عربی بسیار فصیح زیبا و دوست داشتنی است اما تا جایی که جا دارد باید پارسی از واژگان بیگانه زدوده شود. من با خوراک موافقم نه به خاطر تشابه معنایی تنها به خاطر پارسی بودنش. نه در اینجا من حتی در ترکی حرف زدن سعی میکنم واژگان اصیلتر ترکی را بکار ببرم مثلا قارتال بجای عقاب.درستش هم همین است اما تا انجا که به تعصب و افراط کشیده نشود. چون زبان ساخته دست بشر است نه بشر ساخته دست زبان.--iroony۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۴۱ (UTC)[پاسخ]
درود، امین جان من نظرم را در بالا در این باره گفتم و به عقیده ام در حال حاضر غذا کلمه ای فارسی است (و استعمال کلمه خوراک را در اینباره تند روی میدانم - به نظر شخصی من جالب نیست که مثلا بگوییم من گرسته هستم و باید خوراک بخورم تا گرسنگی ام برطرف شود) من شخصا قصد ندارم این چند روز یا چند سال باقی از عمرم را صرف اصلاح گفتارم بکنم و بیشتر سعی دارم گرسنگی ام را برطرف کنم چه با خوراک چه با غدا چه با ادرار شتر! (که میگویند برای آسم خوب است - البته بعید میدانم کسی با مایعات گرسنگی اش برطرف شود:) به همین دلیل فکر نکنم اعراب این واژه را بین ما رواج داده باشند چون با آن کسی سیر نمیشود). در ارتباط با کلمه پارس کردن هم ایمیلی از سخنان بزرگی را برایتان فرستادم که گفتم شاید برایتان جالب باشد--◄حامد/بحث)۲۸ دی ۱۳۸۸-- ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۰۴ (UTC)[پاسخ]
درود، نظرات جدی ام را این گونه بیان کردم به آنها هم توجه کنید (در ضمن سفره ای پهنه شما هم بفرما نمک نداره) - نکته ای که شما بدان توجه ندارید این است که باید باور کنید که ساسانیان منقرض شده اند و ۱۴۰۰ سال هم از تاخت تازیها به این کشور می گذرد و در حال حاضر فرهنگ ما یک فرهنگ ایرانی استحاله شده است که از فرهنگهای مختلف در آن است (قبولش سخت است ولی ممکن است دوست عزیز)
فرخزاد میگوید:
از ایران از ترک از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود
سخنها به کردار بازی بود
حالا هی بحثای پان ایرانیسم و پان آریاییسم و پان فارسیست راه بندازدید و چپو راست عرب، عرب، کنید-اینی که میگه ما ایرانیانیمبه علت خارج شدن بحث از مسیرش دیگر در اینجا چیزی نمینویسم--◄حامد/بحث)۲۸ دی ۱۳۸۸-- ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۳۷ (UTC)[پاسخ]
من از دوستان ایرانی و ایران دوست می خواهم بیشتر کردار این کاربر را زیر نظر داشته باشند. من از تو خیلی شک دارم. http://www.forough.net/7th-year/147/persian-culture.htm این چامه ای که گفتی از فردوسی است، و این پیوند را بخوان ببین فردوسی این را از زبان کی گفته و این شخص در چه شرایطی بوده و پاسخش را چه داده اند. تو با یک کنایه من ایران را فدای تنها نام کاربریت کردی و دستت را رو کردی که در ویکی چه هدفی داری! --خندان ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۵۷ (UTC)[پاسخ]
دوستان؛ غذا به خوراک منتقل شد، چرا دیگر اینقدر جروبحث میکنید؟ پیشنهاد میکنم کاربرانی که منابع معتبری در دست دارند بخشی با عنوان نامگزاری یا چیزی در همین مایهها به مقاله اضافه کنند بلکه حداقل این بحث یک نتیجهی مفید برای ویکی داشته باشد. ضمنا اگر مایلید واژهی خوراک بیشتر در میان فارسیزبانان جا بیافتد نیز این کار شاید از دعوا در قهوهخانه موثرتر باشد. Dernhelm۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۱۰ (UTC)[پاسخ]
نظر خواهی در مورد سرخط اخبار در درگاه رویدادهای کنونی
در بخش سرخطها در درگاه رویدادهای کنونی نوشته کوتاهی با این مضمون وجود دارد:برای دیدن شرح رویدادها و اخبار بیشتر، پایین این بخش را مشاهده کنید. ،گویا برخی از دوستان با وجود این نوشته کوتاه مخالفاند ،برای پرهیز ار جنگهای ویرایشی مایلیم دوستان در این مورد بر اساس اجماع تصمیمگیری کنند ،با تشکر.--فرزاد خلیفه۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۵۴ (UTC)[پاسخ]
اینطور که از تاریخچهٔ صفحه بر میآید جناب رامین با وجود این خط مخالفند. دلیلشان اینست که ملت اگر ۲ سامتیمتر پایینتر را نگاه کنند شرح خبرها را میبینند دیگر نیازی به این تذکر نیست. نظر شخص من اینست که وجودش ضرری ندارد و اگر کسی هم ۲ سانت پایینتر را نبیند با دیدن این تذکر حواسش به آن قسمت جمع میشود.--Phobia ☻☺۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۱۹ (UTC)[پاسخ]
چندی پیش گذری ویکی بیگانگان! را مرور میکردم دیدم ظاهر شکیل تری داشت (به جای گوشه دار بودن جعبه های درون صفحه از نیم دایره استفاده شده بود حال اگر دوستان مایل باشند، نظر خود را بدهند که ما هم ویکی را آن شکلی کنیم تا یکمی ویکی از یک نواختی در آید و به قولی خانه تکانی کرده باشیم:) )--◄حامد/بحث)۲۷ دی ۱۳۸۸-- ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۲۹ (UTC)[پاسخ]
حامد جان بجای نظرخواهی در اینجا صفحهای جدا درست کن و در بالای قهوهخانه قرار بده مانند تغییر نام پاترولر به گشتزن--آرش:) ۲۷ دی ۱۳۸۸ ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۳۴ (UTC)[پاسخ]
میخواستم چونان کنم اما گفتم بحث در این سطح بماند بهتر است و سریع تر جمع میشود و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد (تفاوت چندانی نمیکند آرش جان زیاد مته به خشخاش نگذار;) )--◄حامد/بحث)۲۷ دی ۱۳۸۸-- ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۰۹ (UTC)[پاسخ]
داشتم چند روز پیش صفحه کاربری یکیو میخوندم حرف جالبی زده بود.میگفت همه فکر میکنند ما یک عدهایم نشستیم تو یه دفتر تو تهران این سایتو مینویسیم و میگویند چقدر سایتتون بیخوده در واقع نمیدونند این سایته خودشونه و در واقع خود ما ملتیم که بیخود تشریف داریم.از کوزه همان تراود که در اوست.نخبگان قدیمی ما با این شعرها خواستند بگویند کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من امام ما هنوز در قرن ۲۱ یا ۱۸ خورشیدی هنوز منتظریم کسی بیاید یک لیف حسابی به پشتمان بزند.ویکی فارسی این شکلی است چون ما ملت ایران بیش از این نیستیم.--iroony۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۵۶ (UTC)[پاسخ]
امین جون درباره محتوا حق باشماست اما منظور من ظاهر، نوع و اندازه فونتشه. البته من خیلیها رو دیدم به مطالب تو ویکی به دید وحی منزل نگاه میکنن.--آرش:) ۲۷ دی ۱۳۸۸ ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۰۲ (UTC)[پاسخ]
نظر یه رهگذر:بهتره که پوسته زیباتری انتخاب بشه. البته وحید ظهیری یکی از بهترین های مدیا ویکیست و مطمئناً میشه این پوسته رو از یکنواختی و دلزدگی خارج کرد. هرچند که جای خالی امیر (لدسگروپ) به شدت احساس میشه! دوستدار: ---یک عابر پیاده
امیر اگر بیاید که نور علی نور خواهد بود. دل ویکی فارسی زنده میشود. اگر آن دوستان برای قانع کردن ایشان به کمکی نیاز داشتند خبر بدهند ما هستیم.--ماني۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۴۳ (UTC)[پاسخ]
در حالیکه صفحههای جدید ایجاد شده برای بسیاری از افراد سرشناس با تیغ تیز روبرو میگردد . به نظر میرسد در برخورد با این صفحه اغماض صورت گرفته و با توجه به عدم سرشناسی همچنان بر جای خود باقیست .توجه دوستان را به این مطلب که حاصل قلم فرسایی این خانم محترم است جلب مینمایم تا با نظرات ایشان در مورد ویکی فارسی اندکی آشنا گردیم. پیام امضا نشده ۸۲٫۲۰۸٫۱۰٫۱۵
حذف مقالات روند خاصی دارد که باید طی شود. مسالهای که در آن وبلاگ هم دربارهاش دچار کجفهمی شدهاند وجود شیوهنامه نگارش در ویکیپدیاست. برخلاف ویکیپدیای انگلیسی اینجا بهشت ویرایشگران است چرا که در هر موضوع که تصور کنید انبوهی مقالات نانوشته وجود دارد که نیاز به ویرایش و ایجاد دارد. تصورات و پیش فرضها در مورد گردانندگان هم که دیگر نخ نما شده است! آشناهی با مفاهیم نو وب برای این افراد پیش از آشنایی با ویکیپدیا الزامیست.--►هخامنش◄بحث۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۰۳ (UTC)[پاسخ]
آن کاربر اصلا مشارکتی در ویکی ندارد که از اینجا انتقاد میکند. تمام مشارکتهایش ختم میشود به بیوگرافی خودش و شاهزاده رؤیاهایش. چه کنیم با این طرز فکر. حیف و صد حیف که تحصیل کرده نیز هستند ایشان. تحصیل کرده و رتبه بالای کنکور که این باشد وای به حال من ِ دیپلم ردی. تکنواز ۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۰۵ (UTC)[پاسخ]
یعضی کاربران تازهکار بادیدن رفتار بعضی کاربران قدیمیتر حس میکنند که اینجا خبری شده و ما در اینجا حکومت میکنیم. ولی خبر ندارند که اینجا نیز قوانین خاص خودش را دارد که اگر رعایت نشود بیدرنگ باید رفع شوند. وقتی برچسبی بر مقالهای میخورد به جای برطرف کردن خواستهٔ برچسب بارها برچسب را از مقاله برمیدارند سپس وقتی در صفحهٔ بحثشان تذکر میدهیم بهشان برمیخورد و میروند پشت سر ویکی حرف میزنند. غافل از اینکه کاری که کردهاند نقض قوانین بوده و کسانی که تذکر دادهاند فقط قوانین را رعایت کردهاند.--Phobia ☻☺۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۴۰ (UTC)[پاسخ]
دوستان ,من پس از خواندن این مطلب پیامی در کامنت دانی ایشان گذاشتم ولی ایشان بلافاصله اینجانب را به Cobain بودن متهم کردند و اظهار داشتند که آقای کبن با نام دیگری کامنت گذاشتهاست. این عکسالعمل (که البته مرا به یاد یکی دیگر از افراد «سرشناس» اینجا انداخت) تعجب انگیز است، به ویژه از این جهت که در این افراد تمایل شدیدی به «پیش قضاوت» و «مچ گیری» وجود دارد، احتمال اشتباه خودشان را واقعا صفر در نظر میگیرند. خود خدا هم در مورد خودش اینقدر مطمئن نیست که این افراد هستند. 94.116.131.20۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۳۷ (UTC)[پاسخ]
اینطور که از نظرات وبلاگ ایشان برمیآید اصلا راضی نمیشوند که اشتباه خود را قبول کنند. در هر حال وظیفهٔ ما بود که ایشان را آگاه کنیم اگر نشدند به پای خودشان. در هر حال ویکیپدیا بر اساس قوانینش پیش میرود چه ایشان خوشش بیاید چه نیاید. آنچنان خود را تحصیل کرده و بالاتر از همه میدانند انگار فقط ایشان درس خواندهاند. قبلا هم با چنین کاربرانی برخورد داشتهایم. بهتر است بیشتر از این وقت کاربران را برای مقاله و خود ایشان هدر ندهیم و بگذاریم قضایا بر حسب روال ویکی پیش روند.--Phobia ☻☺۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۵۸ (UTC)[پاسخ]
همکاران خوبم، چرا از صحبتهای نویسنده دلخور میشوید. وبلاگش است. هرچه بخواهد مینویسد. چه اهمیتی دارد کسی که خارج از گود ویکی نشسته نظری مثبت داشته باشد یا منفی؟! نظرش کارشناسی (به قول امروزیها) که نیست. خودمانیم، با اغراق محیط ویکی فارسی را خوب توصیف کردهاند! --آیدا۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۳۴ (UTC)[پاسخ]
اصرار ایشان در سرشناسی خود خیلی جالب است. آخر اگر کسی سرشناس است که خودش نمیآید مقالهای پیرامون احوالات خود بنویسد، این دیگر چگونه سرشناسیست؟ که معروف و مشهور باشید اما کسی نیست که مقاله شما را بنویسد و شما لاجرم مجبورید خود دست بکار شوید. --Rock On۱۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۵۵ (UTC)[پاسخ]
من فکر میکنم اشکال از کلمه «دانشنامه آزاد» است. چه ایشان که شاعری با روحیه لطیف هستند، چه آن دوستان آدمکشی که چند روز پیش در خدمتشان بودیم (با روحیه نه چندان لطیف) و چه خیلیهای دیگر تصورشان از کلمه آزاد این است که هر کس میتواند هر مطلبی را بدون حساب و کتاب اینجا بنویسد و وقتی کاربران معترض میشوند میگویند که این چه دانشنامه آزادی است که رییس و آقا بالاسر دارد؟ اگر نام ویکی «دانشنامه باز» بود، به معنای اینکه جلوی کسی را نگرفتهاند و برای همه باز است ولی آزاد نیست که هر کس هر چیزی در آن بنویسید، شاید خیلی بهتر میبود.Payamy۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۳:۴۴ (UTC)[پاسخ]
گفتید مشکل از کلمهٔ «دانشنامهٔ آزاد» است، من فکر میکنم مشکل از کلمهٔ «آزاد» است. ما هنوز معنای این کلمه را نمیدانیم و وقتی میگوییم چیزی آزاد است (کشور، کار، دانشنامه و...) این تصور اشتباه پیش میآید که انگار بی قید و بندی در آنجاست. در حالی که کشور/کار/دانشنامه آزاد دارای قوانینی است که باید از آنها پیروی شود تا آزادی همیشگی باشد و به فساد و هرج و مرج تبدیل نشود. این چیزی است که باید به تازهکاران بگوییم؛ دانشنامهٔ ویکیپدیا اگر قوانینش رعایت شود آزاد است...--Phobia ☻☺۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۷:۳۸ (UTC)[پاسخ]
خب اگر اینجور باشد که همه کشورها آزادند. مثلا ایران کشوری آزاد است چون طبق قوانینش شما حق ندارید دارای دین بهایی باشد و حق تغییر دین از مسلمان به دین دیگر را هم ندارید و حق بی حجاب ظاهر شدن در مجامع عمومی و شرکت در میهمانیهای خصوصی را هم طبق قانون ندارید. اگر این قوانین را رعایت کنید آزادید هر کاری که میخواهید بکنید.
حرفی که سیاستمداران جمهوری اسلامی میزنند (و چندان هم اشتباه نیست) این است که هیچ کشوری آزاد نیست و هر کشوری قوانین دارد که مردم را محدود میکنید. حالا چون قوانین ما با مال شما متفاوت است (مثلا شما میگویید لخت مادرزاد حق ندارید به خیابان بیایید و ما میگوییم بی روسری حق ندارید بیایید) نمیشود گفت که آنجا آزادی مطلق هست و اینجا اصلا آزادی نیست.
با این اوصاف طبیعی است که تازه واردان فکر کنند اینجا آزادانه میتوانند هر کاری که میخواهند بکنند و ما باید به سختی به ایشان حالی کنیم نه بابا به آن آزادی که خیال میکنید هم نیست. اینجا قانون دارد.Payamy۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۰۶ (UTC)[پاسخ]
دقیقا همینست که شما میفرمائید و در هر کشوری در محدودهٔ قوانینش آزادی وجود دارد ولی این آزادی درجات مختلف دارد که اینها به بحث ما ربطی ندارند، پس منحرف نمیشوم. به نظر من هم باید تازهواردان را متوجه این مطلب کرد که آزادی در ویکیپدیا به معنی «هر کس هر کار میخواهد انجام دهد» نیست. و فکر میکنم این را باید در خوشامدگویی گنجانید. در کل اگر خوشامدگوییها ابتدا یکدست شود و سپس جامع و شامل بسیاری از مشکلات تا حدی رفع میشوند. و این نیاز به یک همفکری دارد تا الگویی جدید برای خوشامدگویی ایجاد کنیم.--Phobia ☻☺۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۰۶ (UTC)[پاسخ]
آزادی را بعضی دوستان با بی قانونی اشتباه میگیرند. محدودیتها ویکی را قوانینی تعیین میکند که حاصل اجماع خود کاربران است. یعنی خود کاربران خواستهاند که چنین محدودیتهایی باشد و هرگاه اجماع کاربران غیر این باشد، قوانین و محدودیتهای اینجا هم قابل تغییر است. --♦ بهزاد مدرس ♦ب۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۴۸ (UTC)[پاسخ]
جناب PHoBiA با شما کاملا موافقم. جناب مدرس آنچه شما میگویید تعریف دموکراسی است نه آزادی. اگر جامعه ایران به استناد رای ۵۱٪ مردم تصمیم بگیرد که بهاییان یا همجنس گرایان اعدام شوند نمیتوان به این جامعه آزاد گفت. آزادی دقیقا مانند دماست که نمیتوان گفت که فلان جا دما دارد یا ندارد بلکه میتوان گفت دما بالاست یا پایین. در ویکی پدیا هم اتفاقا درجه آزادی پایین است. احراز سرشناسی، مطالب بدون منبع، منابع مشکوک، نقض کپی رایت، وپ زنده و .... تماما درجه آزادی ویرایشگران را بسیار کم میکنند و آزادی در اینجا کمتر از مطبوعات غربی (و حتی در مواردی کمتر از مطبوعات ایران) است. این است که میگویم کلمه دانشنامه آزاد تازه واردان را گمراه میکند.Payamy۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۱۴ (UTC)[پاسخ]
اینجا یک جامعهٔ عادی نیست، دانشنامهاست. موضوع آزادی اینجا چنین نیست که من بخواهم آزادنه در خیابان شلوارک بپوشم یا کراوات بزنم یا همسرم حجاب به سر بگذارد یا نگذارد. آماج شهروندان این دانشنامه پدید آوردن مجموعهای اطلاعات سودمند و کمخطاست و چنین آرزویی سختگیری بیشتری دربارهٔ منابع میطلبید. این سختگیری که نمیتوان با دیکتاتوری سنجید. به جز دانشنامهنویسی کاربران اینجا بسیار هم آزادند که از مدیران که طی فرایندی دموکراتیک انتخاب شدهاند انتقاد کنند یا شیوهٔ کار را به چالش کشند. --Ariobarzan۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۳۱ (UTC)[پاسخ]
منظور بنده انتقاد از عدم آزادی در ویکی پدیا نیست. رانندگی در خیابانهای تهران خیلی آزادانه تر است تا اروپا است و نتیجه اش را هم میبینید. منظور فقط این است که کلمه آزاد گمراه کنندهاست.Payamy۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۴۰ (UTC)[پاسخ]
به نظر میرسد چیزی در ترجمه گم شده! free بیشتر از آنکه آزادی عمل و فعالیت را برساند بر رایگان بودن و در دسترس بودن دانش بشری تاکید دارد! نشریاتی وجود دارند که به نظرم مطبوعاتیها آنها را زردنامه میخوانند. اگر این قوانین نبود اینجا تبدیل به چیزی بدتر از آن زردنامهها میشد. این قوانین محدودیت زا نیستند روش کار را نشان نشان میدهند. شیوهنامه واقعا کلمه رساییست برای این منظور. شیوه کار چنین است!►هخامنش◄بحث۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۰۸ (UTC)[پاسخ]
نظرات را خواندم که تقریبا همه اشتباهات را گردن من انداختهاید. من به روش برخورد با تازه واردین اعتراض داشتم. و اگر با ادبیات بهتری با من برخورد میشد مطمئنا چنین مشکلاتی هم پیش نمیآمد چطور که کاربر آرش همین نکته رو بهم توضیح دادند و من قبول کردم. مسئله این هست که تازه واردین از پیامهای هشدار و خرابکاری و تهدید به مسدودیت اطلاعی ندارند و وقتی که بدون هیچ پیش زمینهای این هشدارها مدام به طرف داده میشه، سو تفاهم بزرگی پیش میاد. من اصراری به داشتن بیوگرافی در صفحه مقالات نداشتم چطور که آرش عزیز توضیح دادند که این مطالبی که به عنوان بیوگرافی نوشتم باید در صفحه کاربری نوشته میشد و بهم روش رو توضیح دادند و من هم همین کار رو کردم و خدا شاهد هست که خیلی هم از ایشون خجالت کشیدم که مبادا یه وقت پیش خودشون فکر کنند که این خانم چقدر از خود متشکر هست که فوری رفته و برای خودش مقاله درست کرده. نوشتن این مقاله فقط عدم اطلاع از وجود صفحه کاربری بود که آرش عزیز توضیح دادند بهم و خیلی با صبوری علت نوشتن هشدارها و بی غرض بودنشون رو برام توضیح دادند و تاکید کردند که این پیامها نباید پاک بشه؛بدون اینکه منو بخاطر کاری که به علت آگاه نبودنم از صفحه کاربری انجام دادم محکوم به شهرت پرستی و خود بزرگ بینی و ... بکنند و ازم خواستند که همه اطلاعات و لینکها و ترجمه هام رو برای دسترسی آسان در همون صفحه کاربری بزارم. ولی متاسفانه دیگران رفتار درستی با من نداشتند. چه خوب بود به جای اینهمه محکوم کردن من و فرستادن هشدار با عناوین مختلف مثل عدم سرشناسی و خرابکاری ( که در ویکی برای کاربران، عادی است ولی برای تازه واردین معنی دیگهای رو القا میکنه ) کمی مهربانانه تر بهم فرصت داده میشد و این همه بحث پیش نمیاومد و بخاطر ایجاد صفحه سام درخشانی هم پیامهای ناعادلانه برام نوشته نمیشد. بخدا عرق شرم بر پیشونیم میشینه وقتی میبینم که با ایجاد صفحه این هنرمند که کارهاشون رو دوست دارم ولی متاسفانه هیچ منبعی در ویکی پدیا براش نبود و نبود صفحه ایشون بهانهای شد برای من که تصمیم به مشارکت با ویکی پدبا بگیرم رو اینطور تعبیر ناعادلانه میکنند. به هر حال امیدوارم کمی نسبت به تازه واردین مهربانتر باشین و توجه کنین که با وجود خواندن راهنما، باز هم خیلی از موارد هست که تازه واردین ازش اطلاع ندارن و با شنیدن بعضی هشدارها مثل خرابکاری، حس خیلی بدی بهشون دست میده. اگر هدف همکاری هست پس باید نسبت به تازه واردین کمی شکیبا باشید. احتمالا شاید بعضیها بگن که مگه ما بیکاریم که دنبال خرابکاریهای تازه واردین باشیم؛ ولی من میگم بیکار نیستید ولی کمی شکیبایی در روزهای اول و کمک و راهنمایی ممی تونه بعدها به نفع دانشنامه تموم بشه. به هر حال من عقیده خودم رو نوشتم و دیگه با شماست که تعبیر نیک کنید یا بد. موفق باشید. آینا۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۴۹ (UTC)[پاسخ]
آینا ممنون از این همه لطف به بنده ولی باور کنید بنده هم روزی از شما ناآگاه تر بودم و همین دوستان باعث پیشرفت من شدند(البته اگر بتوان نامش را پیشرفت نهاد). بیشترین چیزی که امروز مرا خوشحال میکند، ماندگاری و همکاری دائمی شما با ویکی پدیای فارسی است. امید که بمانید و خود راهنمایی برای تازه کاران شوید.--آرش:) ۲۹ دی ۱۳۸۸ ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۰۲ (UTC)[پاسخ]
به نظر بنده همه این اتفاقات ناشی از این است که هر کاربری که عضو جدید ویکی پدیا میشود سریعا میتواند یک مقاله جدید ایجاد نماید در صورتیکه این امر باید پروسس وار باشد درصد زیادی از کاربران تازه وارد همان ابتدا به مرور قوانین نمیپردازند و به مرور زمان در برخورد با مسایل جدید با قوانین آشنا میشوند .وقتی یک کاربر تازه کار یک مقاله را بدون آگاهی به قوانین ایجاد میکند در صورتیکه مغایر قوانین باشد حتی با تذکر دوستانه هم دچار سرخوردگی خواهد شد چونکه با قوانین آشنا نیست و بخاطر همین تمام کسانیکه به نوعی با او مخالفت ورزند با تعابیر مختلف دشمن خود میپندارد .به نظر من باید در قوانین ایجاد مقاله در ویکی پدیا تغییراتی صورت پذیرد و به کاربران تازه وارد ابتدا فقط حق ویرایش در مقالات ایجاد شده را دهند و پس از مدتی که قاعدتا نو کاربران با قوانین آشنا شدند اجازه ایجاد مقاله داشته باشند.94.182.4.106۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)[پاسخ]
احتمالا به خاطر حجیم بودن بیش از حد الگو بوده. پیشنهاد میکنم یک الگوی خلاصهوار برای آن طراحی کنیم و فقط مسائلی را که برای یک تازه وارد مهم است در آن بگنجانیم. تکنواز ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۱۸ (UTC)[پاسخ]
اگر کسی بتواند این دو الگو را برای ویکیپدیای فارسی ترجمه کند خوب میشود. --Wayiran (ب) ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۵:۱۰ (UTC)دوستان الگو کار اگر زحمت ترجمه بومی سازی این الگوها را بکشند خیلی عالی می شود. نمونه کاربرد این الگوها نوشتار Parsis می باشند--♦ بهزاد مدرس ♦ب۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۲۱ (UTC)[پاسخ]
نیازی به آوردن این دو الگو به ویکی فارسی نیست، اگر از ویکی انگلیسی مطلبی را ترجمه میکنید که کپی کردن یادکردهای آن به جای یادکرد از خود ویکی انگلیسی، هم نقض حق تکثیر نوشتار ویکی انگلیسی است و هم یادکرد یک چیز دیگر به جای منبعی که واقعاً به کار بردهاید؛ اگر هم به راستی از خود آن منبع هارواردی مطلبی را میخواهید بیفزایید که میتوانید مانند هر مطالب دیگری از الگوهای یادکرد موجود بهره گیرید. یوشیچی تویوهارا۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۱۰ (UTC)[پاسخ]
مثل اینکه شما درست متوجه نشدید. کاربرتقاضا کرده است که مشابه این الگو در ویکی فارسی هم درست شود تا امکان ارجاع نویسی به شیوه هاروارد هم ممکن شود. این الگو ها کمک می کند تا دوستانی که می خواهند به شیوه هاروارد ارجاع نویسی کنند قادر به انجام این کار باشند. این الگو الان در چندین ویکی در کنار شیوه شیکاگو و سایر شیوه نامه ها بکار می رود. خصوصا برای نوشتارهایی که چندین ارجاع به صفحات مختلف یک کتاب واحد دارند بسیار بدرد می خورد. --♦ بهزاد مدرس ♦ب۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۳:۰۰ (UTC)[پاسخ]
غذا
این چه کار اشتباهی است که کاربر خندان انجام میدهند . غذا باید تغییر مسیر به صفحه خوراک باشد . کسی که در ویکی کلمه غذا را جستجو میکند به دنبال خوراک از نه ... شتر . این چیزهایی که ایشون مینویسند شاید به درد ویکی واژه بخورد . در ویکی واژه هم باید همانند لغتنامه دهخدا به کار رود . Muhammad۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۲۵ (UTC)[پاسخ]
من در جریان بحث اینجا بودم ولی باز هم با این انتخاب مخالفم. بحث بالا هم بیش از حد طولانی شده و از مسیرش خارج شده. شما هرچقدر هم از فردوسی دلیل بیاورید که عربها ایرانیها را چه و چه کردند، بالا بروید، پایین بیایید، «غذا» در فارسی معاصر معنای «غذا» میدهد و اصل هم بر معنای غالب واژه است. فقط تصور کنید یک کودک دبستانی که برای واژه غذا اینجا جستجو میکند با چه مزخرفاتی روبرو میشود که جای آن در بخش ریشهیابی لغتنامه است، نه دانشنامه که «چیزها» را توضیح میدهد. «غذا» به عنوان یک «چیز» یک واژهٔ عربی نیست، بلکه «چیز خوردنی» است. تنها راهی که به نظرم منطقی است و نظر همه را برآورده میکند این است که «غذا» را به «خوراک» تغییر مسیر دهید و اگر واقعا دلتان میخواهد همه بدانند که غذا معانی بدون استفاده و منقرضشدهٔ دیگری هم دارد، آنوقت بخشی به آن اضافه کنید و توضیح دهید.
اگر اینطور باشد که باید همه «چیز»هایی که نام عربیشان در فارسی جا افتاده را بدین گونه که شما نوشتید تعریف کنیم: «قطار» واژهای است تازی به معنای تعداد ۱۰ شتر یا بیشتر است که پشت سر هم حرکت میکنند (پانویس: به فتحه/کسره ق میشود «ترن» که البته خود «ترن» واژهای است فرنگی). «مزخرف» واژهای است تازی به معنای «آرایش شده» که اعراب برای سرکار گذاشتن ایرانیان به آنها گفتند معنی «بدردنخود» میدهد و ایرانیان شکست خورده هم باور کردند.
دوستان دیگر که در صف "همرزمان" فردوسی هستند نه در صف کسانی که حتی مرده وی را هم در گورستان ویژه اشرف مخلوقات ها جای ندادند، به صفحه بحث من هم نگاهی بیندازند،--خندان ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)[پاسخ]
کاربر گرامی. جناب خندان عزیز. این لحنی که در نوشتهتان به کار بردید مناسب نیست. در منش خود نسبت به کاربران ویکیپدیا تجدید نظر کنید. لطفا تصور نکنید که اینجا گروهی ۱۰۰ نفره مشغول پاک کردن میراث فردوسی و زبان فارسی و تاریخ ایران هستند. با تشکر تکنواز ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)[پاسخ]
جناب خندان بهتره شما درباره زبان و ادبیات فارسی نظر ندید چون من روی صحبتم با شما نبود . در ضمن غذا خیلی هم در بین فارسی زبانان جاافتاده هست مثل این شعر از مولانا :
پی نان بدویدم یکی چند به تزویر
خدا داد غذایی که ز تزویر بجستم
بهتره شما هم دست از تزویر بکشید و بیشتر از این باعث تشویش اذهان نشید . در ضمن فردوسی هم به خاطر زبانش نبود که به گورستان راه ندادند بلکه به خاطر مذهبش بود . Muhammad۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۶ (UTC)[پاسخ]
این بحث غذا/خوراک دیگر دارد آزارنده میشود. دوستان هم نیت هم را کشف میکنند و هم به هم گوشه و کنایه میزنند و گارد رزم گرفتهاند. نکنید سروران شایسته نیست. این غذا را که ما میگوییم هم اگر به لغتنامهٔ دهخدا مراجعه کنید با کسر غ نوشتهاست و تلفظ کنونی غَذا عامیانهاست. وانگهی عربها نمیفهمند ما چه میگوییم(پارسیگوی امروز قَزا تلفظش میکند) و نخواهد خندید. غذا را به خوراک تغییر دهید و به دیدگاههای هم نتازید. --Ariobarzan۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۸ (UTC)[پاسخ]
کار بر تکنواز گرامی، من به همه مردم جهان و کاربران ویکی پدیا احترام می گذارم. و این تصور را هم ندارم و افزون بر این گروه ۴۰۰ میلیونی هم توانایی این کار را ندارد. خواهشمند است از بحث بیرون نشوید. --خندان ۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۱۴ (UTC)[پاسخ]
جناب خندان از آنجا که اینجا یک فاروم نیست و بحث هم دارد به جاهای باریک کشیده میشود پس همینجا این بحث به پایان میرسد. اگر مستندات بیشتری پیرامون غذا و حواشیاش دارید در صفحهٔ بحث همان مقاله طرح فرمایید. با احترام. --Ariobarzan۱۹ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۲۲ (UTC)[پاسخ]
سپاس از پیامتان، شما من را تنها و یکراست مورد خطاب قرار داده اید. خواهشمند است باز بینی کنید و ببینید که من در این باره تنها پاسخ داده ام. آری خوب است در صفحه همان مقاله گفتمان می شد ولی هرکجا پدافندی از این نکته شده من ناگزیر همان جا پاسخ داده ام. --خندان ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۵۰ (UTC)[پاسخ]
پس زمینه ویکی پدیا
بهتر نیست به فراخور هنر ایران زمین (ایران زمین در معنای عامش نه فقط به لحاظ مرزهای سیاسی و جغرافیایی)، (همانطور که بعضی از ویکی ها مثل ویکی عربی که از نوعی طرح اسلیمی به عنوان بک گراند استفاده کرده اند)، پس زمینه ای زیبا مثلا با الهام از طرح های فرش های ایران یا الهام از مینیاتور ایرانی طراحی و بر آن اعمال شود؟ بهرحال به ویکی پدیای فارسی هویتی می دهد. البته کاملا ملطفتم که اینجا ویکی پدیای فارسی است و نه لزوما ویکی پدیای ایرانی ، اما حتما مشترکات فرهنگی (به لحاظ هنرهای تجسمی) بین فارسی زبانان وجود دارد. مثلا در مورد فرش فکر می کنم در افغانستان و تاجیکستان هم این هنر رواج داشته باشد. کلام آخر اینکه موضوع مهم است ولی مهمتر از آن هویتی مشترک میان فارسی زبانان است، هویتی به شکل یک طرح هنری که زینت بخش پس زمینه ویکی فارسی باشد و نماینده راستین آن فرهنگ نیز. البته احتمالا بحث جدیدی مطرح نکرده ام. ولی به قول مشهور: تذکر تذکر تا نتیجه گیری!. (بر وزن جنگ جنگ ...). با ارادت تمام. -- GOODMAN بحث ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۹ (UTC)[پاسخ]
درود. در مورد افزودن پسزمینه: به نظر من جلف و شلوغ میشود (مثل ویکی عربی). دانشنامه باید وزین و بیطرف و ساده و روشن باشد.--ماني۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۳۵ (UTC)[پاسخ]
تصویر نه ولی به نظرم کنتراست رنگی بین قسمت های مختلف پس زمینه میتواند توجه را بیشتر به قسمت داخلی جذب کند و محیط را شاداب تر کند--◄حامد/بحث)۳۰ دی ۱۳۸۸-- ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۵۵ (UTC)[پاسخ]
بسیار خوب. خود من هم با شلوغی مخالفم و نظر جناب مانی را تایید می کنم. اکثر ویکی ها هم طرحی ساده دارند. هرچند موافق نیستم که الزاما پس زمینه باعث شلوغی بی مورد می شود اما از دیدگاهی دیگر این ساده بودن را دایره المعارفی تر می دانم، چون ویکی قرار نیست و نبوده چیزی بیش از یک دانشنامه باشد به قول حضرت ولز. متشکرم از پاسخها به خصوص بته جقه!
این الگو از نظر ظاهری وضع بسیار بدی دارد. برای درست کردنش دست به کار نشدم که از این بدتر نشود. دست متخصصین را می طلبد. (اصلیترین مشکلش وجود توضیحات اضافی است) تکنواز ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۰۸ (UTC)[پاسخ]
با سلام ،من مقاله سنجش استاد دانشگاه [۴] را ویرایش نمودم و در صفحه بحث آن نیز گفتگو کردم ولی متاسفانه کاربران دیگر چندان در بحث مشارکت نکردند. با توجه به کلیدی بودن این رهنمود ممنون می شوم کاربران گرامي در این خصوص مشارکت نمایند. موفق باشیدPaiamshadi۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)[پاسخ]
وضعیت اسف ناک نقض حق تکثیر در اینجا.
سلام بر دوستان. مدتی است که در ویکیپدیا چرخی میزنم و متاسفانه مقالاتی میبینم که سالهاست حق تکثیر را نقض کرده در ویکیپدیا باقی ماندهاند و به خاطر کپی کردن سایتهای دیگر از آنها و یا از بین رفتن منابعی که مقالات از آنها کپی شدهاند عملا امکان اثبات کپی بودن آنها از بین رفتهاست. نمونهای از این دست مقالات زیتون است که نخستین ویرایش آن کپی کاری انبوه از دانشنامه رشد (بدیهی است که خود دانشنامه ناقض حق تکثیر است) با ذکر منبع است از سوی کاربری که متاسفانه امروز از مدیران هم هست. به مرور زمان تغییراتی در مقاله ایجاد شده و (شاید برای رد گم کنی) منبع مقاله به لینکی ارتباطی به مقاله نمیدارد تغییر یافتهاست. علی القاعده چنین مقالاتی متاسفانه طبق قوانین باید سریعا حذف کامل شوند، اما سوال بنده از شما دوستان این است که چرا چنین مقالاتی باید سالها باقی بمانند و زحمات کاربران دیگری که در آنها مشارکت داشتهاند به یک باره از بین بروند؟!--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۱۶ (UTC)[پاسخ]
کپی از منبعی که خود ناقض حق تکثیر است حتی اگر طبق گنو مطالبش را منتشر کرده باشد ممنوع است و نقض حق تکثیر. دانشنامه رشد کپی رایت را رعایت نمیکند.--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۴۸ (UTC)[پاسخ]
من هم این تاپیک را باز کردم تا نتیجه گرفته شود. کپی کاری (از هرجایی) دزدی ادبی محسوب شده و چنین رفتاری زیبنده ویکیپدیای فارسی نیست.--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۲۳ (UTC)[پاسخ]
فکر کنم در قوانین آمده که نسحه ناقض تکثیر باید از تاریخچه زدوده شود و در نتیجه چنین مقالاتی که از پایه کپی هستند قابل نجات دادن نیستند.--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۲۳ (UTC)[پاسخ]
من دقیقا خاطرم نیست در اینجا یا ویکیپدیای انگلیسی به چنین چیزی برخوردم که متون ناقض حق تکثیر باید از تاریخچه هم حذف شوند. شاید اخیرا قوانین تغییر کرده اند.--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۳۴ (UTC)[پاسخ]
اگر ممکن است قانون را به من نشان دهید. این را می خواهم چون اطلاع من از قوانین کمی به گذشته باز می گردد و ممکن است در این سال ها تغییراتی در آنها صورت گرفته باشد. پیشاپیش از اطلاعاتی که به من دادید سپاسگزارم.--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۴۹ (UTC)[پاسخ]
WP:COPUVIO را بخوانید:
If all of the content of a page appears to be a copyright infringement, check the page history; if an older non-infringing version of the page exists, you should revert the page to that version.
If there is no such older version, you may be able to re-write the page from scratch or obtain permission from the copyright holder, but failing that, the page will normally need to be deleted.
در زمانی که تمام یک نوشتار تخلف از قانون حق تکثیر باشد. بهتر است ابتدا تاریخچه نوشتار را کنترل کنید و اگر نسخهای از نوشتار مشکل حق تکثیر ندارد. نوشتار را به آن نسخه واگردانی کنید. اگر چنین نسخه قدیمی تری وجود نداشت، سعی کنید نوشتار را از اول بازنویسی کنید یا اجازه استفاده از مطالب دارای حق کپی را صاحب حق کپی بگیرید.--♦ بهزاد مدرس ♦ب۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۰۵ (UTC)[پاسخ]
ممنونم از زحمتی که کشیدید. فکر نمیکنید منظور از "سعی کنید نوشتار را از اول بازنویسی کنید" این است که مقاله را حذف کرده و دوباره آن را بنویسید؟ چون در مقاله ای که من مثال اوردم نسخه فاقد نقض حق تکثیر وجود ندارد تا مقاله را به آن واگردانی کنیم، در نتیجه یا باید اجازه استفاده از مطلب را از نویسنده بگیریم یا اینکه دوباره مقاله ای عاری از تاریخچه ناقض حق تکثیر بنویسیم. برداشت شما از این قانون چنین نیست؟--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۱۹ (UTC)[پاسخ]
وقتی شما نوشتار را از اول تا آخر با انشای خود بازنویسی کنید مانند آن است که نوشتار را از اول نوشته اید. یک سری به وپ:نجات بزنید که برای چنین نوشتارهایی درست شده است. دوستان تاکنون نوشتارهایی بسیاری مانند این را از حذف شدن نجات داده اند. بیاد داشته باشید که حذف کردن نوشتارها هنر نیست. هنر این است که بتوانید که نوشتارهایی که قابلیت ماندن دارد را از حذف نجات دهید و مشکلات آن را حل کنید.--♦ بهزاد مدرس ♦ب۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۱۶ (UTC)[پاسخ]
معمولا با انرژی ای که بخواهد صرف این کار شود می توان چندین مقاله به جای ترمیم آن نوشت. معملا تخریب و نوسازی یک ساختمان مشکل دار هزینه کمتری از بازسازی ان دارد. به هرحال من بر حسب وظیفه ای که احساس می کردم این بحث را مطرح کردم.--Yashar۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۰۶ (UTC)[پاسخ]
سالها زحمت میکشی و متاسفانه کاربرانی همچون Yashar از راه میرسند که بدون آگاهی هر چی از دهانشان در میآید مینویسند و همان توطئهاندیشی همیشگیشان را مثل زهر به هر جا میرسند میپاشند. حیف از زحمتی که برای این جماعت کشیده میشود.--ماني۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۲۲ (UTC)[پاسخ]
دوست گرامی، من نه شما را می شناسم نه بحثی با هم داشته ایم که چنین جبهه ای در مقابل من میگیرید. من چه چیزی از دهانم در آمده که شما "هرچی" می پنداریدشان؟! توهم توطئه کجا بود؟ کپی کرده اید و به جای پذیرش اشتباه حمله می کنید؟ به شما هم باید تذکر داد که وپ:حمله را بخوانید؟--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۲۷ (UTC)[پاسخ]
شما نه دوست من هستید و نه ....
زمانی که فرد شما هنوز کلمه حق تکثیر به گوشش هم نخورده بود (اولین کسی که رفت این برابر فارسی را در فهرست برابرهای فرهنگستان زبان پیدا کرد و آورد بهزور و زحمت در اینجا به جای کپیرایت جا انداخت من بودم) اینجانب داشتم اینجا با نقض حق تکثیر مبارزه میکردم. پنج از سال از عمرم را روزانه صرف مبارزه با نقض حق تکثیرها در اینجا کردهام و تمام اصول و پایهها و الگوهایش را در اینجا ساخته و جا انداختهام و شما از راه رسیده مینویسید که «این متاسفانه مدیر است و خواسته در فلان مقاله رد گم کند....». جناب حامد برایتان لینک آوردهاند، بروید اول بخوانید و بحث و استدلالها را مطالعه کنید بعد بیایید حدسیات توطئهها و تحقیرها و ... را بنویسید. عجب ....--ماني۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۳۷ (UTC)[پاسخ]
اول اینکه درست صحبت کنید. (وپ:نزاکت) نیازی نیست برای پیروزی در بحثی که می دانید حق با شما نیست چنین تحقیرآمیز سابقه تان را به رخ طرف مقابل بکشید. دوم هم اینکه این جمله ای که که در گیومه آوردید کجای نوشته من است که آن را گفتار من تلقی کردید؟ پرونده سازی در روز روشن؟! واقعا که!!--Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۴۳ (UTC)[پاسخ]
میتوانستم به جای پاسخ دادن به حمله شخصی و بینراکتیای که کردید درخواست قطع دسترسی بدهم ولی (متأسفانه) صرف نظر کردم. آن جملهها که منکرش میشوید همین چند خط بالاتر موجود است. اگر نزاکت داشته باشید آن حرفها را پس میگیرید نه اینکه به تهمتهای بیپایه (پروندهسازی!) ادامه بدهید. ادامه صحبت با شما اتلاف وقت است.--ماني۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۴۸ (UTC)[پاسخ]
برداشت شخصیتان از نوشته یک فرد را هیچگاه برابر با نوشته آن فرد ندانید. من هم متقابلا احساس تاسف شدید می کنم از اینکه با شما وارد گفتگو شدم. --Yashar۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۵۳ (UTC)[پاسخ]
باید اعتراف کنم که در خواندن نوشتار «نیاز به واژههای پارسی سره» که جناب خندان اینجا پیوند داده بودند مشکل دارم، بخاطر اینکه نویسنده برای هر واژه عربی در واژهنامه دنبال واژهای پارسی گشته و آنرا «کپی/پیست» کرده. به فرض که توانستیم برای واژگان رایج عربی و فرانسوی و روسی و مغولی و ترکی در زبانمان برابر فارسی بیابیم و بسازیم، با سیل واژگان نو که هر ۹۸ دقیقه یکبار زاده میشوند چه کنیم؟ هرچه ظرفیت پذیرش وامواژهها را تنگتر کنیم، زبان فارسی را در دنیای امروز «نامربوط» تر خواهیم کرد. 86.25.223.172۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۴۰ (UTC)[پاسخ]
هر چیزی متعادلش (میانهاش)خوب است.نه اینکه اینقدر پارسیسازی کنیم که خودمان هم نفهمیم(درنیابیم) چه میگوییم نه اینکه زبان پارسی را مانند داستان فرانک اشتاین کنیم و هر تکهاش مال کسی باشد و دیگران تمسخرمان کنند تا انجا که گستاخانه لهجه ۳۲ عربی بنامند.بجز واژگان عربی دیگر واژهها از زبانهای دیگر در پارسی بسیار محدود هستند.البته من یک پیشنهاد دارم و اینکه اول همه این ویکی پدیای فارسی را ویکی پدیای پارسی کنیم در واقع فا.ویکی شود پا.ویکی.--iroony۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۰۶ (UTC)[پاسخ]
ما راهی بجز «بازگشت به خویشتن خویش» نداریم، و بازخواهیم گشت! هر چه انیرانی ها خود را خفه کنند ما به بزرگی بازخواهیم گشت. --خندان ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۱۵ (UTC)[پاسخ]
البته جناب خندان همه این مخالفتها در ابتدای هر کاری هست خود من هم پیش از این زیاد با این نوع پارسیسازی موافق نبودم امام یکی از دوستان در یک جمله قانعم کرد.گفت اگر پیشینیان نیز چون ما میاندیشیدند کنون ما بجای هواپیما و خودرو و فرودگاه میگفتیم طیاره و سیاره و مطار.دیدم راست میگوید در سخن گفتن خود هم تمام تلاشم را میکنم واژگان پارسی را جا بیاندازم حتی شده با گوشه و کنایه اطرافیان که گاهی به بنده آقای واژگان پارسی میگویند.--iroony۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۳:۳۴ (UTC)[پاسخ]
درست است، ما در آغاز راه نیستیم ما کمابیش در پایان راهیم. فردوسی بزرگ آغازگر این راه بوده است. و همان جور که شما گفتید اگر وی هم می خواست از دیگران پیروی کند، ما امروز دیگر به ویکی پدیای پارسی نیازی نداشتیم. وی هم کم دشواری نداشت. ما فرزندان کوروش و داریوش و زرتشت و بابک خرم دین و انوشیروان دادگر بزرگیمان را می شناسیم، من با شما پیمان می بندم که فارسی را به پارسی برخواهیم گردانید. ما ایرانی و پارسی گوییم، نه بزرگتر و نه کوچکتر از مردم جهان و همانا تازیان! خود گوگل هم می نویسد گوگل پارسی. تا همین ۲ سال پیش همه می گفتند سلام. ما زیباترش را داریم. پس آنچه که خود داریم زبیگانه تمنا نمی کنیم. بدون چون و چرا باید واژه های تازی و فرنگی را بکار ببریم؟ --خندان ۲۲ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۰:۰۴ (UTC)[پاسخ]
دوستان قضیه تفاخر به پدران و پسران نیست قضیه پالاییدن زبان از کلماتی است که مشکل زا هستند.بسیاری از کلمات عربی چون ریشه پارسی ندارند ازشان نمیشود واژگان دیگر استخراج کرد.در عربی این مشکل نیست چون کلمات با ساختار خود زبان سازگارند اما مثلا ما کلمه تمیز را داریم اما ثلاثی مجرد آن یعنی میز را نداریم و نمیتوانیم استفاده دیگری از این کلمه ببریم اما مثلا پالایش ٬پالیدن٬پالوده و بسیاری کلمات دیگر را میتوان از واژه پال بیرون آورد.در واقع این کار تنها به سود خودمان است چون دایره واژگانمان افزایش میآبد.متاسفانه انگار اگر بخواهیم زبان فارسی را همان چیزی که باید باشد سخن بگوییم میشویم کودنهایی که به پدرانشان افتخار میکنند و اگر بخواهیم این توپ چهل تیکهای که هست را بکار برریم بسیار انسانهای فرهیخته!!--iroony۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۳۶ (UTC)[پاسخ]
اینکه از ویکیپدیا کپی میکنند خوب است اما بیشتر نشاندهنده این است که هیچ منبع معتبر فارسی زبان دیگری سراغ ندارند. البته خود این سایتهای خبری مثل پیکنت خیلی هم اعتباری ندارند و بیشتر در کار پخش شایعهاند تا خبر موثق. این خبر را هم چون با خط فکریشان همسو بوده منتشر کردند. 86.25.222.236۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۲۴ (UTC)[پاسخ]
من در جایی خواندم که واژه نکاح واژه ای تازی است و به معنی (پوزش می خواهم!) گاییدن و کنش «دخول» بکار می رود. و بسیاری آنرا بجای (نابجای) واژه پارسی زناشویی که پیوندی ورجاوند(مقدس) و پیمانی جاودانی از روی عشق است بکار می برند. درست است که هم خوابی هم بخشی از زناشویی است ولی آرمان دو همسر بسیار بالاتر از تنها نکاح است. و این دشنام و خوارشمردن زن است. واژه زن که در پارسی از واژه زندگی می آید. می خواستم دیگاه دوستان را بشنوم. --خندان ۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۲۱ (UTC)[پاسخ]
درود؛ با اندوه بسیار ناچارم شما را به خواندن وپ:منبر دعوت کنم. ببینید برادر من بسیاری-من هم یکی از آنان- هواخواه به کارگیری واژگان سرهایم(بماند که این هواخواهی بالا و پایین دارد و از دید من یکی تندروی و کندروی هر دو نکوهیدهاند). ولی گرامیا اینجا که جایگاهی برای تبلیغ باورهایمان نیست. دوست دارید در حوزهای که بدان دلبستهاید کاری کنید، بسیار هم نیکوست، مقاله بنویسید. نکاح که موضوعیتی در ویکیپدیای فارسی ندارد. دیدگاه فردی را میخواهید در صفحهٔ بحث کاربری که میخواهید بپرسید. --Ariobarzan۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۲:۳۲ (UTC)[پاسخ]
دوست عزیز ویکیفا فروم نیست. قهوهخانه مکانیست برای ارتباط جمعی کاربران و حصول اجمعاع در مورد مسائل ویکیفا. بهتر است پیشنهادهای خود را با فرهنگستان در میان بگذارید.--آرش:) ۴ بهمن ۱۳۸۸ ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۸:۴۰ (UTC)[پاسخ]
سپاس از پیامتان، درست است ویکیفا دانشنامه است و آرمان من هم گرفتن برآیند(حصول اجماع) از دیدگاه های گوناگون است. درست است که سرمقاله ای با این نام نکاح تنها، دیگر نیست ولی شوربختانه در مقاله های بسیاری این واژه بکار برده شده است (نمونه: عقد نکاح ، خواستگاری ، مسلمانان همجنسگرا ، زن در اسلام ، شرط ضمن عقد ). و من میخواهم همکارانی که مهرورزی میکنند و نوشتاری را به این دانشنامه می افزایند، از چم (معنی) چنین واژه هایی آگاه باشند. درود بر شما. --خندان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۵۰ (UTC)[پاسخ]
عنوان این بخش حالت خوبی نداشت من با اجازه شما تغییر میدهم. همان کلمهای که در اول جملات خود گفتید (گاییدن) یکی از معانی اصلی نکاح است. معنی دیگرش زناشویی است. مانند ما که میگوییم طرف «زن گرفت» آنها هم میگویند «نکح». (و در بسیاری از گویشهای فارسی میگویند «زن کرد». البته نه به معنی عمل سپوختن) . تکنواز ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]
نکاح یعنی عمل جفت شدن شتر نر با ماده؟ و آشکار تر بگویم خود کنش گاییدن (پوزش می خواهم!). شما چرا با این سرآغاز ناهمراهید؟ آیا از دید شما، زن گرفتن با کنش گاییدن و سکس هم چم(هم معنی) هستند؟ من تاکنون واژه «زن کردن» بجای «پیوند ورجاوند زناشویی» نشنیده ام!؟! به هر روی سپاس از بازگوکردن دیدگاهتان. --خندان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۰۷ (UTC)[پاسخ]
فارسی سازی باید تا حدی باشد که برای مخاطب غیر ملموس نباشد . ما اگر بخواهیم زیاد مته به خشخاش بذاریم این ما هستیم که منزوی میشویم . زبان نتیجه یک ملت است و این اکثریت است که تعیین میکند مثلا به فلان چیز چه بگوییم نه چند نفر . من قبلا هم در این مورد بحث کردم و دیگر سعی خواهم کرد وارد اینجور بحثها نشوم . Muhammad۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۱:۴۷ (UTC)[پاسخ]
خندان عزیز یکی از پیشنیازهای مهم پالایش زبانمان از وامواژگان بیگانه، سفر و پژوهش درباره روش گفتار مردم ایرانزمین است. اگر شما چیزی را نشنیدهاید نشان بر نبود آن نیست. گویشهای زیادی در شرق ایران عبارت «زن کردن» را برای «زن گرفتن» بکار میبرند. گویشهای بسیاری در خراسان افعال «شدن» و «رفتن» را کاملا برعکس استفاده میکنند (من به خانه پدرم شدم = من به خانه پدرم رفتم — اتاقم گرم رفته = اتاقم گرم شده). خود شما خوب میدانید که نکاح دست کم در ایران به معنای «پیوند زناشویی» استفاده میشود و کسی منظور زشت و پنهانی از بکار بردن آن ندارد. واژه هم از قرآن و حدیث گرفته شده و جزئی از فرهنگ دینی ایرانیان است، صرف نظر از اینکه در واژهنامه عربی شما چه چیزی نوشته شده باشد.86.25.221.211۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۰۱ (UTC)[پاسخ]
نخست اینکه جستار گفتمان در این بخش چم نکاح است نه پارسی سازی. من کاری به ریشه اینکه زن ستیزی از کی و از کدام نژاد و دین و آیین آمد ندارم، آن ریشه مردمان پاکستان را هم واداشت که به زن ها که مادران و خواهران و دختران انهاست بگویند عورت. افزون بر این، در بالا پاسخ شما داده شده است. --خندان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۲:۱۲ (UTC)[پاسخ]
راستی محمد آقا، اگر بیشتر در باره این جستار نکاح پژوهش کنیم که خیلی خیلی بد می شودآ. تصور کن در مراسم زناشویی هستی و آقای روحانی رو به شما میکند و می گوید: انکحتک و زوجتک نفسی الی صداق المعلوم. و دیگر واژه ها. سرت را درد نیاورم، خلاصه اش به گویش خودمان می شود که آیا به من وکالت می دهید که از طرف عروس، شما را به نکاح درآورم. حالا من میدانم که شما عربی بلد نیستید و قصد و نیتتان اصلاّ رسیدن به چیز دیگری است ولی اون آخوند که عربی خوب بلدها و می داند چه می گویدآ! --خندان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۱۵ (UTC)[پاسخ]
جناب خندان تلاش شما برای پارسی سخن گفتن ستودنی است.در ویکی پدیا بجای واژه عربی مقاله از وازه پارسی نوشتار سود میجوییم بد نیست این را هم به دایره واژگانتان بیافزایید.--iroony۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۲۴ (UTC)[پاسخ]
سپاسگزارم دوست گرامی، اندیشه من هم اینست که: مقاله و قال و قول چم گفتار و گفتن و سخن و سخنگو است و با نویسنده و نوشتن و نوشتار یکی نیست. ما که چیزی نمی گوییم. ما نوشتاری را می نویسیم. بهروزیتان را آرزومندم! --خندان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۵۲ (UTC)[پاسخ]
جناب خندان اصلا هم بد نمیشود چون اگر بد بود خود اعراب این لفظ رو به کار نمیبردن . در ضمن مهم نیته . این برای شما بد میشه که نیتتون یه چیز دیگه هست . Muhammad۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)[پاسخ]
هم میهن، بسیاری فراوان کارها را کرده و می کنند و به آنها نویدش را در بهشت شان هم داده اند (غلام). آرمان من به چالش کشیدن شما هم میهن بزرگوار نیست. ولی راستش این است! در این جشن ورجاوند به بانو هم دشنام داده می شود. من برای دوستان و کسانی که سخنم را می پذیرند نمی گذارم این جستار زشت و ناپسند روی دهد. و نمی پسندم شمای بزرگوار نیز زیر این تازش فرهنگی باشید و این چنین واژه های بیگانه با فرهنگ ایرانی را گسترش دهید. به هر روی هر کس پاسخور کردار خویش است. خرد نگهدارتان! --خندان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۶:۴۹ (UTC)[پاسخ]
خندان گرامی. آن عنوان برای سرآغاز یک بخش در قهوهخانه عنوان شایستهای نبود؛ به خاطر همین تغییر دادم. اگر میخواهید همان باشد خب مشکلی نیست عوض کنید. ... آن ملا میگوید: «زوجتُ مُوَکلَتی (یا موکلی) فلانی»؛ نه «انکحتک نفسی». اصلا در صیغهٔ عقد «انکحت» نداریم. اگر صیغه را ملا نگوید و عروس و داماد خود بگویند باید ضمایر را عوض کنند. زن به مرد: «زوجتک نفسی» و مرد: قبلتُ. در ضمن اشتباهات نحوی و حرفی که در آن عبارت عربی دیده میشود بازتاب دانش عربی شماست؛ در این صورت نمیتوان چالشهای شما را اصولی دانست. تکنواز ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۹:۳۶ (UTC)[پاسخ]
تکنواز گرامی، « انکحتک و زوجتک نفسی الی صداق المعلوم»چم و برگردان پارسی این جمله بجر آنست که من خود را در برابر مقدار معینی پول به گاییدن میدهم؟ طرف مقابل باید بگوید: «قبلتو» یعنی پذیرش میکنم گایش را. واژه « انکحتک» از ریشه « نکح» و «نکاح» گرفته نشده است؟ برگردانش را بارها بازگو کردم. خوب من که شرمم می شود این را به پارسی بگویم ولی شما که می دانید چم آن به پارسی چیست؟النکاح: ایلاج ذکر فی فرج لیصیر یذلک کالشی الواحد و دیگری، نکاح المتعه: وهو ان یقول الرجل لامراته خذی هذه العشره امتع بک مده معلومه فقبلته--خندان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۲۲ (UTC)[پاسخ]
ایلاج = وارد کردن، ذکر= آلت تناسلی مرد، فی = در، فرج = آلت تناسلی زن، لیصر = برای این که بشود، کالشی الواحد = یک جسم واحد. --خندان ۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۴۹ (UTC)[پاسخ]
آقای سید خندان خان شما حالا کوتاه بیا، شما وقتی ازدواج کردی از این کارهای بیناموسی با همسرت نکن! تا وقتی میشه با همسر شطرنج و بدمینگتون بازی کرد چرا آدم بره دنبال دخول با شتر یا وارد کردن یک جسم واحد در آلت مرد یا زن؟ واقعا که! 86.25.165.107۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۲۴ (UTC)[پاسخ]
در هر زبانی نام بسیاری از مفاهیم تجریدی از نام پدیدههای واقعی گرفته شدهاست. عرب زبانان مفهوم عشق را از گیاه عشقه گرفتهاند، تحجر را از حجر به معنی سنگ گرفتهاند، شعر را از شَعر به معنی تار مو گرفتهاند و ... چون در هنگام خلق زبان پدیدههای واقعی معمولا زودتر از مفاهیم انتزاعی نامگذاری میشدهاند و وقتی شخصی میخواست مفهومی که در ذهن دارد را با ترکیبی از اصوات بیان کند دنبال مصداقی برای آن مفهوم میگشت و بعد کلمهٔ مورد نظر را بر پایه آن میساخت. این کمک میکرد تا دیگران هم معنی آن کلمه را درک کنند. آن که زندگی مشترک زن و مرد را نکاح نامیده مهمترین ویژگی این رابطه را کنش جنسی میدانسته و آن که زواج نامیدهاش مهمترین ویژگی را دو تا شدن میدیده. من ممکن است زواج را به نکاح ترجیح دهم ولی نمیتوانم بگویم نکاح اشتباه است یا شخصی که این کلمه را بر ازدواج نهاده بازخواست کنم.--همان۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۱:۲۹ (UTC)[پاسخ]
درود، سپاس از بازگویی دیدگاهتان، چرا برای ما ایرانی با فرهنگی ژرف و کهن باید این ارزشمند باشد که برخی چه اندیشه ای درباره پیوند ورجاوند زناشویی دارند و آن را از کجا یافته اند؟ به هر روی این واژه برای یک ایرانی خردمند ناپسند است. راستی واژه عشق پارسی است!--خندان ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۰۷ (UTC)[پاسخ]
خندان گرامی؛ صیغهٔ عقد این متنی که شما نوشتهاید نیست. چرا در این اشتباه پافشاری میکنید؟ در ضمن شما که از عربی این همه ایراد میگیرید نباید عَلیٰ را با الف بنویسید و صداق را نکره. خودتان هم که در آخر معنی نکاح را گفتید (ایلاج ذکر فی فرج لیصیر یذلک کالشی الواحد). آیا آن معنی با چیزی که در عنوان نوشتید یکی است؟ و آیا صیغهٔ عقد همین است که اینجا نوشتید؟ --تکنواز ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۱۷ (UTC)[پاسخ]
خواهشمند است بیشتر پژوهش بکنید و سپس وارد گفتمان شوید! آیا نوشه شما به این نکته که نکاح چم گاییدن است یا نه و برخی نابجای زناشویی بکار می برند پیوندی دارد؟ در عقد نکاح، زن نمیگوید: انکحتک یا زوجتک نفسی فی المده لمعلومه علی المهر المعلوم یا علی الصداق المعلوم و مرد در پاسخ نمیگوید قبلت و یا رضیت و یا واژه هایی که دلالت بر پذیرش دارد؟. افزون بر این، گمان می کنم که شما آگاه نشده اید که آرمان من بازخواست تازیان نیست! --خندان ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۰۲ (UTC)[پاسخ]
زن می گوید زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم؛ من هیچ ربطی در این جمله با عمل نکاح و گایش و غیره نمیبینم (و این درحالی است که شما این جمله را گفتید و من پاسخ دادم). از این طریق درک میشود که حرف «بیپیوند» را چه کسی زده. من به نقل اشتباه و غرضورزانهٔ یک جمله و ترجمهٔ اشتباه و هدفمند یک کلمه ایراد میگیرم. اینها تماما به این بحث مربوط است چرا که گویندهاش من نیستم، گویندهاش سازنده و شروع کنندهٔ بحث است. باید قبول کنید که نباید صیغهٔ مزخرف عقد و ازدواج را اشتباه نقل میکردید. من باید از شما خواهش کنم که بیشتر در زبانی پژوهش کنید که هر دوسه روز یکبار یکی از کلماتش را علم میکنید. --تکنواز ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۲۰ (UTC)[پاسخ]
هم میهن گرامی، واژه انکحتک را اروس (عروس) و یا آخوند از سوی اروس بزبان می آورد و تنها گهگاهی نیز اگر باوجدان باشد زوجتک را بکار می برد. ولی رویهمرفته این پیوندی با بنمایه اینکه نکاح چم آن چیز ناپسند است و شوربختانه فراوان بکار برده می شود ندارد. گیریم که واژه نکاح را در این جشن بهیچ روی بکار نبرند ولی آیا بنمایه و "صورت مساله" پاک می شود؟ و آیا در جاهای دیگر این واژه زشت را بکار نمی گیرند؟ با قانون کشوری تا توضیح المسایل "آقایان" چه می کنید؟ تنها نیاز است واژه نکاح را در ویکی پدیا و یا گوگل و یا کتاب ها جستجو کنید. نکاحنامه ، عده ! آرمان من پیش کشیدن این پرسش است که آیا این واژه واژه زشتی است یا نیست؟ اگر از دید شما زشت است! خوب، پس خواهشمند است بکار نبرید، --خندان ۲۶ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۸:۳۸ (UTC)[پاسخ]
"قال رسول الله: النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فليس منی"
پیامبر بزرگ اسلام (ص): همانا نکاح (.؟.) سنت من است و هر کس از سنت من روی برگرداند از من نیست.
اینکه معنی نکاح «آن چیز» نیز هست را که همان اول تایید کردم. ولی شما گفتید معنی اش «سپوختن شتر» است (اگر دقت کنید مسئله اصلی همینجا بود). آخوند و ملا میگوید زوجت موکلتی الف موکلی ب (یا موکلک ب برای دوتا ملا) علی الصداق المعلوم. من که تا به حال این لفظ را به کار نبردهام (جز نوشتن در اینجا) و چند سال پیش که معنی آن را دانستم قصد هم نداشتم که به کار برم. جستجوی گوگل خواستید؛ مقایسهای بین انکحتک یا انكحتك جمعاً با زوجتک یا زوجتك انجام دهید. --تکنواز ۲۸ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۰۹:۰۶ (UTC)[پاسخ]
امروز برای ایجاد یک مقاله جدید این صفحه را که در مورد نرم افزارهای open source پیدا کردم با جستجویی که در گوگل کردم دیدم بعضی سایتها متن باز و برخی دیگر بازمتن را برای open source به کار بردند البته بماند که بعضیها هم مثل دانشنامه رشد از اصطلاح نرم افزار کد باز استفاده کرده اما مشکل من اینه که بازمتن درسته یا متن باز ؟--Mr.zero۲۴ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۷:۰۳ (UTC)[پاسخ]
از دید زبان شناسی نیز بهتر است. به این علت که در زبان فارسی برای کوتاه کردن یک جملهٔ وصفی جای موصوف و صفت عوض میشود: «فردی که چشمش سیاه است» --> سیاه چشم؛ «نرمافزاری که متن یا کد منبعش باز است» --> بازمتن . --تکنواز ۲۵ ژانویهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۰۱ (UTC)[پاسخ]
کمک
با سلام به دوستان صفحه ای با نام کارلو انجلوتی ایجاد کردم ولی اشتباها کارلو انچلوتی تایپ کرده لطفا تغییر مسیرش دهید.صفحه روبرتو مانچینی ومورینیو هم احتیاج به ویکی سازی وویرایش دارد لطفا یک نفر زحمتش را بکشد با تشکر از همه