ویکی‌پدیا:قهوه‌خانه/بایگانی ۶۵

کپی رایت و اجازه نامه تحت گنو

درود با توجه به قانون کپی رایت و اجازه نامه تحت گنو و قوانین ویکی پدیا، آیا می‌توان از مطالب دانش‌نامهٔ والیمار با ذکر منبع در ویکیفا استفاده کرد؟--دوستدار شما Arashase ‏۱۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]

درود. تا آن‌جا که می‌دانم باید با رعایت شرایطی بشود چون:
  • از شرایط گنو ۲٫۱ برای کپی‌هایی که تغییر خواهند کرد اینست که مطلب کپی‌شده دقیقاً تحت همان گنو منتشر شود. از آن‌جا که زیر صفحه‌های دانش‌نامه والیمار نوشته گنو ۲و۱ و زیر صفحه‌های ما نوشته که مجوزمان مجوز مستندات آزاد گنو را در بر می‌گیرد مشکلی نباید باشد.
  • طبق گنو، نام دست کم پنج تغییردهنده اصلی نسخه کپی‌شده باید ذکر شود. که این در صفحه‌های تاریخچه مقالات ما ذکر می‌شود.

فقط در گنو آمده که تیتر مقاله کپی‌شده نباید عین تیتر اول باشد. (البته اگر مقاله‌نویس‌های والیمار اجازه یکی بودن تیترها را بدهند گنو حرفی ندارد.) در مورد این مسئله آخر بد نیست دوستان دیگر گنودان نظر بدهند تا به نتیجه برسیم.--ماني ‏۱۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۱۲ (UTC)[پاسخ]

درود. سوالی پیش آمد! چگونه نام پنج تغییردهنده اصلی نسخه کپی‌شده در تاریخچهٔ اینجا قرار می‌گیرد؟؟یا شاید اشتباه متوجه شده باشم. یعنی من که مدیر آنجا هستم می‌توان مقاله‌ای که خودم ترجمه نکرده‌ام را بدون تغییر با ذکر منبع در اینجا کپی کنم ؟؟-- Phobia ☻☺ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۳ (UTC)[پاسخ]
درود. [کپی از صفحهٔ بحثم]: «مشکلی نمی‌دارد. می‌توانید متن را به ویکی وارد کنید. فقط نکتهٔ مهم این است که هنگام وارد کردن متن در خلاصهٔ ویرایش، پیوند به نسخهٔ دائمی مقاله در آن دانشنامه بدهید. البته همهٔ انیها به شرطی‌است که نویسندگان آن مقاله در آن دانشنامه دارندگان حق تکثیر آن باشند و مثلاً مقاله را از وبلاگ کس دیگری کپی نکرده باشند. به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۴ (UTC)» یادکرد منبع در متن مقاله هم مؤکداَ پیشنهاد می‌شود. هم به دلایل حقوق معنوی و هم حق تکثیر و هم دانشنامه‌نویسی. به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۵۰ (UTC)[پاسخ]
صفحه‌ای هست که تمام نویسنده‌های هر صفحه ویکی پدیا را به ترتیب مشارکت فهرست می‌کند. ابزاری هم هست که تاریخچه یک صفحه را از یک پروژه به پروژه دیگر منتقل می‌کند. هرچه فکر کردم اسمشان یادم نیامد.--همان ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۰۷ (UTC)[پاسخ]
البته چون که صد آید نود هم پیش ماست. یعنی اگر با استفاده از امکان تاریخچه دسترسی به نام و مشارکت کل نویسندگان میسر باشد دیگر نیازی به مشارکت‌کنندگان اصلی نیست. [البته همه صورت دیجیتالی‌است هنگام چاپ، اطلاعات مربوط به نویسندگان اصلی به کار می‌آید. (برای صرفه‌جویی در کاغذ)]. به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۹ (UTC)[پاسخ]
ابزار یابندهٔ مشارکت‌کنندگان اصلی اینجاست. به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۷ (UTC)[پاسخ]
ابزار انتقال تاریخچه Transwiki است. اگر بشود این کار را برای یک ویکی خارج از پروژه مدیاویکی انجام داد مسئله کاملا حل می‌شود.--همان ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)[پاسخ]
پس با ذکر منبع و اجازه از سایت مبدا می‌شود؟--دوستدار شما Arashase ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]
وقتی سایتی از مجوز گنو استفاده می‌کند یعنی اجازه هرگونه استفاده به دیگران با مجوز گنو و ذکر منبع اصلی داده. پس اجازه مجدد لازم نیست.--همان ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۳۶ (UTC)[پاسخ]

مشکل در فهرست‌بندی صفحات رده

گویا مشکلی در فهرست‌بندی صفحات رده وجود دارد... برای نمونه اینجا را ببینید، نام دیگر کاربران در بخش حرف اول نام کاربری آن‌ها فهرست شده‌ است، در حالی که نام کاربری من که با «w» شروع می‌شود، به اشتباه در زیر حرف «ک» فهرست شده‌ است! گویا به جای «wayrian»، «کاربر:wayiran» را در نظر گرفته‌ است. --Wayiran (ب) ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۱۳ (UTC)[پاسخ]

این هم عکسی از این صفحه. --Wayiran (ب) ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۱۳ (UTC)[پاسخ]
ظاهراً با نام شما مشکل می‌دارد. این را ببینید. Wاش کار می‌کند.-- بهزاد بحث ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۴۹ (UTC)[پاسخ]
مشکل اینجاست که شما از الگوی {{کاربران خواستار اصلاحات در اختیارات مدیریتی}} استفاده نکرده‌اید و رده را دستی در صفحه کاربری‌تان درج کرده‌اید. بدون افزودن الگو درستش کردم. وحید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۹ (UTC)[پاسخ]

رده سوره‌های قرآن

با توجه به وجود زیر رده‌های رده:سوره‌های مکی قرآن و رده:سوره‌های مدنی قرآن در زیر مجموعه رده:سوره‌های قرآن میتوان رده سوره‌های قرآن را از مقالات مربوط به آیات قرآن حذف کرد؟البته در سیاست ویکی‌پدیا:رده‌بندی آمده:

معمولا نباید مقالات را به‌صورت همزمان هم در خود رده و هم در زیرردهٔ آن طبقه‌بندی نمود. به‌طور مثال علیرضا افتخاری که در رده:خوانندگان سنتی اهل ایران طبقه‌بندی شده‌است، نباید همزمان در رده:خوانندگان اهل ایران یا رده:اهالی ایران نیز طبقه‌بندی شود.

با وجود دو زیر رده ذکر شده بهتر نیست که رده:سوره‌های قرآن حذف شود؟۩ حشر۩بحث ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۵۱ (UTC)[پاسخ]

حق با شماست، در این مورد نیز رده:سوره‌های قرآن حذف شود بهتر است. وحید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)[پاسخ]
همیشه باید این کار را انجام دهید. اگر مقاله در رده‌ای است، الزاماً نباید در رده مادر باشد. --آیدا ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۸ (UTC)[پاسخ]
البته الزاماً نه بلکه معمولاً. اگر زیررده‌ها همه رشد یکسان نداشته‌اند یا ناقص‌اند بهتر است در هر دو بیاید. به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۲۵ (UTC)[پاسخ]
با به‌آفرید موافقم. بهتر است ابتدا ساختار زیررده‌ها پاکسازی و تکمیل شود، و بعداً رده:سوره‌های قرآن از مقاله‌های سوره‌ها حذف‌گردد. فخرالدین بلاگ (بحث) دوشنبه ۲۵ آبان ۱۳۸۸ (۱۶ نوامبر ۲۰۰۹) ‏۱۵:۵۸ (زهج)

۵۰ کاربر فعال

درود. ۵۰ کاربری که در اینجا هستند، آمار فعالیتشان را بر چه مبنایی است. منظورم این است که در روز است، در کل است، متوسط یک ماه است یا...--دوستدار شما Arashase ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۴۴ (UTC)[پاسخ]

درود، همانطور که توضیح داده تعداد ویرایش‌ها مربوط به تغییرات اخیر است (حدود ۱ ماه). البته «تغییرات اخیر» منظور اطلاعات این جدول در پایگاه داده نرم‌افزار است. وحید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۵۶ (UTC)[پاسخ]
ایول بابا. خودم هفتمی ام. دمم گرم --آتیش‌خور ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۱۶ (UTC)[پاسخ]
یه چی دیگه‌ام هس. بجز جناب داش زرشک، هیچ مدیر دیگه‌ای حتی نزدیک تاپ تن هم نی. یعنی هرکی مدیر میشه، بیخیال ویرایش میشه. واس چی آخه؟ --آتیش‌خور ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۳۷ (UTC)[پاسخ]

رده ۳۷ ، افتخار بزرگی است برای من. امیدوارم لایق آن باشم --Rock On ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)[پاسخ]

به نظر من، می‌بایست هریک ماه آپدیت شود تا ببینیم کجای جدولیم!-- محمددین سنچولی ب ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۰۰ (UTC)[پاسخ]
آتیش‌خور جون با اجازت ماني (با ي دونقطه) اوله، بهزاد مدرس هم ۱۱ امه یعنی تا ۱۰ تا اول زیاد فاصله نداره. زرشک رو هم که خودت گفتی. کوچیک همتون هم با وجود درس و دانشگاه ۱۴ امه.--دوستدار شما Arashase ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۰۷ (UTC)[پاسخ]
من استاد مانی و جناب حاج بهزاد خان مدرس الدوله رو حساب نکردم. چون این فهرست مال یک ماهه و این دو بزرگوار تازه مرکب حکم مدیریتشون خشک نشده. --آتیش‌خور ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۰۱ (UTC)[پاسخ]

ما هم در رتبه ۲۶ گویا جلوس نموده‌ایم . --Momali ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۱۴ (UTC)[پاسخ]

باورم نمیشد نهم باشم!!!!!!!!!!فکر می‌کردم خیلی رتبم بالا باشه تو ۳۰ نفر اولم. تازه از پروژه فوتبالم کشیدم بیرون.--saeedparva ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)[پاسخ]

اینگیلیسیا

اون وخ که داشتم مقاله سبیل رامی ساختم و تابش می‌دادم، دیدم این اینگیلیسیا با اون چشای چپشون فرش پازیریک رو سکایی معرفی کردن. بر و بچز ایران دوست برن تو مقاله سیبیل اینگیلیسی و فرش جد و آبادیمونو پس بگیرن. --آتیش‌خور ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۴ (UTC)[پاسخ]
با اجازه همه ی دوستان. جناب آتیش‌خور توی خود مقاله فارسی قالی پازیریک هم این اثر رو سکایی دونستن. درضمن من فکر نمی‌کنم وقتی بحث تاریخی وارد ۲۰۰۰ سال به قبل بشه دیگه بتونیم مرز مشخصی بین ایرانیان و سکاها بکشیم. یعنی تو اون حدود تاریخی تقریبا هر دو قوم یکی بودند. ولی چون این فرش تو ناحیه‌ای کشف شده که قبایل سکا می‌زیستند، این اثر را به نام آنها ثبت کرده‌اند.--دوستدار شما Arashase ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

مدیریت تا آخر عمر

با توجه به اینکه این بحث هنوز داغ است و داشتیم به نتایج خوبی میرسیدیم ولی موضوع بایگانی شد بنده دوباره آنرا مطرح کردمDesert 2007 ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۱۴ (UTC)[پاسخ]

به نظر بنده باید یکسریقوانین محدود کننده در مورد مدیران باشد. بعد تصمیم بگریم چه کسی در مورد این قوانین و مدیران تصمیم بگیرد( در این صورت چون قوانینی وجود داردفرد تصمیم گیرنده نمی تواند زیاد پارتی بازی کند)توصیه میکنم یک صفحه بسازیم و در آن هر کس قانونی که به ذهنش می رسد مطرح کند و در صورتی که آن قانون رای لازم را آوردآن را جزو آن مجموعه قوانین قرار دهیم)به عنوان مثال قانون اول این می تواند باشد یک مدیر حق توهین به هیچ کاربری را ندارد و در صورتی که N بار این عمل را تکرار کرد مدیریت او باید مورد تجدید نظر قرار گیرد.Desert 2007 ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۲۱ (UTC)[پاسخ]
شما کار درستی کردید. اگرچه میل بزرگان به جمع شدن آن بحث نیست. هرجا هم احتمال خطر برود، آن را سرکوب می کنند --دانقولا ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۲۴ (UTC)[پاسخ]

لزوم آوردن معادل‌های انگلیسی و لاتین در مقالات پزشکی

اینجانب تجربه مشابهی در وپفا داشته‌ام که دیگر به آن عادت کرده‌ام و آن ورود به حیطه‌های محجور و خاک خورده دانش است. (محجور در ویکی فارسی البته) به خصوص در موضوعات آناتومی (کالبد شناسی). مجموع مقالات در این موضوعات به صد شاید نرسد ولی هر بار که انگیزه‌ای پیدا کردم و چیزی نوشتم با واگردانی و گاه واکنشهای بی رحمانه‌ای روبرو شدم. نمونه قبلی هنوز در انتظار نتیجه گیریست که عطایش را به لقایش بخشیدم. نمونه اخیر در مورد معادل‌های لاتین است. از این مقدمه که بگذریم بحث اصلی از اینجا شروع شد.اصولا گرچه این اجزای بدن از ابتدا انگلیسی آفریده نشده‌اند (و همچنین فارسی) اما آناتومی یک علم است و زبانی دارد که با توجه به پیشرو بودن انگلیسی, زبان اصلی آن انگلیسی است. اگر بخواهیم دانشنانه‌ای کاربردی داشته باشیم لازم است برای افزایش قابل درک بودن نوشتار علمی برای اهل آن دانش و همچنین عوام علاقه مند, در کنار معادل فارسی انگلیسی اش را بیاوریم. جناب به آفرید در پاسخ گفتند ارجاع میان ویکی کافیست. به نظر من کافی نیست چون ارجاع فقط یک کلمه را مستقیم نشان داده و بقیه اسم‌های ریز و درشت آناتومی می‌ماند به سواد انگلیسی خوانده و حدث و گمان زدنش که منظور از فلان کلمه فارسی چیست. چنانکه اشتباهات ایجاد می‌شود و افراد غیر آشنا که خود را همه چیز دان می‌دانند به راحتی اشتباه می‌نویسند. نمونه جالبی که اخیرا تصحیح کردم مربوط به کلمه کتف است که در ویکی پدیا معادل Shoulder و شانه در نظر گرفته شده بود در حالیکه اشتباه است و معادل Scapula می‌باشد که استخوانی در شانه‌است. همین مساله لزوم فارسی نویسی به اجبار وزارت ارشاد در دوره‌ای صورت گرفته و کتابهای استاد ارجمند دکتر یوسف محمدی به اجبار تمام-فارسی چاپ شد. نتیجه چنان غیر قابل فهم و گیج کننده شد که دانشجوهای پزشکی ترجیح می‌دانند متن انگلیسی را بخوانند تا کتاب فارسی نامفهوم را چرا که علاوه بر درک آناتومی باید دوره ادبیات کهن می‌دیدند! به نظر من باید معادل‌ها فارسی در صورت وجود ارجحیت داشته باشند ولی در هر جا که احتمال اشتباه می‌رود معادل انگلیسی آورده شود. Achæmenes ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)[پاسخ]

می‌توانید در الگوی مربوط نام علمی را (که لزوماً انگلیسی نیست) بیاورید. به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)[پاسخ]
یک نام با حروف لاتین داخل پرانتز آیا لزومن انگلیسی است؟ چرا حذف کردید. می‌توانستید همان نام علمی را برای تک تک آنها اضافه کنید.Achæmenes ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۵۳ (UTC)[پاسخ]
[توجه نفرمودید. عرض کردم نام علمی را می‌توان نوشت. نام علمی لزوماً انگلیسی نیست. معمولاً لاتینیده‌است]. انگلیسی‌ها پاک باید شود. نه اینکه در کتار نام علمی بیاید. به علاوه در موارد خیلی آشنا نباید خواننده را در بدو کار (خط اول) به ژرفناهای گیج‌کننده انداخت. اگر کتف در آناتومی نام تخصصی می‌دارد به این نام در زیربخش آناتومی اشاره باید شود یا اینکه مقالهٔ کتف (آناتومی) جداگانه ساخته شود. به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۰۰ (UTC)[پاسخ]

اینجا دانشنامهٔ فارسی‌است و از دیگر زبان‌محوری اجتناب باید کرد. اینکه بعضی‌ها با انگلیسی راحت‌ترند دلیل بر این نیست که در دانشنامهٔ فارسی به انگلیسی نوشته شود. یعنی مثلاً در مقالهٔ دست "hand" هم بنویسیم (کاری که شما کرده بودید). اگر نامی جهان‌شمول است و نام علمی‌است، چنان که نامگذاری گونه‌ها لاتینی یا لاتینیده‌است، در خط اول مقاله ذکر باید شود و یا اینکه مفهوم/شیء ذاتاً متعلق به زبان دیگری باشد— در غیر این صورت معادل به زبان دیگر ذکر نباید شد. به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۸ (UTC)[پاسخ]

یک نکتهٔ داخل پرانتز هم بگویم: انگلیسی‌زبان‌ها هم برای فهمیدن آناتومی گری نیاز به گذرانیدن یک دوره لاتین می‌دارند. تازه تا آنجا که می‌دانم در چاپ‌های جدید به سمت سره‌نویسی (انگلیسی) حرکت کرده‌اند. چرا مطالعات لاتینی برای انگلیسی‌زبان‌ها بی‌ایراد است ولی زبان فارسی کهن (و نه حتی پهلوی و اوستایی که تازه ایننها به عنوان زبان مرده برای همترازی با لاتین و یونانی مناسب‌ترند) برای فارسی‌زبانان مشکلدار؟ به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۱۳ (UTC)[پاسخ]
عجب!؟ این یکی دیگر خیلی قدیمی بود. ما در قرن ۲۱ ام هستیم. زبان لاتین دیگر در پزشکی کاربرد چندانی ندارد. زمانی لاتین زبان علمی بود و اکنون دیگر نیست. در واقع پیشنهادتان در مورد نام علمی بی معناست ما نام لاتین داریم و نام انگلیسی. نام علمی در برابر نام عامیانه در یک زبان معنا دارد و کاربرد اشتباه ما که فارسی اش غیر علمی و علمی اش این است اشتباه است. Achæmenes ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۴ (UTC)[پاسخ]
در مورد راحتی, مساله اصلا راحتی امثال بنده نیست. من هم با فارسی راحتترم چرا که زبانم برای ارتباط برقرار کردن با بیمار و جامعه‌است اما یک نکته را جا انداخته‌اند و آن کاربردی بودن نوشتار علمی است. فارسی زبان هستیم عالیست, اگر در گنجینه لغات معادلی داریم به روی چشم, بیاورید ما به کار می‌بریم اما برای بسیاری از واژگان ریز و درشت آناتومی جز فینگیلیش!! چیزی ره گشا نیست. چنین که آشکار است شما از وسعت واژگان مورد کاربرد در آناتومی آگاهی ندارید و تصور می‌کنید همه چیز در فارسی هست و ما برای ابراز فضل انگلیسی بلغور می‌کنیم. چنین نیست دوست عزیز در نگاه عامه دست از شانه شروع شده تا سر انگشتان را در بر می‌گیرد. اساتید به راستی اندام فوقانی را نگاشته‌اند اما فکر نمی‌کنید وقتی اشتباهاتی همچون مورد کتف و شانه مدتها می‌ماند و کسی آن را تصحیح نمی‌کند وجود یک معادل راهنمای خوبی باشد. در بیماریها هم به همین صورت انواع و اقسام بیماریها را داریم و نامهای فارسی که بسته به زمان ورود آن نام به ایران و درک علمی آن دوره صحیح یا اشتباهند و یا برای چند بیماری متفاوت یک نام گفته می‌شود. در آن مورد باید چه کرد؟ Achæmenes ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۴ (UTC)[پاسخ]
من پیرامون زبان نام‌گذاری صحبت کرده‌ام نه زبان مقاله‌نویسی. چنان که در آناتومی استخوان‌های فک برسوین و فک فروسوین را به ترتیب Maxilla و Mandible می‌گویند. این دو نام اخیر لاتین‌اند و در انگلیسی upper jaw و lower jaw می‌گویند. منظور از نام‌گذاری لاتین همین است. دو نام فک برسوین و فک فروسوین را بنده از ذخیرهٔ خوارزمشاهی آوردم و نمی‌دانم دکتر یوسف محمدی چه گفته‌است [فوقانی/تحتانی گفته‌است؟] به‌آفرید ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۳۵ (UTC)[پاسخ]
تا جایی که می‌دانم زبان علم پزشکی امروزه انگلیسی است و نه لاتین، ولی من فکر می‌کنم حق با جناب به‌آفرید است: سایر ویکی‌ها را نگاه کنید. هیچ‌کدام معادل انگلیسی نمی‌آورند، به خصوص برای مقاله‌هایی مثل دست و پا. اگر هم معادلی بیاورند نام علمی آن (لاتین) را می‌آورند. اصلا وقتی میان ویکی هست چرا سر خواننده را به درد بیاوریم و گیجش کنیم؟ راستی بهتر نبود در قهوه‌خانه مطرح می‌کردید؟ Dernhelm ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۴۶ (UTC)[پاسخ]
نکته‌ای کوچک خطاب به dernhelm: منظور من در بالا زبان نام‌گذاری علمی بود و نه زبان مقاله‌نویسی علمی. به‌آفرید ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۴۸ (UTC)[پاسخ]
نمونه در تایلندی: عصب کوبیتال میانی , جالب اسیت که مقالاتشان از فارسی کاملترند Achæmenes ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۵۶ (UTC)»فراموش نکنید که هدف ویکی پدیا قرار دادن علم در دسترس همگان به رایگان است و نه ابراز حساسیتهای و تعصبهای زبانی! یک تایلندی به راحتی می‌تواند موضوعات آناتومی را جستجو کرده و استفاده کند اما برای ما فارسی زبانها چنین نیست. چون ویرایشگران اصرار داشته‌اند همه چیز فارسی باشد! --Achæmenes ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۵۸ (UTC)[پاسخ]
دقیقا بنده هم همین مشکل را در مورد مقالات گیاه شناسی دارم. مشکل اینجاست عده‌ای فکر می‌کنند علوم تجربی شاهنامه فردوسی است که نباید یک کلمه انگلیسی هم در آن به کار رود.مسئله اینجاست که شما که در راستا گسترش این مقالات هیچ کاری نمی‌کنید ۲نفر هم که پیدا می‌شوند گسترش دهند انقدر ضدحال میزنید و نوشته هایشان را واگردانی میکنید یا به صورت غیر علمی تغییر نام میدهید که آن‌ها هم بیخیال می‌شوند و می‌روند.Desert 2007 ‏۱۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۵۷ (UTC)[پاسخ]
عده‌ای هم فکر می‌کنند زبان فارسی یعنی فقط زبان شعر و شاهنامه. به‌آفرید ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۵۱ (UTC)[پاسخ]

اینجا ویکی‌پدیای فارسی است و بنیاد آن باید بر بومی‌سازی و الگوبرنداری از دیگر ویکی‌پدیاها باشد. درین مورد دو نکته را باید در نظر داشت، نخست اینکه چنین واژه‌های تخصصی، کاربر تخصصی هم دارد و همگان خواننده آن نیستند. بعنوان مثال در مهندسی مواد و مکانیک واژه ۱۰۰٪ پارسی کرنش برای Strain بکار می‌رود که همه مهندسان این دو شاخه آن را می‌شناسند و برای تمامی غیر مهندس‌ها غربت واژه strain و کرنش به یک اندازه‌است. دوم اینکه فارسی از تواناترین زبان‌های دنیاست و توانایی‌هایی دارد که زبان‌های عقیمی مانند تایلندی ندارد (این هم اثباتش از قول دکتر حسابی).علی ویکی ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۱۵ (UTC)[پاسخ]

مسئله اینجاست که در مورد این دو واژه که شما فرمودید من بی سواد در مورد مهندسی مکانیک که چه به فارسی چه به نام فرنگی آن از ان سر در نیاوردم ۱۰۰ هزار سال دیگر هم با این واژه سرکار ندارم.اگر هم سرکار پیدا کنم احتمالا با اسم فرنگی آن برخورد میکنم میایم ببینم در ویکی یعنی چه این نشان می‌دهد بعضی واژه‌ها تخصصی هستند و برای افراد عادی کاربردی ندارند و با فارسی سازی آن فقط کاری میکنیم که چهار نفر هم که با این واژه سرکار دارند دچار گیجی شوند به عنوان مثال در علم فیزیولوژی گیاهی واژه‌ای است به نام متابولیسم‌های ثانویه در یک متن خواسته بود فارسی سازی کند نوشته بود دگر گوهرهای ثانویه من و چند تن از دوستان چند روز داشتیم دور خود میچرخیدیم ببینیم این دگرگوهرها یعنی چه!اسم لاتین برای این مطرح می‌شود که از این گیجی‌ها و گنگی‌ها جلوگیری کند و چیزی به نام وحدت علمی بین ملل ایجاد کند.

یک مثال دیگه مطرح میکنم بنده جواب آزمایش پزشکی خود را گرفتم در آن اسامی نوشته شده (به فرنگی) بنده میخواهم بیایم در ویکی پدیا که یک دانشنامه‌است ببینم این فلان واژه که مطرح شده چه معنی دارد وقتی شما معادل مصطلح لاتین یا انگلیسی این واژه را که در بین پزشکان رایج است حذف میکنید من چگونه بفهمم معنی آن کلمه چیست؟پس می‌بنید که این کار شما هم به ضرر یک فرد عادی است هم یک متخصص Desert 2007 ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۴۰ (UTC)[پاسخ]

گویا دقت نکرده‌اید. تا حالا چند بار گفته‌ام که نام جهان‌شمول علمی و نه نام انگلیسی (مثل hand) در خط اول مقاله می‌آید. اینجا ویکی زبان فارسی‌است و اگر مفهوم در ذات انگلیسی نباشد معادل انگلیسی (و نه بین‌المللی) ذکر نباید شدن. به‌آفرید
این‌ چنین واژه‌های تخصصی تراوش ذهنی من یا دیگران نیست و باید مصوب فرهنگستان باشد (که متاسفانه بدلیل کم‌کاری دانش‌آموختگانمان در برخی رشته‌ها کمبود واژه داریم). اگر کاربری هم مانند مثال شما به اشتباه چیزی نوشته، وظیفه من و شما است که آن را درست کنیم. ما برای همین اینجاییم. در مورد مثال آزمایشگاه هم مشکل زبان فارسی نیست و برمی‌گردد به ناآشنایی با کاربرد ویکی‌پدیا. هنگامی که واژه‌ای تخصصی غیرفارسی برخوردیم، بایستی آن را در گوگل تایپ کرده و پیوند زبان اصلی (اغلب انگلیسی) را باز کرده و در بخش زباهای دیگر نوشتار فارسی را بخوانیم. به نوشته بالای ویکی (Wikipedia for Ever)نگاهی بیندازید. زبان پزشکی روزی یونانی بود، روزی عربی، روزی لاتین و هم اکنون انگلیسی. فردا شاید دگر باشد. شاید پیش‌بینی محمد [۱] مبنی بر چیرگی ایرانیان بر دانش که هر روزه در پشت اسکناس‌های ۵۰۰۰ تومانی می‌بینید درست از کار در آمد و ما شدیم جایگزین انگلیسی‌های امروزه (که با تلاش من و شما حتما می‌شود) پس باید ساختن کاخی بلند که از باد و بارانش نیابد گزند. در ضمن مراجعه به پزشکی که واژه تحصصی پزشکی را نداند توصیه نمی‌شود.علی ویکی ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۳۸ (UTC)[پاسخ]
جناب Desert ۲۰۰۷ ای کاش حضرات اجازه می‌دانند ما مقالات علمی را به زبان ناقص خود تکمیل و بعد جناب ایشان بیایند ببینند چه را جایگزین چه آیا می‌توان کرد و یا نه؟ در قدم اول چنان حالی می‌گیرند که دیگر نه انگیزه‌ای می‌ماند و نه وقتی. دیروز من کتابهایی جلویم گذاشتم و به خیالم اجزاء اندام فوقانی را تا شب به سرانجامی می‌رساندم در هم مقاله اصلی و شانه و کتف ماند که ماند! بنده از ۲۰۰۶ عضو هستم و به اندازه کافی خوانده‌ام و ویرایش کرده‌ام و شغل روزنامه نگاری (در حیطه پزشکی) داشته‌ام که بدانم یک مقاله علمی چگونه باید نوشت اما اینجا باید با چماق سر و کله زد!! دریغ از اکثریت خاموش که در چنین مواردی وارد شوند (منظور بقیه مدیران و بزرگان) و دست کمکی دراز کنند.

جالب است این سرنوشت مقالات تنها شامل مقالات محجور می‌شود. بنده برای جناب زرشک احترام قائلم و مقاله‌های ایشان را نمونه‌های خوبی از نوشتار علمی در ویکی پدیا می‌بینم. جناب به آفرید, چرا مقاله‌ای همچون تلسکوپ فضایی هابل مشکل انگلیسی نویسی ندارد؟ ولی مقالات پزشکی باید تمام فارسی باشند! Achæmenes ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)یکبار دیگر نکات موجود در بحثهایم را تکرار میکنم.[پاسخ]

  • زبان علمی پزشکی برای ما ایرانیها در حال حاضر انگلیسی است چه خوشتان بیاید و چه نه! و همچنین است برای اکثریت کشورهای دیگر.
  • زبان لاتین در قرنهای گذشته زبان علمی تمام علوم بود که دیگر نیست. بازمانده‌هایش البته در کتبی همچون آناتومی گری چاپ اوایل قرن ۲۰ دیده می‌شود که به تدریج کم کاربرد تر شده و اکنون فقط بعضی کتب رفرنس در نوشتارهای آناتومی اسامی لاتین را می‌آورد.
  • بنده شخصا علاقه خاصی به جناب فردوسی و ادبیات و زبان کشورم دارم و بالاتر از همه فارسی این را از مقالاتم می‌توانید به سادگی دریابید. چه کسی تمام مقالات سندرم را به نشانگان (واژه مصوب) تغییر داد؟ پس این ادعا که ما می‌گوییم فارسی محدود به ادبیات است نابجاست.
  • ضمنا زبان علمی فارسی برای پزشک بر می‌گردد به قبل از اسلام فکر نمی‌کنید کمی از لحاظ علمی عقب باشد. زبان علمی پزشکی در ایران که مربوط به ۵۰۰ سال گذشته‌است عربی است. تمام آن اجزا بدن و بیماریها را به اسماء غلیظ عربی می‌توانیم به جای نام علمی بیاورید.. کسی مشکلی ندارد؟ مراجعه کنید به همان الگو:کالبد انسان مشهور! نگارنده حتی نتوانست فرق کول و گرده را که جدا آورده برای بنده روشن کند. Achæmenes ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۳۱ (UTC)[پاسخ]

ببینید جناب هخامنش:

    • به سؤالات نادست پاسخ می‌دهید. اگر نامی علمی باشد دست‌کم در همهٔ زبان‌هایی که خطشان لاتینی‌است یک‌سان است. اگر نیست یعنی ترجمه‌پذیر است. اگر ترجمه‌پذیر باشد ترجمه باید شد. اگر منبع معتبری ترجمه‌اش کرده‌است همان ترجمه باید بیاید. اگر ویکی‌نویس خود ترجمه می‌کند معادل اصلی را در پانویس قید باید کند. اگر فارسی‌اش به نظرمان ثقیل‌تر از انگلیسی‌اش است مشکل ماست. چنان که بنده تحصیلات عالیه‌ام در خارج ایران بوده‌است و در تمام زمینه‌ها جز ادبیات فارسی و فقه اسلامی (و شاید یک یا دو زمینهٔ دیگر) با زبان انگلیسی بسیار راحت‌ترم ولی می‌دانم که این مشکل من است. برای کسی که اولین بار کلمه را می‌بیند همدوس با Coherent تفاوت نمی‌دارد. حتی اولی بهتر است. به این نکته علی ویکی اشاره کرد.
    • به جای اینکه به تاریکی لعنت بفرستید شمعی برافروزید. اگر در الگوهای آناتومی اشتباهی رخ داده‌است اصلاح کنید. ماشاءالله خودتان هم مطلعید و هم منبع زیاد می‌دارید همین منبع دکتر محمدی که بالاتر معرفی کردید به زبان فارسی‌است و تخصصی‌است. پس منبع هست. اینکه زبانش برای شما خوش نیست. عیبی نمی‌دارد. به علاوه چنان که چند بار گفته‌ام نام علمی را در الگو ذکر کنید. و قبول کنید که این مسخره‌است که در مقاله‌های دست و سر Hand و head بنویسیم. اگر فلان استخوان در فارسی نامی نمی‌دارد (که می‌دارد--- بنده کتاب ذخیرهٔ خوارزمشاهی را می‌دارم و در آن تک‌تک دویست و خرده‌ای استخوان را نام برده‌است.) می‌توان در بخشی از مقاله به نام انگلیسی علمی‌اش اشاره کرد. ولی این وظیفهٔ ویکی فارسی نیست که حتماً معادل کلمه‌ها را در زبان‌ها بدهد. حتی اگر زبان انگلیسی باشد.
    • خب فعلاً بس است پرچانگی زیاد کردم. به‌آفرید ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۲۲ (UTC)[پاسخ]
به این صحبت‌های شما میگویند تعصب الکی! چیزی که ما داریم ولی فرنگی‌ها ندارند و به همین دلیل آن‌ها پیشرفت کردند یک مثال ساده واژه الکل است.ما کشفش کردیدم ولی عرب به آن می‌گوید[۲] در آلمانی می‌گویند[۳] در انگلیسی می‌کویند[۴] فکر می‌کنم در آفریقایی هم می‌گویند [۵]ببنید ما کشف کردیم ولی همه دنیا همان نام را می‌برند روی شیشه مرک(معروفترین برند تولید کننده مواد شیمیایی) هم همین الکل نوشته شده. آن‌ها کاری ندارند که نام این ماده چیست فقط آن را از ما گرفته‌اند و از آن بهره می‌برند.ولی ما چه فقط دنبال این هستیم که واژه‌ها را تغییر دهیم. بجای اینکه بیاید مقاله‌ها را توسعه دهید بی جهت دست پای یک نفر را هم که از آن مقاله سر در می‌آورد می‌بندیدDesert 2007 ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۳۰ (UTC)[پاسخ]
اتفاقن آن الگو را درست کردم با صرف وقت زیاد تکتک اجزا را مطابق تقسیم بندی علمی تغییر دادم دوستی که الگوی اولیه را نوشته بود و ظاهرا تحصیلات زبان شناسی داشت تغییرات مرا نپذیرفت و واگردانی کامل کرد. بعد هم مرا حواله به صفحه بحث داد که توضیح بدهم و تاکنون نه جوابی از او آمده نه کس دیگر آمده بحث را به نتیجه برساند. کاری ندارد واگردانی می‌کنم دو باره ایشان نقض می‌کنند. --Achæmenes ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۶ (UTC)[پاسخ]
در مورد نام علمی در همه زبانهای لاتین یکسان نیست, بسیاری از نامها قابل ترجمه کلمه به کلمه‌است اما آوردن نام انگلیسی به نوعی اعتبار بخشی و خطازدایی می‌کند چون معیاری قابل ارجاع از منابع است. من ممکن است طوری به فارسی کنم و دیگری به روش دیگر بودن انگلیسی مشخص می‌کند منظورمان کدام است. منابع ما تماما انگلیسی است و تمام زبانهای دیگر هم تقریبا چنین کاری می‌کنند. یعنی کلمه به کلمه از انگلیسی ترجمه می‌کنند در واقع سیستم نامگذاری علمی در آناتومی وجود دارد و نه زبان علمی. در پزشکی بسته به مورد اول کشف یا حصساسیتهای ملی بعضی نامهای منشاهای غیر انگلیسی هم دارند که نادرند و در منابع انگلیسی ما به همان زبان آمده‌اند مثلا Pulsus paradoxus در فارسی می‌گوییم پالس پارادوکس کاری نداریم از انگلیسی است یا لاتین. سئوال مرا پاسخ نداید, مقاله زرشک مشکل ندارد یعنی می‌تواند به عنوان الگوی نگارش مقالات علمی باشد؟Achæmenes ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۴۴ (UTC)[پاسخ]
اگر دقت کرده بودیدی، اینقدر با من بحث نکردیدی. گفته‌ام که اگر از خودتان واژه وضع می‌کنید/ترجمه می‌کنید معادل زبان مبدأ را ذکر کنید. کامل‌ترش ایدون است: اگر ترجمه همواره یک‌سان است همان را بنویسید. اگر هر کسی که آمده‌است چیز متفاوتی ترجمه کرده‌است مهم‌ترین‌ها را ذکر کنید. اگر دلتان راضی نمی‌شود معادل بیگانه را در پانویس ذکر کنید. شیوه‌نامه هم همین را گفته‌است. پیرامون مقالهٔ هابل: زرشک چون از بعضی معادل‌های فارسی مطمئن نبوده‌است و آن معادل‌ها خود مقاله نداشته‌اند از این رو میان‌ویکی به کار نمی‌آمده‌است صورت انگلیسی را نوشته‌است. البته بهتر است که معادل در پانویس ذکر شود و نه در متن اصلی. این هم پاسخ شما. به‌آفرید ‏۱۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۱۸ (UTC)[پاسخ]

من از این بحث‌ها و برخی موارد دیگر پیش آمده به این نتیجه میرسم که باید هرچه زودتر ویکی‌دانشگاه فارسی راه بیفتند. چند صباحی پیش گمان می‌کنم بحث‌هایی بر سر آن بود اما فروکش کرد. من فکر میکنم دانشگاهیان استقبال زیادی از ویکی‌دانشگاه کنند و این در نهایت به نفع ویکی پدیای فارسی که دانشنامه‌ای عمومی است نیز خواهد شد. اگر راه اندازی ویکی‌دانشگاه نیاز به رای دهی دارد فکر می‌کنم ما فارسی زبانان میتوانیم ایلی! همراهی کنیم.--هریوا ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۵۷ (UTC)[پاسخ]

[‌‌‌تعارض] بحث سر مقالاتی مثل دست و پا و غیره است که معادل فارسی جا افتاده دارند. درست است که اغلب منابع علم پزشکی به زبان انگلیسی هستند، ولی دلیل نمی‌شود که واژگانی را هم که جا افتاده اند انگلیسیشان را هم بیاوریم. آوردن معادل‌هایی چون '‌'روده (به انگلیسی: Intestine)'‌' یا '‌'چشم (به انگلیسی: eye)'‌' خنده دار نیست؟ من دانشجوی پزشکی نیستم (هنوز)، ولی بعید می‌دانم که استادها وقتی درس می‌دهند به جای دست بگویند هَند. روی زبان پارسی تعصب ندارم و من هم وقتی به جای پلاست دیسه یا فاگوسیت، بیگانه‌خوار می‌بینم حالم گرفته می‌شود. ولی این‌جا ویکی‌پدیای (دانشنامه‌ همگانی) فارسی است. مثال شما از ویکی تایلندی کمی حکم جرجیس را دارد. کسانی که به ویکی مراجعه می‌کنند همه پزشک نیستند که به معادل انگلیسی نیاز داشته باشد، اگر هم کسی نیاز داشته باشد میان‌ویکی هست. Dernhelm ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۱۸ (UTC)[پاسخ]

صفحه تصادفی و سیارک‌ها

راهی برای این هست که وقتی صفحه تصادفی را میزنیم، مقاله‌های سیارک‌ها را نشون نده؟ ورزندیش ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۵۹ (UTC)[پاسخ]

یک راه این است که به قدری مقاله نوشت که درصد سیارک‌ها ناچیز شود :-) به‌آفرید ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۲۴ (UTC)[پاسخ]
موافقم! زدید تو خال!--هریوا ‏۱۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۸ (UTC)[پاسخ]

نوشتن به سبک کهنه‌گرا و بر خلاف سبک معیار فارسی امروزی

در ویکی فارسی عنوان برخی صفحه‌های راهنما مانند ویکی‌پدیا:کپی مکنید و ویکی‌پدیا:کلک مزنید برخلاف نثر معیار فارسی امروزی است و همچنین در برخی از رهنمودها و احیاناً مقالات نیز دیده می‌شود که از سبک تاریخی استفاده شده است. این در حالی است که سبک نوشتاری این دانشنامه به مانند سایر منابع فارسی باید به نثر فارسی معیار امروزی باشد و نوشتن به سبک تاریخی پسندیده نیست و از نظر نگارشی و نحوی نادرست محسوب می‌شود و ویکی فارسی نیز در این زمینه باید از بقیه پیروی کند. همچنین این موضوع باعث ناهماهنگی نیز می‌شود مثلاً باید کلماتی مانند «بگیرید» را هم «مگیرید» نوشت. البته صفحه‌های بحث از این موضوع مستثنا هستند ولی نباید در مقالات یا رهنمودها از این سبک استفاده کرد. با تشکر --محسن عبدالهی ۴ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۱۰:۵۹ (زهج)

بسیار مقاله ها هم هستند که به زبان عصا قورت داده ها نامگذاری شده اند و مخاطب عام به هیچ وجه آن ها را این گونه خطاب نمی کند. --sicaspi ‏۲۶ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۲۳ (UTC)[پاسخ]
فکر نمی‌کنم در شیوه‌نامه‌ها و رهنمودها ایرادی داشته باشد و اتفاقا دلنشین هم است، خصوصا اینکه مترجمان اولیه، خود این نثر را برگزیده‌اند.--آبتین ‏۲۷ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۲۴ (UTC)[پاسخ]
دو نفر متفاوت‌اند. هیچ کدامشان هم من نیستم! به‌آفرید ‏۲۷ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۲ (UTC)[پاسخ]

دلنشین بودن مهم نیست. اگر کسی مخالفت ندارد آنها را تغییر دهم چون همانطور که گفتم از نظر زبانی و نحوی درست نیست. --محسن عبدالهی ۶ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۰۵:۳۱ (زهج)

نهی با م مشکل نمی‌دارد. مثل این است که کسی در انگلیسی به جای I will بگوید I shall. در کتاب دستور دبستان هم م نهی آمده‌است. محمدتقی بهار هم در سبک‌شناسی به نویسندگان معاصری که به جای «م» با «ن» نهی می‌کنند خرده می‌گیرد. م نهی از نظر زبانی و نحوی نه تنها غلط نیست بلکه درست‌تر است. به‌آفرید ‏۲۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۰۳ (UTC)[پاسخ]
نگفتم صرفا دلنشین است. اول عرض کردم ایرادی ندارد، و حالا استدلال به‌آفرید را هم به نظر اولیه‌ام منضم می‌کنم. بله من مخالف تغییرم.--آبتین ‏۲۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۱۵ (UTC)[پاسخ]

جناب به‌آفرید، مثال شما درست نیست. کاربرد م نهی در فارسی امروزی درست نیست و کاربردی چندانی ندارد و باید از سبک معیار فارسی امروزی پیروی شود. مرحوم بهار هم نظر خودشان را داشته‌اند ولی سایر استادان زبان فارسی و دیگران همان ن نهی را به کار برده‌اند.

جناب آبتین مخالفت شما اهمیتی ندارد، منظورم این بود که اگر استدلالی دارید بفرمایید. رأی‌گیری که نیست! --محسن عبدالهی ۶ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۵۱ (زهج)

دقت نمی‌کنید دیگر: «استدلال به‌آفرید را هم به نظر اولیه‌ام منضم می‌کنم». دیگر بحثی ندارم.--آبتین ‏۲۸ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۴۵ (UTC)[پاسخ]
«کاربرد افعال به شیوه‌ٔ دستور تاریخی جایز نیست»، «اگر نوآوری به‌جا و مناسب باشد، ستوده است و در غیر این صورت، زبان را نابود می‌کند. از جمله نوآوری‌های کاذب که در آثار قلمی خام‌دستان دیده می‌شود، سره‌نویسی، کهنه‌گرایی، عربی‌مآبی، کاربرد بی‌دلیل واژه‌های فرنگی (که بسیاری از آنها معادل فارسی هم دارند)، تکلفهای علمی و تفنن‌های شاعرانه است.» [صفحات ۲۰۱ و ۲۰۵ زبان فارسی ۳ انسانی]
همچنین در کتاب انواع نثر فارسی (فصل اول) و کلاً هر کتاب یا منبعی که دربارهٔ نثر فارسی نگاشته شده است از کاربرد افعال و نثر تاریخی نهی شده است. و مهمتر از آن براساس دستور فارسی معیار امروزی و شیوهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی باید عمل کرد. --محسن عبدالهی ۷ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۰۹:۴۴ (زهج)
م نهی هنوز [به اندازهٔ کافی] رایج است و در کتاب‌های دستور فارسی مدارس ذکر آن رفته‌است. به علاوه می‌توانید «مکنید» را درگوگل بجویید. در چنین مواردی از قاعدهٔ بیان‌شده در وپ:سره تبعیت می‌شود. اگر کسی «نکنید» شما را «مکنید» کرد زبان به اعتراض بگشایید. در «مکنید» دیگران دست مبرید. به‌آفرید ‏۳۰ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۲۹ (UTC)[پاسخ]

ضرورتی ندارد که ما همانطور بگوییم و بنویسیم که قدما نوشته اند و گفته اند. م نهی دیگر منسوخ شده و جز شباهت دادن متن به نثر های قدیمی فایده ای ندارد. از نظر من برای متن ادبی امروزی هم کاربردش مناسب نیست. زبان با زمان پیش میرود. اگر غیر از این بود الان باید با زبان بابا آدم می حرفیدیم.--هریوا ‏۳۰ اکتبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۳۳ (UTC)[پاسخ]

«به‌کازگیری عناصر متروک و زبان باستانی نیز نوعی بیماری است و ما را از زبان معیار دور می‌سازد» (زبان فارسی ۳، ص ۲۰۵)
«استادان دانشگاه‌ها اگرچه از سرنوشت زبان فارسی بیمناکند و از تندروی‌ها و افراطهای تندگرایان و تفریطهای واپس‌گرایان و طرفداران فارسی سره نگران هستند...» (کتاب متون تاریخی در زبان فارسی، ص ۶۱۲)
اینها را نوشتم که کاربران از کهنه‌گرایی و واپس‌گرایی آگاه باشند و زبان فارسی را پاس بدارند. ضمناً جناب به‌آفرید، شما که خودتان گفته‌اید که این نثر بر نحو زبان هم تأثیر می‌گذارد (هرچند که سریع حذف کردید). در هر صورت این سبک کهنه، به زبان فارسی آسیب می‌زند. --محسن عبدالهی ۱۱ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۰۳:۳۴ (زهج)
نوشته را الان دیدم. تنها در یکی مملکت عقب‌افتاده‌است که چنین جزم‌اندیشانه [در کتاب‌های درسی] دربارهٔ مسائل اینچنینی حکم می‌دهند. طرفه آنکه در یک خط نوشتهٔ حکم‌فرمایان یک و نیم غلط نحوی/بلاغی به چشم می‌خورد: «تندروی‌های و افراط‌ها» کاربرد [ناصواب] مترادفات است. اتفاقاً همین تکرار مترادفات یکی از بیماری‌های نثر امروز فارسی‌است و البته به ارث رسیده‌است. به علاوه کاربرد هستند در اینجا («طرفداران فارسی سرده نگران هستند») فصیح نیست. کاربرد فصیح هست، عموماً برای افادهٔ معنی وجودداشتن است و نیز هنگامی که بر کلمه تکیه شود. مثلاً الف می‌گوید فلان مدیر دیوانه‌است. و ب می‌گوید: فلان مدیر دیوانه هست ولی مدیر خوبی‌است. نگریستن در میراث مکتوب فارسی، و به تبع آن، کشف و کاربرد دوبارهٔ دقایق واژگانی/دستوری به غنای زبان فارسی می‌افزاید. حتی عرصه را گسترده‌تر هم باید کرد و به کل میراث زبان‌‌های ایرانی و حتی هندوایرانی نظر باید داشت. نه همگان یکسان بایند نوشت و نه حکم جزمی باید داد. نویسندگان سبک‌های مختلف بر هم تأثیر می‌گذارند. تا هنگامی که دغدغهٔ درست‌نویسی و درست‌گویی بر جای باشد زبان فارسی رو به بهبود می‌رود. آنچه خطر می‌دارد بی‌تفاوتی‌است. از تکثر معقول سبک‌ها نباید هراسید. زبان موجودی زنده‌است نه موجودی پوسیده که با کوچکترین حرکتی فرو پاشد. تفاوتِ معقول سلیقه یا حتی رویکردِ افراد در یکی نظام پیچیدهٔ انسانی (چه نظام‌های فلسفی، چه زبانی و چه علمی و چه سیاسی) در نهایت به نفع آن نظام است. به‌آفرید ‏۱۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۲۹ (UTC)[پاسخ]

این سخن نسنجیده (مملکت عقب‌افتاده خواندن ایران) را به حساب بی‌دقتی می‌گذارم. همینکه به جای بحث بر روی مسئله به بررسی فصاحت یکی از این جملات می‌پردازید نشان از بی‌منطقی سخنان شما دارد. آن نوشته از کتاب انواع نثر فارسی و به نقل از محمدجعفر یاحقی از کتاب «چون سبوی تشنه» است. هر چند که نیازی به پاسخ این مورد نیست ولی باید بگویم آن نکته که گفتید دربارهٔ «هست» صدق می‌کند و نه «هستند». نمی‌توان که به جای آن از «اَستند» استفاده کرد! از سوی دیگر به‌کارگیری مترادفات نشانهٔ عدم فصاحت نیست و بهتر است به جای مغلطه به اصل موضوع بپردازید. در این دانشنامه، منابع ملاک محسوب می‌شوند و نه برداشت‌ها یا نظرات شما. ضمناً نثر شما هم کم‌اشکال نیست و در اینباره قبلاً با هم صحبت کردیم مثلاً یک مورد جدید، همین استفادهٔ نابه‌جای شما از [] است. گوناگونی نثر، امری طبیعی و باعث پویایی زبان است اما نه هر نثری؛ از جمله نثر کهنه‌گرا که به اذعان صاحبنظران، تأثیرات منفی زبانی و نحوی دارد. راستی هنوز نگفتید که چرا این را حذف کردید. --محسن عبدالهی ۲۴ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۰۶:۱۱ (زهج)

البته «استند» لازم نیست گفت «اند» می‌توان گفت [من در هیچ متن قبل از مغول «هستند» در معنی اسنادی ندیده‌ام. شاید باشد. اگر نشان دهید ممنون می‌شوم] . دیگر آنکه گفتم به‌کارگیری مترادفات ایراد بلاغی‌است و نه فصاحتی. تفاوت این دو را مطالعه کنید [به هر کتاب معانی و بیان رجوع میتوانید کرد. برای شروع معنای و بیان نوشتهٔ ذبیخ‌الله صفا خوب است.] وگر می‌دانید لطفاً به آن دقت کنید. سدیگر، آن به-زعم-شما ایراد []، ایراد نقطه‌گذاری است و مشکل بتوان گفت ایراد نثر است.[برای کاربرد «نقطه‌گذاری» رک به ادیب سلطانی، «نقطه‌گذاری»، راهنمای آماده‌ساختن کتاب] به هر حال ایدون بدانید که [] را به جای پرانتز به کار نبرده‌ام. بلکه نوعی self annotation یا self-commentaryاست.یعنی نظری درجه دو در کار خویش است.[به بیان دیگر در هرگونه دست‌بردن ثانویه در متن در مقام منتقد مترجم مفسر مصحح به کارش توان بردن] چهارم آنکه هرگز ادعای کمال مطلق در نثر نکرده‌ام. از همین رو کتاب هم چاپ نکرده‌ام. لازم نیست منتقدِ اثرْ قابلیت تولید اثر را بدارد. اگر نثرم سراسر ایراد باشد همچنان می‌توانم از دیگران ایراد بجا بگیرم. البته شما علی‌رغم توضیحات مکررم همچنان بر این گمان نادرستید که من قصد تقلید نثر سامانی را می‌دارم یعنی کهنه‌گرایم. از همین روی وجود عناصر یا ترکیبات زبانی معاصر در نوشتار را حمل بر اشکال می‌کنید. باز می‌گویم این سخن به معنی آن نیست که نثر من بری از اشکال است و مشکلش تنها این است. پیشنهاد می‌کنم کتاب زبان پاک کسروی را مطالعه کنید تا کمی با آرمان‌های نثری بنده و امثال بنده آشنا شوید. این را هم بگویم که آن روانشاد بسی افراطی‌تر از بنده بود و من با بسیاری از حرف‌هایش موافق نیستم. ولی دغدغه‌های یکسانی می‌داریم. همچنین خواندن نقد علامه قزوینی بر نثر کسروی —در نقدی که قزوینی بر کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان کسروی نوشته بود— خالی از فایده نیست. پنجم، شاید اول بایستمی گفت، در این که مملکت ایران امروز عقب‌مانده‌است شکی نیست. در اینکه جزم‌اندیشی در آن شایع است شکی نیست. [چو جزم‌اندیشی فردی شایع باشد کار به جزم‌اندیشی سیستم می‌کشد.] در اینکه تکثر در آن برتافته نمی‌شود شکی نیست. هر کس منکر آن باشد سر در برف کرده‌است. همگان مختارند که از عقیده‌شان با شور دفاع کنند. ولی کسی که کتاب درسی می‌نویسد نباید فقط و فقط عقاید شخصی خود را انعکاس دهد و مخالفانِ دیگرسلیقه را بیمار بداند. همین بیماران بزرگ‌ترین خدمات را به نثر فارسی کرده‌اند. ولی در یک مملکت عقب‌مانده چنین می‌کنند که کرده‌اند. برای اینکه از سپهری [=sphere in a cultural sense] دیگر بیاگاهنمتان جمله‌ای از یکی از کهن‌گرایان سرسخت نثر انگلیسی به نام چارلز لم (Charles Lamb) می‌آورم: «Love me. Love my archaism». صاحب‌نظران بزرگی چون برادران فولر (Fowler) که کتاب انگلیسی پادشاه (The King's English [که زبانی فاخر و درست است]) را نوشته‌اند—این کتاب امروز کلاسیک محسوب می‌شود—با اینکه علاقهٔ چندانی به کهنگرایی نمی‌دارند و شرّش را بیش از خیرش می‌دانند هرگز از الفاظی چون «بیماری» استفاده نمی‌کنند. ولی در ایران هر کس منبر می‌یابد از دیگرسلیقگان انتقاد می‌کند. به جای آنکه دیدگاههای خود را تشریح کند به دیدگاههای دیگران می‌تازد. ایدون بدانید که به کاربردن هر عنصر زبانی‌ای در گسترهٔ هزارسالهٔ زبان فارسی —و حتی گسترهٔ چند هزارسالهٔ زبان‌های ایرانی (در واژه‌سازی)— که به دقت زبانی و غنای واژگانی بیفزاید جایز است خصوصاً در زبان علمی. این شرط را هم می‌دارد که هر کس در ویکی فارسی عنصری زبانی به کار برد باید بتواند منبع معتبری نشان دهد که این عنصر زبانی به همان صورت در آن به کار رفته‌است. [این شرط را دوباره بخوانید] نکتهٔ بعد: فرموده‌اید چرا جمله را پاک کرده‌ام. در خلاصهٔ ویرایش توضیح داده‌ام: جمله درست نبود. بحث را با سخنی از ادیب سلطانی [نویسندهٔ جامع‌ترین و سترگ‌ترین شیوه‌نامه به زبان فارسی] به پایان می‌برم. «بینش کلی ما در زبان، یگانه‌گروی چندگروانه [=مونیسم پلورالیستی] است. به نگر ما، به همان سان که یک رودخانهٔ بزرگ از بسی رودها و نهرها تشکیل می‌شود، زبان نیز از بسی گرایشهای گوناگون و متفاوت جان می‌گیرد: این گرایشهای گوناگون را نباید ذاتاً ضد و خصم یکدیگر تلقی کرد بلکه باید همهٔ آنها را یک به یک در رابطه با نقش پراگماتیک و و عملکرد و حد خودشان، در یک دستگاه واحد زبان، سودمند دانست: آشتی یروشالاییم و آتن» به‌آفرید ‏۱۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۴۴ (UTC)[پاسخ]
پ.ن. البته من این‌ها [را] برای بقیه گفتم. چون گمان نمی‌کنم نظر شما تغییر کند. بهتر است این بحث همینجا خاتمه یابد. ولی اگر علاقه می‌دارید که حرف آخر را بزنید. لطفاً بزنید. ولی من دیگر در زیرش پاسخی نخواهم نوشت. به‌آفرید ‏۱۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۱۰ (UTC)[پیرامون نقطه‌گذاری: بهتر بود به جای گیر دادن به نقطه، «را»ی فراموش‌شده را دریافتیدی. اما برای اینکه ایراد نقطه‌گذاری را بی‌پاسخ نگذارم، ایدون بدانید که در هنگام سخن‌گفتن غیررسمی کاربرد نقطه در جمله‌های ناقص نادرست نیست. (رک. شیوه‌نامهء شیکاگو بند ۱۶.۳)][پاسخ]


مثل اینکه شما توجیه نشدید که «هستند» با «هست» تفاوت دارد. احتمالاً منظورتان از نقطه‌گذاری همان نشانه‌گذاری است. بدانید که نشانه‌گذاری جزئی از نثر هر فرد است و قلاب [] معمولاً در سه جا به کار می‌رود: مطالبی که جزء اصل کلام نباشند، واژه‌های الحاقی در تصحیح متون و دستورهای اجرایی نمایشنامه‌ها. البته شما در نقطه‌گذاری هم اشتباه می‌کنید و به جای ویرگول از نقطه استفاده می‌کنید (مثلاً در همین دو خط آخر). در ضمن نمی‌دانستم که میان بلاغت و فصاحت این قدر تفاوت وجود دارد! البته زبان پاک (ساختگی) کسروی مقبولیت پیدا نکرد و واژه‌هایی مانند بزنده (مجرم) و فراهمیدن (اجتماع) نیز کاربردی نیافت. جای این آرمانهای شما هم در ویکی‌پدیای فارسی نیست.
البته از خواندن این نثر شما در بحثها خوشحال می‌شویم، اما در رهنمودها و مقاله‌ها باید بر طبق منابع و نثر معیار فارسی عمل کرد و عقاید افراد معدودی مانند کسروی ملاک نیست. شما هم بهتر است از این اهانت آشکار (مملکت عقب‌افتاده نامیدن ایران) پشیمان شوید چون خوب نیست انسان به کشورش -هر چه که باشد- اینطور اهانت کند آن هم کشوری چون ایران که مایهٔ فخر جهان است. همچنین کتابهای درسی زبان فارسی بر مبنای عقاید شخصی معدودی نیست. بلکه گروهی از استادان زبان فارسی برپایهٔ منابع اصیل به تألیف این کتابها می‌پردازند و این کتابها در معرض نقد و بررسی متخصصان و بلکه تمام جامعه است. خود شما در بالا موضوع ساده‌ای مانند استفاده از مترادفات را از بیماری‌های زبان فارسی دانسته‌اید، آنگاه به این موضوع بند کرده‌اید که چرا در کتابهای درسی نثرهایی مانند نثر کهنه‌گرا را بیماری زبانی به حساب آورده‌اند! این کتابها به مانند تعلیمات دینی یا اجتماعی نیستند که معرف دیدگاه خاصی باشند.
این را هم بگویم که از شیوه‌نامه‌ها و منابع غیر فارسی مثال نزنید. جای چنین افکاری [به کاربردن هر عنصر زبانی‌ای در گسترهٔ هزارسالهٔ زبان فارسی —و حتی گسترهٔ چند هزارسالهٔ زبان‌های ایرانی (در واژه‌سازی)— که به دقت زبانی و غنای واژگانی بیفزاید جایز است خصوصاً در زبان علمی] که البته من با آن موافقم، در اینجا نیست. راستی اگر نوشته‌های طولانی را پاراگراف‌بندی کنید بهتر است چون در غیر این صورت چشم انسان خسته می‌شود و تمرکزش را از دست می‌دهد. در هر صورت کاربرد این نثر کهنه‌گرا با توجه به منابع درست نیست و لطفاً آن را فقط در بحثها و صفحه‌های کاربری به کار گیرید. --محسن عبدالهی ۲۵ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۰۸:۲۰ (زهج)
بحث ها را کامل نخواندم. چون مثنوی هفتاد من شده. ولی این نیز دیدنش خالی از لطف نیست. --دانقولا ‏۱۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۲۷ (UTC)[پاسخ]
در مورد جانورشناسی٬ من هم واژه‌های مورد استفاده ی کتاب‌های درسی دبیرستان (مثل جنس به جای سرده) را پیشنهاد دادم اما نشد.-- بهزاد بحث ‏۱۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۸ (UTC)[پاسخ]
اگر این واژهٔ «سرده» انتخابِ فرهنگستان است (که هست)، ارجاع‌دادن به کتاب‌های درسی دبیرستان معنی ندارد. در نهایت، کتاب‌های درسی ایران پیرو فرهنگستان اند، نه برعکس. Alefbe ‏۱۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۴ (UTC)[پاسخ]
اصرار من از این رو بود که فهم "جنس" راحت‌تر است و عمومیت بیشتری دارد. سرده کمی غریب است.-- بهزاد بحث ‏۱۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]
واژه‌های علمی لازم نیست به گوش عموم آشنا باشد (برای غربیان هم همهٔ واژه‌های علمی یک رشته به گوش افراد نامتخصص آشنا نیست). اتفاقاً این آشنانبودن-به-گوشِ-عموم مزایایی دارد و جلوی ابهام بیجا و پیش‌فرض‌های غلط را (دربارهٔ معنی اصطلاحات) می‌گیرد. Alefbe ‏۱۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۱۳ (UTC)[پاسخ]
به نکتهٔ بسیار خوبی اشاره کرده‌اید. در ادامهٔ سخنتان می‌گویم که فزون‌باری [=overload] معنایی واژگان فارسی به مرحلهٔ خطرناکی رسیده‌است. چند نخود واژگان دمِ‌دست می‌داریم —یعنی نه واژگان در گسترهٔ ادب فارسی دری (پهلوی و اوستایی پیشکش) بلکه همان چند واژه‌ای که در ذهن آماده می‌داریم— و آنها را به همهٔ آش‌ها در می‌ریزیم. به‌آفرید ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۴ (UTC)[پاسخ]
همین‌طور است. اگر به داد واژه‌سازی علمی در فارسی رسیده نشود فرهنگ‌های فارسی پر می‌شود از صفحات ابهام‌زدایی مانند: انتقال (در زیست‌شناسی)، انتقال (فیزیک)، انتقال (مردم‌شناسی)، انتقال (ادبیات)، انتقال (شیمی) و .... چون مردم ما حاضر نیستند یک واژه تازه تخصصی فارسی (به فرض مثال فرابُرد) در متون علمی ما به‌کار برود و فکر می‌کنند بدون تحصیل علمی باید همه اصلاح‌ها به گوششان آشنا باشد. البته همیشه اعتراض‌ها به واژه‌های فارسی است وگرنه هیچ‌وقت با واژه‌های عربی و انگلیسی، هر چه هم غریب و ثقیل باشد مشکلی ندارند. اگر فرهنگستان پیشین نبود تا به‌زور بخشنامه چند تا واژه تازه به زبان وارد کند (مانند واکنش، بازسازی، بازپرسی، دماسنج، دادستان، بهداشت و ...) که از طریق آن‌ها وندهای بیچاره فارسی کمی جان بگیرند و نیمه‌زایا بشوند الان مانند بسیاری از اقوام (به خصوص در آسیای میانه) از بیان ساده‌ترین موضوعات روز به زبان خودمان عاجز بودیم.--ماني ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۳۵ (UTC)[پاسخ]
تازه ابهام‌زدایی بین‌رشته‌ای چندان بد نیست. ابهام‌زدایی درون رشته‌ای‌است که ترسناک است: جنس به معنی sx و جنس به معنی genus: در تاریخ تکاملِ جنس انسان جنس نر از جنس ماده همواره بزرگ‌تر بوه‌است. به‌آفرید ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۳۳ (UTC)[پاسخ]

چند نمونهٔ دیگر

«زبان نوشتار می‌باید از قالب سخت و کهنه و همچنین از مکتب‌خانه‌ها و مدرسه‌ها و محفلهای دربسته به درآید و بر سر بازار بیاید و هزاران هزار [از مردم] را مخاطب قرار دهد و احساسات و افکار آنها را در جهت‌های تازه برانگیزد و از این رو لازم است که پوست بیندازد و هرچه ساده‌تر و عریان‌تر شود تا بهتر و زودتر فهمیده شود.» «در هم شکستن زبان جامد و سنگواره‌ای نثر سنتی و وری آوردن به زبان زنده و زیسته -یعنی زبان گفتار- خدمتی است که...» (دو مقاله، داریوش آشوری، ص ۳۰ تا ۳۳)

«زبان معیار زبانی است تثبیت شده و دارای اصول و هنجارهایی است که رعایت آن برای متکلمان به آن الزامی است. این اصل در کتابهای درسی تدوین شده و در مدارس تدریس می‌گردد. زبان معیار، مرجع صورتهای غلط و درست در زبان فارسی است... تثبیت و تدوین و حفظ زبان، اساساً و به طور عمده کار نویسندگان و شعرا و ادبا و منشیان و معلمان و دستوردانان و ویراستاران و به طور کلی کلیهٔ کسانی است که از زبان به طور حرفه‌ای استفاده می‌کنند.» (علی‌اشرف صادقی، برگزیدهٔ مقاله‌های نشر دانش، ص ۲۹ تا ۴۰)

«نویسندهٔ مقاله باید اهم مطالب را به شیوه‌ای رسا و روشن و صمیمی بازگو کند... و خود را به جای خواننده بگذارد و بفهمد که آیا مقالهٔ او برای خوانندگان متوسط و کم‌حوصله، خشک و خسته‌کننده نیست و آیا نرمش و انعطاف‌پذیری لازم را دارد؟ بنابراین در یک مقالهٔ خوب و خواندنی، در عین رعایت اصول نوشتن،... وحدت طرح و نقشه و هماهنگی مطلب و محتوا و الفاظ در مقاله بسیار مهم است.» (بررسی قالبهای ادب معاصر، تیم‌جانی عباس‌پور، ص ۱۳ تا ۲۸)

البته همهٔ این مطالب برگرفته از کتاب انواع نثر فارسی است که به کاربران گرامی پیشنهاد می‌کنم که این کتاب را بخوانند. این کتاب اطلاعات بسیار مفید و جامعی را دربارهٔ زبان و نثر فارسی در اختیار خواننده می‌گذارد که برای ویکی‌نویسی هم بسیار مفید است. راستی جناب به‌آفرید، اینکه پاسخ مرا در لابه‌لای نوشته‌های قبلی خودتان داده‌اید، کار پسندیده‌ای نیست. شما به جای اینکه آن چند اشتباهتان را بپذیرید به مغلطه روی آورده‌اید. البته آن اشتباههای کوچک، مهم نیست چون زبان چیز بسیار پیچیده و گسترده‌ای است. اما شما اشتباه بزرگ خود یعنی همین نثر کهنه‌گرا و متکلف را نمی‌پذیرید که علاوه بر معایب زبانی و نحوی، برای بیشتر خوانندگان آزاردهنده و دیریاب است. --محسن عبدالهی ۲۷ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۳۴ (زهج)

خوانندگان قضاوت می‌کنند چه کسی مغلطه می‌کند. تمامی افزوده‌های ثانوی (که نادرستی دعاوی شما را نشان می‌دهد) با [] مشخص شده‌است. اما بعد. شما به نکتهٔ اصلی بحث التفات نکرده‌اید. یک کتاب یافته‌اید و همی کپی پیست می‌کنید. اصلاً گوش نمی‌کنید طرف مقابل چه می‌گوید. بحث این نیست که کهن‌گرایی خوب است یا بد است. یا چه کسانی می‌گویند بد است. بحث این است که تکثر به رسمیت شناخته باید شود. به رسمیت شناختن تکثر به معنی درست‌شمردن همهٔ گرایش‌ها از سوی پیروان هر گرایش نیست. مثالی می‌زنم: عده‌ای (از جمله بهار) می‌گویند نهی با «ن» غلط فاحش است و آکی‌است که در زبان راه یافته‌است. عده‌ای هم می‌گویند نهی با «م» منسوخ است و امروزه با همان «ن» نهی باید کرد. هر کس از نظر خود دفاع می‌کند. البته شما منبعی نشان نداده‌اید که مشخصاً بگوید نهی با م نادرست است. ولی فرض می‌کنیم که نشان داده‌اید. به رسمیت شناختن تکثر می‌گوید میمیان با م نهی کنند و نونیان با نون. در سره‌نویسی نیز این قضیه مطرح است. وانگهی وپ:سره برای به رسمیت‌شناختن تکثر تدوین شده‌است. من در بیاناتم کوشیده‌ام که نشان دهم ۱) جزم‌اندیشی چقدر در فرهنگ ما شایع است. ۲) در فرهنگ‌های دیگر چگونه با مسئله برخورد می‌کنند. ۳) تکثر نه تنها خوب است که حیاتی‌است. در هر مورد از بهترین منابع موجود نقل قول کرده‌ام.

نکتهٔ بعد: کهن‌گرایی وصله‌ای‌است که شما می‌کوشید به من بچسبانید. بارها گفته‌ام هدفم تقلید نثر کهن یا حتی اصرار بر کاربرد ساختارهای کهن نیست —پس کهنگرا نیستم. هدف من استفاده از همهٔ پتانسیل‌های زبان فارسی‌است. پس اگر ببینم با کاربست ساختاری کهن دقیق‌تر سخن می‌توانم گفت حتماً به کارش می‌برم. اگر ترکیبی کهن را موجزتر بیابم در کاربردش درنگ نخواهم کرد. و البته همواره داروی نصیحت خود را می‌نوشم و تکثر را به رسمیت می‌شناسم. یعنی به جان ترکیبات «حشوآلود» دیگران نمی‌افتم و آنها را به معادل‌های موجز —ولی کهن‌نما— تغییر نمی‌دهم.

نکتهٔ بعد: نمونهٔ سوم نقل قول‌تان را «رسا و روشن»، ولی حشوآلود یافتم. به نظرم در «نرمش و انعطاف‌پذیری» چنگی به دل نمی‌زد و اصلاً «خوب و خواندنی» نبود («خوب و خواندنی» را شاید در بتوان گذاشت). با اینکه وحدت «طرح و نقشه» و هماهنگی «مطلب و محتوا» و الفاظ می‌داشت، ملال‌انگیز بود. ببینید چقدر الفاظ هم‌معنی یا نزدیک‌معنی پشت هم ردیف کرده‌است. حالا برویم سراغ علی‌اشرف صادقی. ایدون گوید: «این اصل در کتابهای درسی تدوین شده [است] و در مدارس تدریس می‌گردد». اولاً خطای کاربرد صیغهٔ وصفی (یعنی حذف «است») به جای ماضی نقلی مرتکب شده‌است یا دست‌کم ترک اولی کرده‌است. دوم، کاربردِ منفرد همکرد «می‌گردد» به جای «می‌شود» اگر حرام نباشد، دست‌کم مباح نیست. تأکید می‌کنم که قصدم نه عیب‌جویی که گوشزد این نکته است که نثر امروز اگرچه از نثر صفوی و قاجار بهتر است، هنوز جای کار زیاد می‌دارد. من بهترین نمونهٔ نثر علمی فارسی معاصر که می‌شناسم، از آنِ خانلری‌است. نثر پاک کسروی را اگر بر دوش نثر خانلری بگذاریم و کمی هم طرز فکر حیدری ملایری و ادیب سلطانی در آن کنیم، نثر آرمانی فارسی را به دست خواهیم آورد.

نکتهٔ پایانی: مهم نیست که به کدام سبک می‌نویسیم. مهم این است که بکوشیم که خوب (جنبهٔ زیباحسیک و بلاغی) و درست (جنبهٔ فصاحتی) و دقیق بنویسیم. ایدون باد. به‌آفرید ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۱۹ (UTC)[پاسخ]

آقای عبداللهی درست است که باید زبانی که مینویسیم به زبان گفتار نزدیک باشد ولی وقتی می گوییم <<مگه>> و مینویسیم <<مگر>> این اصل رعایت نمیشود چون در زبان مانند علوم ریاضی هیچ چیز صددرصدی وجود ندارد و کلماتی مانند کپی مکنید و کلک مزنید کلماتی دیر فهم نیستند که بخواهیم آنها را عوض کنیم . در زبان فارسی هم حتی در عامه مردم نیز گاهی در گفتگوی محاوره از این کلمات برای زیبایی بیشتر سخن استفاده میشود و حتی در متون علمی هم تا جایی که باعث کج فهمی نشود میتوان از این کلمات استفاده نمود . ولی بعضی از کلمات که در بین مردم رواج ندارد (مانند سرده به معنی جنس ، کازه به معنی کیس و ... که متاسفانه انتخاب فرهنگستان است و انتخابهایی بسیار نابجاست ) را باید عوض کرد . Muhammad ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۳۶ (UTC)[پاسخ]
محمد جان. سخن الف‌ب را هم در بالا بخوانید. در زبان علمی چندان هم پسندیده نیست که کلمه‌های عادی به کار برد. یکی عامی انگلیسی‌زبان معنی Genus را نمی‌فهمد. چه عیبی می‌دارد که عامی فارسی‌زبان معنی سرده را متوجه نشود. به‌آفرید ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)[پاسخ]
جناب به‌آفرید باید توجه کنیم که بعضی از لغات در بین متخصصان نیز نامانوس است و خود نیز از واژه دیگری استفاده میکنند . البته من نمیدانم لغت سرده رواج دارد یا نه . بهترین راه برای این که بدانیم چه لغتی در بین متخصصین یک علم رواج دارد این است که خود متخصصین این علم صفحات را ویرایش کنند و اگر لغت خاصی نیز نامفهوم بود معنی لغت را در پرانتز قرار دهند و یا آن کلمه را به مقاله مرتبط ارجاع دهند تا عام نیز متوجه گردند . Muhammad ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۰۰ (UTC)[پاسخ]
نمونه کاربرد سرده: کتاب زیست شناسی و آزمایشگاه ۱- سال دوم تجربی (در تارنمای صداوسیما).--ماني ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)[پاسخ]
در علوم با پیشرفت سریع ایجاد واژه های جدید به قدری سرعت دارد که زمان برای ساخت واژگان بومی نیست. در واقعی زمان کم برای یادگیری فرصتی برای بومی سازی نمی گذارد. دقت کنید که محققان و دانشمندان و دانش پژوهان ما هیچ کدام در حال مطالعه و نگارش فارسی نیستند. انگلیسی زبان علمی دنیاست (چه بخواهیم چه نخواهیم) مگر حالتی که کاشف اسمی از زبان خود به کار برد یا واژه ای علمی را با زبان خود رایج سازد. به عنوان نمونه همین سرده که مربوط به طبقه بندی در زیست شناسی است بیش از صد سال از ورود اصلش به علم گذشته باز هم متکلمان (دانشمند) جدید فارسی در کاربرد روزمره خود کمتر آن را به کار می‌برند و تنها در نگارش کتاب‌ها کاربرد خوبی دارد و به خوبی هم شناخته شده است. البته دقت کنید که بعد از صد سال!! برای ویکی پدیا راه حل دیگری هست اینکه صبر کنیم به میزان کافی از کشف علمی بگذرد و به اندازه کافی کهنه و رایج شود سپس آن را که فارسی شده وارد وپ کنیم. راه دیگر این است که جملات و متن ارتباط ساز را به فارسی و اسم‌های علمی را به انگلیسی بنویسیم. علم را بگذارید برای صاحبانش تا از آن پاسداری کنند. زبان اگر قدرتمند باشد خود پویاست و خود نوآور. نیازی به محافظ و نگهبان ندارد چه برسد به موبد و پرستشگر! زبان را نویسندگان و سخنورانش به تعالی می‌رسانند آنها را باید پاس داشت. --Achæmenes ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۱۷ (UTC)[پاسخ]
زبان‌های زیادی پا به پای انگلیسی واژه‌های بومی خودشان را می‌سازند و به‌کار می‌برند. (آلمانی، روسی، لهستانی، هلندی، چینی ...). فارسی هم با رشد روزافزون ترجمه‌های علمی و وجود فرهنگستان و هزاران پایان‌نامه علمیِ رو به رشد، دارد شکاف واژگانی خود با انگلیسی را پر می‌کند. با سرعت کنونی تا چندی دیگر این شکاف به حد مطلوبی خواهد رسید. پر شدن این شکاف‌ها برای دسترسی عمومی به دانش الزامی است.--ماني ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۰ (UTC)[پاسخ]

نگاره هفته

آیا این تصویر رو میشه به عنوان نگاره هفته انتخاب کرد؟Muhammad ‏۱۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۱ (UTC)[پاسخ]

البته که می‌شود. به‌آفرید ‏۱۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۱۲ (UTC)[پاسخ]

نوشتار برگزیده صفحه اصلی

فعلا سرعت تولید نوشتارهای برگزیده جدید، جوابگوی تغییر هر دو هفته نوشتار هفته در صفحه اصلی را نمی دهد. در صورت موافقت سایر همکاران نوشتار صفحه اصلی را برای مدت بیشتری نگه می دارم. مثلا با تولید هر نوشتار جدید صفحه عوض می شود. یا مثلا هر یک ماه یکبار--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۱۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۱۷ (UTC)[پاسخ]

می‌شود گردشی عمل کرد: وقتی به آخر فهرست رسید، از ابتدای فهرست تکرار شود. Alefbe ‏۱۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۱ (UTC)[پاسخ]
گردشی عمل کردن ایدهٔ خوبی‌است. --Ariobarzan ‏۱۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۳۴ (UTC)[پاسخ]
خوب مقاله من را برگزیده کنید که مقاله کم نیاورید! D: Gire 3pich2005 ‏۱۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۲۱ (UTC)[پاسخ]
گردشی عمل کردن روش بهتری است. (: --احسان ‏۱۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۵۵ (UTC)[پاسخ]

دردسرزدایی

روش برخورد معمول و دردسر-زا که به تازگی در ویکی زیاد شده:

  • مشارکت‌کننده الف: این مطلب پاک بشود.
  • مشارکت‌کننده ب: به این دلیل پاک نشود. و شما حتما‍ً می‌خواهید پاک بشود چون فلان هستید.
  • مشارکت‌کننده الف: خودت فلان هستی.
  • مشارکت‌کننده ب: مدیران بیایید ببنید این الف فحش می‌ده.

روش دردسر-زدا:

  • مشارکت‌کننده الف: این مطلب پاک بشود.
  • مشارکت‌کننده ب: به این دلیل پاک نشود.
  • مشارکت‌کننده الف: به این دلیل پاک بشود.
  • مشارکت‌کننده ب: راست می‌گویید/یا: چه‌طور است نظر دیگری را بپرسیم.
  • مشارکت‌کننده الف: فکر خوبیست.

به امید دردسرزدایی‌ها و شادکامی همه ویکی‌نویسان (از جمله خودم).--ماني ‏۱۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۳۹ (UTC)[پاسخ]


در ذیل اولی، روش دیگری هم هست:
  • 1 :مشارکت‌کننده الف: این مطلب در دانشنامه ... چاپ دانشگاه ... چاپ شده است.
  • 1' :مشارکت‌کننده ب: نه خیر، این مطلب باید حذف بشود، این شخص تفکر چپ ضد استعماری دارد، یهودی است، از ... پول گرفته، به ... نامه نوشته.
  • 2 :مشارکت‌کننده الف: من چه کار دارم به اینها، بیایید ببینید چه مقالاتی به این رفرنس داده اند، این هم رفرنس هایش. (...)
  • 2' :مشارکت‌کننده ب: این شخص عضو حزب ... و دوست ... و شخصی ناباب است.

.. .

  • n :مشارکت‌کننده الف: این مطلب در دانشنامه ... چاپ دانشگاه ... چاپ شده است.
  • n' :مشارکت‌کننده ب: نه خیر، این مطلب باید حذف بشود، این شخص تفکر چپ ضد استعماری دارد، یهودی است، از ... پول گرفته، به ... نامه نوشته.

بنا به استقرا، نتیجه می گیریم که تا بینهایت این ادامه دارد... --sicaspi ‏۲۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۲۳ (UTC)[پاسخ]

ادامه نمایش نامه sicaspi به روایت خودم
  • مشارکت کننده ج از راه می رسد و کل مطلب را درو می کند.
  • مدیران :ZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZ
  • مشارکت کننده د: [...]
  • مدیران :ZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZ
  • مشارکت کننده ب: (سکوت همراه با رضایت)
  • مدیران :ZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZ
  • مشارکت کننده ب مقاله ای دیگر با نامی دیگر را بر ویرانه مقاله بنا می کنند.
  • مدیران :ZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZZ
  • پایان
با احترام--هریوا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۵۷ (UTC)[پاسخ]


      • نمایشنامه
    • روش برخورد معمول و دردسر-زا که به تازگی در ویکی زیاد شده:

پرده اول، صحنه اول:

  • مشارکت‌کننده الف: این مطلب پاک بشود.
  • مشارکت‌کننده ب: به این دلیل پاک نشود. البته کاربران ج و دال هم که اتفاقا مدیر هستند موافق من هم هستند.
  • مشارکت‌کننده الف: نه؛ من که گفتم که این مطلب باید پاک شود.
  • مشارکت کننده ح: دیدید! دیدید! در که فلان جا هم که فلان اتفاق افتاده بود علتش فلان چیز بود. یاللا این مطلب باید پاک شود.

پرده اول، صحنه دوم:

  • مشارکت کننده الف: آقا شما چرا اینطوری می کنید. چرا اینجا را اینطوری ویرایش کردید.
  • مشارکت کننده ب: سکوت
  • مشارکت کننده ز: ما جمعی از کاربران خواستار عزل x و y هستیم. ضمنا مشارکت کننده ح هم توسط مدیران قطع دسترسی شده است.
  • مشارکت کننده ی: بله حق با ز است خودم دیدم. راست می گوید.
  • مشارکت کننده کاف: یاللا حذف کنید. یاللا عزل کنید.

پرده اول صحنه سوم

  • مشارکت‌کننده الف: مدیران بیایید ببنید این ب فلان ویرایش را می کنه.
  • مدیران سکوت.

روش دردسر-زدا:

  • مشارکت‌کننده الف: این مطلب پاک بشود.
  • مشارکت‌کننده ب: به این دلیل پاک نشود.
  • مشارکت‌کننده الف: به این دلیل پاک بشود.
  • مشارکت‌کننده ب: راست می‌گویید/یا: چه‌طور است نظر دیگری را بپرسیم.
  • فرد سوم: الف راست میگوید.

مدیر محترم: من هم با نظر فرد سوم موافقم. چون راست می گوید. البته نظر الف مخالف نظر شخصی من است ولی من به عنوان مدیر در عمل جانب بیطرفی را در درگیری ها رعایت می کنم، در درگیری ها واکنش نشان نمی دهم و خونسردیم را حفظ می کنم، به طور غیر برابر قطع دسترسی نمی کنم، و در درگیری طرفهای مخالف چه با حرف و چه با عمل جوری برخورد نمی کنم که قضیه به نفع یک طرف یا طرف دیگر تمام شود.

  • مشارکت‌کننده ب: چون حرف منطقی است قبول می کنم
    • همه کاربران ویکیپدیا به صورت دسته جمعی به صورت کر می خوانند: به به عجب کاربری. به به عجب مدیری. درگیری تمام شد. ما هم می رویم سایر ویرایشاتمان را می کنیم.

پایان نمایشنامه--Pastorals2007 ‏۲۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۵۵ (UTC)[پاسخ]

خدا رو صد هزار مرتبه شکر که تا حالا من هرچی کار کردم مثله دسته دویی‌ها (روش دردسر-زدا) بوده.--دوستدار شما ArashAseبحث۲۹ آبان ۱۳۸۸ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۸ (UTC)[پاسخ]
من در جریان بحث یا اختلاف احتمالی میان افراد نیستم، اما روش «دردسرزدا»ی مانی خوب است. واقعاً چه سودی دارد دشمنی و اختلاف میان کاربران، همه با دوستی و البته سعی برای منطقی بودن و درک متقابل می‌توانیم هم به دانشنامه و بشریت خدمت برسانیم و هم خودمان آرامش روحی داشته باشیم. بر اساس پیش‌فرض‌ها قضاوت نکنیم، و با فرض حسن نیت پیش برویم. نمی‌خواهم بگویم من خوب بوده‌ام اما مدت کوتاهیست که سعی می‌کنم خوب باشم. به امید دوستی. --Wayiran (ب) ‏۲۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۲۰ (UTC)[پاسخ]
بله چه خوب بود اگر همه با هم دوست بودند (امری غیر ممکن؟!) اما ظاهران برای کاربران عزیز و محترم این دوستی تنها با وجود چند شرط می تواند وجود داشته باشد:
  1. بودن در گروه خودیها
  2. نبودن در فهرست سیاه
  3. کاربری نا آشنا یا تازه کار بودن به شرط انجام ویرایش مطابق میل, سلیقه, دیدگاه, اعتقادات و ایمان ما و دوستانمان!

اختلاف فاحش اطلاعات در ویکی پدیا فارسی و انگلیسی

با بررسی چند موضوع مختلف در ویکی پدیا فارسی و انگلیسی و مقایسه مطالب را با یکدیگر، متوجه اختلاف فاحش و غیر قابل تصور انها شدم. این نقض فاحش در اطلاع رسانی را به حساب چه شخص و یا نهادی باید گذاشت ، ایا باید همواره به فارسی زبانان مثل سدههای گذشته اطلاعات گمراه کننده داد و بخشهایی از آن را حذف یا بهتر است که بگویم سانسور کرده و همزمان نام دانشنامه را بر این سایت گذاشت . آیا انانی که به نوشبن مطالب در این سایت اقدام مینمایند ویا افرادی که وظیفه بررسی درستی ویا جامع بودن مطالب را بر عهده دارند، زحمت مقایسه همان مطلب را با نوشتهای دیگری که پیرامون ان در بخشهای انگلیسی ویا المانی و.....در ویکی پدیا انتشار یافته را به خود داده اند ، ایا به رسالت اطلاع رسانی خود آگاهی دارند.با تشکر.— پیام امضانشدهٔ قبلی را 95.89.244.191 (بحث • مشارکت‌ها) نوشته‌است.

تحت تاثیر قرار گرفتم;-)--حامد/بحث)۳۰ آبان ۱۳۸۸-- ‏۲۱ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۳۲ (UTC)[پاسخ]

این سوال شما به این می‌ماند که کسی بگوید چرا دانشگاه‌های ایران با آمریکا اینقدر فرق دارد! --محسن عبدالهی ۳۰ آبان ۱۳۸۸، ساعت ۱۱:۳۹ (زهج)
من هم با این حرف موافقم. این موضوع دلایل زیادی داره که یکی از اونها میتونه این باشه که در ویکی فارسی به مستند بودن اطلاعات بیشتر اهمیت میدن و این که این اطلاعات از کجا اومده. در ویکی فارسی فقط منابعی معتبر شناخته میشه که مورد تایید چند مدیر انتخاب شده اینجا باشه. دلیل دیگه هم کم بودن تعداد کاربران نسبت به ویکی انگلیسی هستش و این که در ویکی انگلیسی مقالات هر روز به‌روز میشن ولی اینجا نه و هرکی مطلبی رو مینویسه دیگه بخیال اون مطلب میشه. به عنوان مثال شما میتونید مقالات مربوط به فوتبال و بازیکنان اون رو در ویکی انگلیسی و فارسی با هم مقابسه کنید.--saeedparva ‏۲۱ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۴۹ (UTC)[پاسخ]
ویکی‌پدیای فارسی ترجمهٔ ویکی انگلیسی یا هیچ ویکی دیگری نیست. از این گذشته بسیاری از مقاله‌های ویکی فارسی در دیگر ویکی‌ها وجود ندارد که این نه به ناتوانی یکی انگاشته می‌شود و نه به توانایی دیگری. از این گذشته من اگر جای شما آی‌پی گرامی بودم به جای دادن روحیه بیشتر به کاربران کوشای ویکی خودم آستین‌ها را بالا می‌زدم و بیش از این کنار گود نمی‌نشستم. --Ariobarzan ‏۲۱ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۰۹ (UTC)[پاسخ]


آی‌پی عزیز طوری صحبت می‌کنند انگار اینجا یک سازمان است که کارکنان خود را استخدام کرده هر کدام را در بخشی قرار داده و کاری از پیش تعیین شده به آنها می‌سپارد! همهٔ کسانی که اینجا فعالیت می‌کنند فارسی‌زبانند و آزادانه فعالیت می‌کنند پس نمی‌توان آنها را با دیگر فارسی‌زبانان جدا دانست.
حتا اگر کسی مقاله‌ای را از ویکی انگلیسی ترجمه کند قانونی وجود ندارد که او را ملزم کند همهٔ مطالب آن مقاله را بی‌کم و کسر به اینجا منتقل کند. حال خیلی از مقالات هستند که هیچ ربطی به ویکی‌های دیگر ندارند و از بن (منبع) فارسی‌اند. اصولا هیچ مقاله‌ای را نمی‌توان با مقالات مشابه‌اش در ویکی‌های دیگر مقایسه کرد چرا که آنها منابع خودشان را دارند و ما منابع خودمان را (اگر منابع مشابه بود ولی مطالب متفاوت آن وقت جای اعتراض دارد).
کسانی هم که وظیفهٔ پاسداری از مقالات اینجا را بر دوش خود انداخته‌اند مسئولیتی ندارند که ویکی‌ها را به هم نزدیک و مشابه کنند. اگر مقاله‌ای نوشته شد و منبعش در زیرش ذکر شد و کسی مقاله را قبول نداشت می‌تواند در بخث مقاله شکایتش را اعلام کند که فلان چیز دروغ است یا فلان را نگذاشته‌اید یا این که گذاشتید اضافه است (آن هم با دکر منبع).
خب بسم‌الله... خودتان ثبت نام کنید و هر تغییری می‌خواهید بدهید، دیگران یا قبول می‌کنند یا قبول نمی‌کنند که در صورت دوم به صفحهٔ بحث مربوطه کشیده می‌شود.-- Phobia ☻☺ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۵۳ (UTC)[پاسخ]
در ایران کار داوطلبانه معنا ندارد و غیر ممکن فرض می‌شود. مساله این است. آی پی فوق با دیدن اشتباه کافی بود به تصحیح و انجام کار صحیح بپردازد. چیزی که به آن نیاز داریم.--Achæmenes ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۳ (UTC)[پاسخ]

۱۰۰۰ صفحه پرخواننده ویکیفا

سلام بر همه ویکی نویسان. در حال تاب خوردن در چاله چوله‌های ویکی بودم که به این برخوردم. خیلی جالبه اگه صفحات جستجو و قهوه خانه و... رو برداریم، حدود یک چهارم مقالات پربیننده مربوط به مسائله جنسی می‌شه.--دوستدار شما ArashAseبحث۳۰ آبان ۱۳۸۸ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۶ (UTC)[پاسخ]

در پیشنهادهای جستجوی فارسی گوگل هم داستان چنین است! یکی از رسانه های ما به نادانی این را ناشی از نقشه های شوم آمریکا دانسته بود برای منحرف کردن ذهن جوانان. Achæmenes ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۶ (UTC)[پاسخ]
آمار مورد اشاره شما مربوط به بیش از یکسال پیش است ،امیدوارم آمار جدیدتر امیدوارکننده تر باشند--فرزاد خلیفه ‏۳ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۴ (UTC)[پاسخ]

درخواست از مدیران

می خواستم به مدیران پیشنهاد کنم تا اگر ممکن است یک ایمیل بسازند که به همه مدیران مطلب هایش را فوروارد کنه.این طور اگر کاربری نیاز داشته باشه تا مشکلی را مطرح کنه تا یکی از مدیران رسیدگی کنه این طور بتونه این کار رو بکنه
آخه بعصی وقتها که نمی تواند به ویکی دست رسی داشته باشد از آن طریق بتواند به مدیران دسترسی پیدا کنه--حامد/بحث)۳۰ آبان ۱۳۸۸-- ‏۲۱ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۱۱ (UTC)[پاسخ]

بستن دانقولا

جهت اطلاع کاربران:

به‌آفرید دانقولا را بسته‌است و دلیل بسته شدن ارایه شواهدی است که بهزاد ارایه کرده‌است.

بهزاد غیر از چند خط کپی کردن چتی که ادعا می‌کند با دانقولا انجام شده چیزی ارایه نکرده و حتا دانقولا نیز این چت را تایید نکرده‌است. ایشان نه پیوندی از فیس‌بوک آورده نه جای دیگر. حتا اگر اینها هم آورده بود کاملا بی‌ارزش بود. من با ایمیل خود در فیس‌بوک کاربری به اسم به‌آفرید ایجاد می‌کنم و در چت با مردتنها هم اعتراف می‌کنم به‌آفرید زاپاس من است. آیا این برای بسته‌شدن او کافی است؟ گزارش این موضوع را باید بصورت کامل به بنیاد ویکی‌پدیا ارایه کرد. اجماع مدیران تنها با مدرک ارزش دارد نه اینکه عشقشان بکشد(ببخشید واژه بهتری پیدا نکردم) کسی را ببندند. امیدوارم پی‌گیری کاربران جلوی باب شدن این رفتارها را بگیرد. وحید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۰۴ (UTC)[پاسخ]

دانقولا چت را تأیید کرده‌است. ولی پس از بسته‌شدن گفته‌است که در آن چت مزاح کرده‌است. ما (پنج نفر مدیر دیگر) که چت را خواندیم به نظرمان مزاح نرسید. من هرگز نگفتم بهزاد پیوند فیس‌بوک داده‌است. گفتم شواهد فیس‌بوکی ارائه داد. الان دیگر حساب فیس‌بوکی قابل دیدن نیست. با این حال دانقولا هم این شواهد فیس‌بوکی را تأیید می‌کند (گزاره‌ها را) بحث این است که آیا مدارک ارائه شده دال بر زاپاس‌بازی هست یا نیست. پنج نفر مدیر می‌گویند هست (به علاوهٔ شماری از ویکی‌بدان که با ایشان مشورت شد) و دو نفر می‌گویند نیست. در ضمن اگر به‌آفرید در حساب کاربری‌اش اعلام کرد زاپاس است (چنان که امیرشاهین کرده بود) به‌آفرید را ببندید. نکتهٔ آخر من نظرهای موجود را جمع‌بندی و اعمال کردم (به پایین هم تقریب زدم حتی هنگام اعمال قطع دسترسی سه روزی را که دانقولا در این حین بسته شده بود به حساب قطع دسترسی چهارماهه‌اش گذاشتم) سرخود که کاری انجام نداده‌ام! به قول تقی‌زاده در جایی (فکر کنم سر قضیهٔ نفت خوزستان) «من آلت فعل بوده‌ام!» به نظر شما پنج‌نفر مدیر که در عمرشان دانقولا را ندیده‌اند عشقی بسته‌اند ولی دونفری که وی را در بیرون می‌شناخته‌اند و خوش‌نشینی کرده‌اند از روی بی‌طرفی می‌گویند که هیچ شاهدی بر زاپاس‌بازی نیست! به‌آفرید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۱۵ (UTC)[پاسخ]
راجع به گزارش به بنیاد و این‌ها هم خواهش می‌کنم اگر صلاح می‌دانید اقدام کنید. اگر هم در ترجمه کمک خواستید در خدمتتم. به‌آفرید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۲۲ (UTC)[پاسخ]

این توضیح را در صفحهٔ بحث دانقولا آوردم:

تصمیم‌گیری بر چند بنیان اصلی استوار بود. سیاههٔ چت بهزاد و دانقولا. مدارک اضافهٔ بهزاد (فیس‌بوک و جز آن) و نظر چند ویکی‌بدی که بهزاد با ایشان صحبت کرده بود. در این میان تاریخچهٔ عملکرد دانقولا و حساب‌های یاورش، که همه متعلق به آشنایان وی‌اند، نظردهندگان را به سمت سخت‌گیری بیشتر علیه کاربر سوق می‌داد. موضوع این حساب‌ها به طور خاص مطرح شد. به هر حال پس از چند روز افراد هر یک مدت زمان پیشنهادی را مطرح کردند و در نهایت من میانگین را به پایین گرد کردم. از روزبه و حجت (که برای کار فنی موقتاً مدیر شده‌است) که بگذریم. همهٔ مدیران جز مانی و میثم و رامین شرکت می‌داشتند. میثم یک ماه است که غایب است و رامین هم علاقه‌ای به شرکت در بحث‌های میلینگ‌لیست مدیران نمی‌دارد. مخالفان قطع دسترسی همان دو نفری بودند که از ابتدا مخالف بودند یعنی وحید و مردتنها و بقیه شرکت‌کنندگان همه موافق قطع دسترسی بلندمدت (شش‌ماهه) بودند. به‌آفرید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۴۲ (UTC)

درود بر همه دوستان. یه چند وقتیه که داستان دانقولا، امیرشاهین، زاپاس، بهزادمدرس و... فضای ویکی رو ملتهب نگه داشته. البته میدونم که سطح این موضوع خیلی از من بالاتره و من چندان اجازه دخالت ندارم ولی یه چیز جالب دیدم که به نظرم گفتنش خالی از لطف نیست. طبق آمار اینجا کاربر دانقولا با ۳۰۸ ویرایش ۱۱امین کاربر فعال و کاربر امیرشاهین با ۳۷۲ ویرایش ۷امین کاربر فعال است. اگر فرض را بر این بگذاریم که دانقولا و امیرشاهین یکی هستند پس ۳۰۸+۳۷۲=۶۸۰ ویرایش. که بعد از مانی با ۱۱۲۸ ویرایش نفر دوم می‌شود. خیلی جالب است نه؟.--دوستدار شما ArashAseبحث۱ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۳۳ (UTC)[پاسخ]
اگر صحیح باشد جا دارد یک تقدیری از ایشان بکنیم، بابت مشارکت شان در ویکیپدیای فارسی. ::D --sicaspi ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۳۹ (UTC)[پاسخ]
من تازه اینجا رو دیدم. از دانقولا شاکی شدم، چون به بهزاد گفته بود من زاپاسشم. با خودش که حرف زدم بهش گفتم. اگه شومام بچه نظام آباد بودین مث ما هیچی تو دلتون نمی‌موند. یه روزم بی خود و بی گناه ما رو قطع دسترس کردن. جیک نزدیم. به حرمت بزرگترا. اما الانه گفتین به اسم من تو فیس بوک صفه ساخته شده، اول خون جلو چشامو گرفت. بعد رفتم چک کردم. دیدم من یه صفه بیشتر ندارم تو فیس بوک. با اسم خودم. ایمیلم هم همینیه که تو ویکی ام هس. سوای اون که خودم تلقوندم، صفه دیگه‌ای پیدا نکردم. اگه حرفتون راسه، کار دانقولا زشته. اگه بهتونه، کار خودتون زشته. تو اون قضیه‌ام اول خواستم برم برا خودم تقاضای چک یوزر بدم، جونم خلاص. حتی راه و رسمشم پرسیدم. بعد داش همان اومد گفت یه تریپایی ضایع اس، آدم عنرعنر پاشه بره بگه بیان منو بگردین. دیدم راس میگه. این فرنگیا فک می‌کنن ما ایرونیا قات زدیم! دیدیم البت بیخیال شیم بهتره. زت زیاد --آتیش‌خور ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)[پاسخ]
  • برای من خیلی قابل هضم نیست که امیرشاهین زاپاس دانقولا باشد، چون حداقل مشی سیاسیشان ۱۸۰ درجه با هم اختلاف فاز دارد. ولی اینکه دانقولا زاپاس‌های دیگر یا میت پاپت داشته باشد، اصلا بعید نیست. کما اینکه حداقل به یک مورد حقوق بگیرشان که در اینجا ویرایش می‌کرده و در بایگانی‌های پیشین قهوه خانه هم موجود است، اعتراف کرده‌است.--بهتیس ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۴۲ (UTC)[پاسخ]
من هم تا بحال ایشان را ندیده‌ام و روی هم ۱۰ بار هم با ایشان چت نکرده‌ام. خوش‌نشینی بین من و ایشان نبوده! حتا اگر بود هم ربطی به شما ندارد که آن را در ویکی‌پدیا منتشر کنید! دوستانی که ارتباطات ایمیلی دارند و مانند سیمرغ با سوزاندن پر ظاهر می‌شوند و کاربری را می‌بندند و باز می‌کنند باید به فکر جوابگویی ارتباطاتشان باشند. مدرکی ارایه نشده است. اهمیتی ندارد شما چه برداشتی می‌کنید. وقتی پای چت و مطالب خارج از ویکی مطرح است ملاک حرف خود شخص است نه برداشت شما. وحید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۵۹ (UTC)[پاسخ]
آن بخش سخن من که به شما مربوط بود «شناختن دانقولا در بیرون بود» از دیدار چیزی نگفتم بخش «خوش‌نشینی» مربوط به مردتنها بود. دروغی نگفته‌ام. به‌آفرید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۰۹ (UTC)[پاسخ]

وحید گرامی. ادبیات یک مدیر نباید دور از نزاکت باشد «حتا اگر بود هم ربطی به شما ندارد» دور از نزاکت است. در راه حمایت از دوستان دیگر مرزهای نزاکت را زیر پا نگذارید و از منش ویکی پدیایی خود خرج نکنید. بهتر است قبول کنید که دوست شما تخلفی کرده است و زاپاس بازی ومیت پاپت بازی های گسترده ای کرده است و باید با آن برخورد شود. لطفا دیگر از این حمایت بی قید و شرط دست بردارید. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۴۱ (UTC)[پاسخ]

بهزاد جان، بحث را منحرف مکنید، گفتم هیج دوستی و دیداری با ایشان نداشته‌ام. به‌آفرید چرا چنین دروغی را در ویکی‌پدیا منتشر می‌کند؟ هنوز شما یک مدرک ارایه نکرده‌اید. ایشان مانند بسیاری از کابران در فهرست فیس‌بوک من هستند و هیچ وقت شاهین نبودند. شما از کجا به شاهین رسیدید؟ ایمیل را جستجو کردید؟ وحید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۵۶ (UTC)[پاسخ]

وحید گرامی. نمی دانم اجازه دارم که جواب سوال شما را مطرح کنم یا اگر مطرح کنم بیم اوتینگ است؟--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۲۷ (UTC)[پاسخ]

بنده سیاه چتی با جناب دانقولا دارم که می‏گویند به‏آفرید زاپاس ایشان هستند.آیا برای بستن جناب به‏آفرید متون این چت کافی است؟؟اگر کافی است بگویید کپی پست کنم.--   iroony    ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۳۸ (UTC)[پاسخ]

اگر تاریخ آن پیش از جریانات مطرح شدن زاپاس است. می شود به سبب آن بستن دانقولا را بی پایان کرد ؛) --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۴ (UTC)[پاسخ]

به‌آفرید گفته‌است: گفتم شواهد فیس‌بوکی ارائه داد. الان دیگر حساب فیس‌بوکی قابل دیدن نیست. چه کسی شواهد فیس‌بکی ارائه داد؟ مدیر درگیر. شما یا دیگر مدیرانی که حکم رانده‌اند خود این شواهد را بررسی کرده‌اند یا فقط به استناد حرف‌های مدیر درگیر حکم داده‌اند؟ حساب فیس‌بوکی قابل دیدن نیست؟ خوب پس برای چه به آن استناد می کنید؟ ساز و کار عادی کشف زاپاس را نگرفته‌اند. این شواهد را کجا و کی دانقولا تایید کرده است؟ برای که؟ نکند برای مدیر درگیر؟
چت را دو باره مطرح کرده‌اید. متن چت را دانقولا کجا تایید کرده‌است. مضمون چتی را که در تام گذاشت، مدیر در گیر به دلیل اوتینگ حذف کرد. از کجا معلوم است که آن متن چتی که شما دیده‌اید همانی باشد که واقعاً رد و بدل شده؟
بر اساس دو دلیل حکم داده‌اید که هیچ یک از آنها را نمی‌توانید اثبات کنید. شاید فراموش کرده‌اید در ویکی مطالب باید اثبات‌پذیر باشند نه لزوماً‌ واقعی. احتمال همه چیز هست. حتی اینکه حدسیات شما درست باشند ولی باید بتوانید اثباتشان کنید. --روح ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۵ (UTC)[پاسخ]

جناب بهزاد بله دانقولا را بی‏نهایت می‏توان بست و همچنین بی‏نهایت زاپاسهایش را.پس جواب من مثبت است یا منفی؟سوالم را دیگر بار تکرار می‏کنم می‏توان به‏افرید را با اظهارات دانقولا در چت با من بی پایان بست؟؟الان من همان شواهد که باعث بسته شدن دو حساب کاربری شده را دارم بدون هیچ کم و کاست.--   iroony    ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۵۰ (UTC)[پاسخ]
شاید بشود یک صفحه به نام اعتراف‌خانه درست کرد و به همه کاربرانی که حساب زاپاس دارند از این طریق یک فرصت داده شود تا خودشان بیایند این مطلب را تأئید کنند و مجازات یک هفته قطع دسترسی بگیرند و بعدش معاف بشوند. موضوع آبروریزی هم در کار نیست و خیلی‌ها ممکن است اول که آمده باشند و سازوکارها دستشان نیامده بوده برای اطمینان نام‌های کاربری مختلف داده‌اند. کاربر دانقولا هم باز بشود تا بتواند در صورت لزوم در اعتراف‌خانه شرکت کند. این‌طوری در میان کاربرانی که تا الان نام‌نویسی کرده‌اند خانه‌تکانی می‌شود و دیگر لازم نیست برای تک‌تک موردهایی که پیش می‌آید هفته‌ها بحث و اعصاب‌خردی بشود. می‌خواستم این پیشنهاد را با مدیران در میان بگذارم ولی تا الان تنبلی‌ام آمده در میلینگ لیست مدیران ثبت نام کنم!--ماني ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۱۱ (UTC)[پاسخ]
جناب مانی! فعلاً قضیه چیز دیگری‌ست. طرح شما گرچه نقض غرض زاپاس ساختن است ولی در جای دیگری شاید بشود روی آن بحث کرد. قضیه فعلاً این است که بر اسای شواهد فیس‌بوکی که دیگر موجود نیست و چیزی که با عنوان لاگ چت مطرح می‌شود دانقولا را بسته‌اند و سکوت شما را به رضا تفسیر کرده‌اند و حکم بریده‌اند. --روح ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۳۳ (UTC)[پاسخ]
سکوت من نشانه رضایت نیست برای اینست که در جریان جزئیات آن موضوع نبوده‌ام. فعلاً نه با سازوکار چک کردن آی‌پی‌ها سروکار داشته‌ام نه آن چت را دیده‌ام و نه وقت پبوسته و انرژی برایم بوده تا داخل آن ماجرا بشوم. پیشنهادی که من دادم به نظرم مسئله دانقولا را هم داخلش حل می‌کند.--ماني ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۳۹ (UTC)[پاسخ]
ماني عزیز! لازم نیست با ساز و کار چک کردن آی‌پی ها آشنا باشید. چون آن‌کار را اگر لازم باشد ویکی‌بدها انجام خواهند داد. اصلاً کسی آی‌پی چک نکرده. مدیر درگیر می‌گوید ای-‌میل دانقولا را در فیس بوک سرچ کرده و به صفحه امیر شاهین رسیده اسنادش هم حتماً در وزارت امور خارجه محفوظ است؛ چون دیگر در فیس بوک موجود نیست. --روح ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۴۷ (UTC)[پاسخ]
ببخشید سؤال‌های پیش پا افتاده می‌کنم (چون واقعاً دنبال ماجرا نبوده‌ام). آیا مدیران از سفارش چک کردن آی‌پی دانقولا به ویکی‌بدها سر باز می‌زنند؟--ماني ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۵ (UTC)[پاسخ]
روج گرامی. یعنی به نظر شما، برخی مدیران از به خاطر سوءتفاهم‌های فیس‌بوکی و چتی و این‌که فکر کرده‌اند شاید دانقولا زاپاسی یا کاربری در ارتباط با مخالفان قدیمی‌شان بوده‌است وی را بسته‌اند؟ اگر به چنین نتیجه‌ای رسیده‌ایم من فردا عضو میلینگ لیست مدیران می‌شوم و موضوع را می‌پرسم و بررسی می‌کنم.--ماني ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۹ (UTC)[پاسخ]
نظر مدیران را من نمی‌توانم بگویم. ولی تا کنون غیر از فیس بوک و چت چیز دیگری رو نکرده‌اند. خود دانقولا هم با چک یوزر موافقت کرده. ولی تا کنون که درخواست نداده اند مدیران بندنده. --روح ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۱۵ (UTC)[پاسخ]
اگر خودش موافقت کرده پس باید پیگیر همان موضوع شد. ار فردا پیگیر می‌شوم.--ماني ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۲۹ (UTC)[پاسخ]
خدایا اینجا چه خبره. در یک لحظه یک نوشته میبینی، در لحظه بعد تو تاریخچه هم نمیتونی پیداش کنی. کم کم دارم به خودمم شک می کنم که نکنه منم زاپاس کسی هستم و خودم هم خبر ندارم...--دوستدار شما ArashAseبحث۱ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۲۷ (UTC)[پاسخ]
درود. برای این‌که یکی از پیام‌ها حاوی اطلاعات شخصی یکی از کاربران و بنابر این نقض قوانین ویکی بود آن پیام را از تاریخچه حذف کردیم.--ماني ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۳۲ (UTC)[پاسخ]
جناب مانی چه کسی نقض قوانین کرده بود؟؟و چرا از نقض قانون وی چشم پوشی شد؟؟بنده به خاطر اطلاعات شخصی کاربری یک هفته قطع دسترسی شدم.آیا این تبعیض علتی دارد؟--   iroony    ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۲۶ (UTC)[پاسخ]
من بودم. اعلام شده بوده که ایمیلی را در فیس‌بوک سرچ کنید. به هیچ کاربری نیز اشاره نشده بود.-- بهزاد بحث ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۴۸ (UTC)[پاسخ]
به نظر من حذف تاریخچه لزومی نداشت، چون کار Behzaad بیشتر نقض WP:POINT بود، نه نقض WP:OUTING. اگر بهزاد واقعاً فکر می‌کرد لینکی که اضافه می‌کند اطلاعاتی واقعی را راجع به یک کاربر نشان می‌دهد، کارش OUTING می‌بود، اما بهزاد به احتمال زیاد به ساختگی‌بودن لینکش واقف بوده است و آن لینک را در اعتراض به استدلال بهزاد مدرس آورده است و این کار (واقعی‌نمودن یک موضوع ساختگی و گمراه‌کردن دیگران، برای پیش‌بردن استدلال خود یا رد استدلال دیگری) یکی از مصادیق WP:POINT است. Alefbe ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۵۸ (UTC)[پاسخ]
چون ایمیل شخصی کسی در آن پیام بود که شاید ایمیلی واقعی باشد و نقض حریم شخصی او باشد برای محکم‌کاری بهتر است که تاریخچه هم حذف شود. نمی‌شود مطمئن بود که کدام حدس درست است.--ماني ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۱۲ (UTC)[پاسخ]
به کاربر ایرونی: چون‌که نقض علنی‌سازی اطلاعات شخصی توسط کاربر بهزاد مسجل نشده و احتمالی است و چون‌که خود ایشان به اشتباه بودن این مسئله واقف شده‌اند قطع دسترسی نشد. روش مدیران هم در سرعت قطع دسترسی ممکن است فرق بکند. روش من معمولاً اینست که بار اول را تذکر می‌دهم و بارهای بعد به تناسب قطع دسترسی می‌کنم.--ماني ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۱۹ (UTC)[پاسخ]
همانطور که گفته شد کار بهزاد مصداق بارز en:WP:POINT است. و تخلف آشکار است.به‌آفرید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۳۹ (UTC)[پاسخ]
هردو مطلب (هم ایمیل مشابه دانقولا و هم حساب فیس‌بوک) از خود من بود. گفته شد ایمیل دانقولا به فردی به اسم شاهین در فیس‌‌بوک برمی‌خورد٬ ثابت کردم که می‌شود ایمیل دانقولا به فردی به اسم به‌آفرید نیز برسد. این دلیل مستدلی نیست. کاش عکس‌العمل مانی هنوز در تاریخچه می‌بود که (نقل به مضمون) "ایمیل مال به‌افریدِ فلان با دوستانی از کاربران قدیمی مثل حسام و جناب پارسا و ... است. جریان چیست؟!" یعنی جناب مانی نیز این لینک ساختگی را باور کرده بودند. چنین است الان.-- بهزاد بحث ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۲۹ (UTC)[پاسخ]
روز خوش. بنابر این جناب بهزاد، شما برای نشان دادن یک دیدگاه آن حساب‌ها و پیوندها را ساختید و این کار وقت ویکی‌پدیا را گرفت و بنابر این همان‌طور که به‌آفرید گفتند می‌شود دقیقاً مصداق en:WP:POINT. اگر مخالفتی از سوی مدیران نیست بهزاد را برای این کار چندی قطع دسترسی کنم.--ماني ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۰۱ (UTC)[پاسخ]
توجیه بهزاد مدرس برای قطع دسترسی دانقولا یک بهانه تراشی آبکی بوده که بسیاری از مدیران و کاربران در رد آن گفته اند و بهزاد هم در عمل عیار استدلال بهزاد مدرس را نشان داد و قاعدتا وقتی که فردی سستی پایه استدلالش را دیده حالا باید خجل باشد و هزینه اشتباهش را بپردازد--Nathaniel talk ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۵۶ (UTC)[پاسخ]

چت و زاپاس

  • چند تن گفته‌اند که اگر کاربر ایکس بگوید که به‌آفرید زاپاس وی است آیا می‌توان با این توجیه به‌آفرید را بست یا نه: در این موارد نخست کاربر مدعی را می‌بندند و سپس اگر زاپاس‌بودن به‌آفرید مسجل باشد، (مثلاً به‌آفرید در صفحهٔ کاربری خود گفته باشد که زاپاس است) به‌آفرید را هم، با فرض داشتن تخلف زاپاسی، می‌توان بست.
حالا به جای ایکس دانقولا و به جای به‌آفرید امیرشاهین بگذارید.
  • نکتهٔ دوم: عده‌ای می‌گویند از کجا معلوم که مدارک، نظیر سیاههٔ چت، ساختگی نباشد. این دغدغهٔ بجایی‌است. در این مورد به‌خصوص هر دو طرف بر اصالت مدرک توافق می‌دارند. یعنی دانقولا خود سیاههٔ چت را تأیید کرده‌است. و هرگز نگفته‌است که مدرک‌سازی‌است.
  • بحثی که اینک هست بر سر اصالت مدارک نیست. بر سر نتیجه‌گیری از این مدارک است. پس در جواب سؤال «آیا چت اتفاق افتاده‌است؟» همهٔ طرف‌های درگیر می‌گویند بله. «آیا دانقولا در چت گفته‌است که امیرشاهین زاپاس وی است؟» همه می‌گویند بله. دانقولا هرگز صحت این گفته‌ها را تکذیب نکرد تا هنگامی که بهزاد مدرس وی را بست. پس از بسته‌شدن دانقولا توسط بهزاد، دانقولا گفت که در مورد امیرشاهین مزاح می‌کرده‌است. و البته دانقولا فقط با بهزاد این «مزاح» را نکرده‌است با یک‌دونفر دیگر هم مزاح داشته‌است. پس کار به میلینگ لیست مدیران کشید. در آنجا در سیاههٔ چت نگریسته شد با چند نفر در خارج پروژه مشورت شد، رفتارهای دانقولا و حساب‌های یاورش در نظر گرفته شد در نهایت نتیجه‌گیری اکثر مدیران بررسنده این بود که زاپاس‌بازی صورت گرفته‌است و کاربر شایستهٔ شش ماه قطع دسترسی‌است. (از دلایل شش‌ماه در مقابل سه ماه قطع دسترسی همین حساب‌های یاور بودند). با توجه به اینکه وجید و مردتنها مخالف قطع دسترسی بودند من میانگین را به پایین گرد کردم و چهارماه قطع دسترسی اعمال کردم. به‌آفرید ‏۲۲ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۳۹ (UTC)[پاسخ]
مدیران وقتی دلیل محکم و منطقی و اثبات پذیر ندارند چه کاره اند که در مورد قطع دسترسی کاربری نظر دهند. --روح ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)[پاسخ]

به یک دلیل خیلی ساده امیرشاهین نمی‌تواند زاپاس دانقولا باشد. چون اگر کسی زاپاس داشته باشد به کسی نمی‌گوید. آن هم به کسی که قرار است مدیر ویکی‌پدیا شود و به او رأی منفی داده.مدیر بندنده بنا را بر پذیرش آن احتمال نزدیک به صفر گذاشته. در حالی که دانقولا او همینجا در محیط ویکی گفته که شوخی می‌کرده. چطور ممکن است صفحه چت با بهزاد مدرس معتبرتر از صفحات ویکی‌پدیا باشد. اگر آنجا لحنش جدی بود اینجا هم لحنش جدی بوده‌است. این هم شد دلیل: «دانقولا هرگز صحت این گفته‌ها را تکذیب نکرد»! یعنی حرفهای سعید حجاریان هم معتبر است چون حرفهایش را تکذیب نکرده! ظاهرا شما خودتان به غیر ممکن بودن این موضوع واقفید به همین دلیل امیرشاهین را نبستید و مسئله حساب‌های یاور را مطرح کرده‌اید.--همان ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۱۸ (UTC)[پاسخ]

دانقولا چیزی را تکذیب نکرده تایید هم نکرده. به جای تایید یا تکذیب متن خودش را نوشت که توسط مدیر درگیر که این روزها همه چیز را با استناد به اوتینگ حذف می کند حذف شد. آن متن چتی که فقط شماها دیده اید و تکذیب نکردن دانقولا را در جایی که حضور ندارد تایید فرض کرده اید به درد زباله دانی می خورد. دانقولا را در میلینگ لیست مدیران عضو کنید تا بتواند تایید یا تکذیب کند. --روح ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۱ (UTC)[پاسخ]

آن دلیل خیلی ساده شما غلط است چون اصلا قضیه آنگونه که شما نوشته‌اید نیست. شما یک فرض غلط را می گیرید و نتیجه ای نادرست از آن گرفته اید.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۳۰ (UTC)[پاسخ]

یعنی قبل از رأی منفی این را گفته؟ خب من آن را خط می‌زنم.--همان ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۱۲ (UTC)[پاسخ]
  • به جای اینکه با دلایل شفاف و بر اساس پروسیجر معمول پیوندهای متا و غیره ارائه شود دلایلی گفته می‌شود که مرغ پخته هم خنده‌اش می‌گیرد. واقعاً مسخره است. من که دیگر حوصله ی این بحث را ندارم. -- بهزاد بحث ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۵۴ (UTC)[پاسخ]

ظاهر امر که جالب نیست و مدل همان بستن‌های رژیم قبلی. به نظر من صلاح است دسترسی‌اش باز شود یا افراد سومی (همان ویکی‌بدهای اشاره شده) بیایند و علنی نظرشان را اعلام کنند. --Kaveh ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۱۸ (UTC)[پاسخ]

و من در عجبم که چطور ممکن است دانقولا و امیرشاهین یکی باشند؟! تفاوت این دو همچون روز با شب است! اگر ثابت شود که امیرشاهین همان دانقولاست (که بعید می‌دانم باشد) باید به جناب دانقولا تبریک گفت. من هم خواهشمندم این موضوع با ویکی‌بد‌ها در میان گذاشته شود. جناب به‌آفرید خود گفتند که در ترجمه کمک می‌کنند و این نشانهٔ حسن نیتشان است. متاسفانه من با روال کار آشنا نیستم وگرنه خود موضوع را با آنها در میان می‌گذاشتم.-- Phobia ☻☺ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۱ (UTC)[پاسخ]

از نظر من به دلایل زیر باید دانقولا هر چه زودتر باز شود:

  1. کاربر در چتی تنها مزاح کرده و این مطلب هم برای مدیران روشن بوده و یا لااقل در حال حاضر برایشان روشن است (اگر نیست واقعاْ جای تعجب دارد که همه کاربران این را فهمیده‌اند و مدیران نه). اصرار بر این موضوع چیزی جز زیر پا گذاشتن WP:Honesty نیست.
  2. داشتن زاپاس به خودی خود مشکلی ندارد و سوءاستفاده از حساب زاپاس است که مشکل دارد. من هیچ تخلف آشکاری از این دو حساب ندیدم (فکر کنم تنها در یک رأی‌گیری با هم شرکت کرده باشند که آن هم اختلاف آرا بسیار زیاد بوده است.).
  3. استناد به مشورت‌های یکسویه هم در بهترین حالت غیراخلاقی است. نفری دیگر هم می‌تواند برود به ویکیبدان بگوید که مدیری درگیر اقدام به بستن کاربری کرده و نظر ویکیبدان را در این مورد جویا شود.
  4. هر کاری راهی دارد. اصرار بعضی از مدیران در استفاده از روشهای غیرمتعارف به جای روش معمول (چک یوزر) به هیچ وجه درست نیست.--محمد رضا ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۳۱ (UTC)[پاسخ]
درود دوستان دروه بسته بودن امیرشاهین چقدر است؟--دوستدار شما ArashAseبحث۲ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۲۵ (UTC)[پاسخ]
متاسفانه ۶ ماه! ۴ ماه هم جناب دانقولا! این دو کاربر پرتلاش را بستن به این مدت زیاد فقط ضرر می‌رساند به نظر من!-- Phobia ☻☺ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۳۱ (UTC)[پاسخ]
اگر واقعا ثابت شود که دانقولا و امیرشاهین یکی هستند، به نظر من باید تقدیری مثال زدنی از آنها کرد(البته یکی هم کافی است چون یکی هستند) بدلیل دومین کاربر پر ویرایش بودن با 680 ویرایش در ماه اخیر پس از مانی.--دوستدار شما ArashAseبحث۲ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۴۱ (UTC)[پاسخ]
درود سوالی پیش آمد. دانقولا در چتی گفته که امیرشاهین زاپاس اوست (در جاهای دیگر هم در مورد کاربران دیگر این شوخی را تکرار کرده از جمله به‌آفرید). در صحت چت هم شکی نیست. بعدا گفته که مزاح کرده. چک یوزری هم انجام نشده. حالا چرا امیرشاهین بسته شده؟--دوستدار شما ArashAseبحث۲ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۵۳ (UTC)[پاسخ]
واقعا مشکل منم همینجاست! چرا چک یوزر نمی‌شود؟؟؟؟-- Phobia ☻☺ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۰۰ (UTC)[پاسخ]
یه شبیه سازی ساده. فرض کنید کاربر X از روی شوخی یا واقعا در صفحه کاربریش الگوی زاپاس را قرار داده. کاربری دیگر مثلا آرش(Arashase) در جایی اعلام میکند که کاربرX زاپاس من است و در صحت گفته وی که شوخی است یا جدی شک است. اگر قرار بر بسته شدن باشد کاربر آرش برای دروغ پراکنی باید بسته شود. تنها گناه X قرار دادن الگوی زاپاس در صفحه کاربریش است. تا آنجا که خانده‌ام حساب زاپاس به خودی خود جرم نیست. سواستفاده از زاپاس جرم است. شاید امیرشاهین هم حساب زاپاسی داشته باشد که با آن کاری نکرده باشد که مصداق جرم زاپاسی است و منظورش هم از الگو زاپاس همان حساب جرم نکرده باشد. من به مجازات دانقولا کار ندارم ولی دلیل منطقی بستن امیرشاهین چیست. اگر مدیران محترم دلیل بسته شدن امیر شاهین رو جهت شفاف سازی بگویند ممنون میشم.--دوستدار شما ArashAseبحث۲ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۳۸ (UTC)[پاسخ]
چک‌یوزر با درخواست شفاهی (چتی) انجام شده است و نتیجه‌ای نداشته است. وحید ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۶ (UTC)[پاسخ]

واقعاً عجیب است؛ فرض کنیم که دانقولا در چت که جایی غیر رسمی است و نمی‌تواند مورد استناد باشد به شوخی گفته باشد که امیرشاهین زاپاس اوست، این که حجت نیست. از سوی دیگر باید امیرشاهین هم این موضوع را تأیید کند وگرنه بنده هم می‌توانم هر کاربری را زاپاس خود معرفی کنم. وقتی نه دانقولا و نه امیرشاهین چنین چیزی را تأیید نکرده‌اند، این بستنها چه دلیلی دارد؟! مثل اینکه قضیه از جای دیگری آب می‌خورد! [نحوهٔ استدلالها هم جالب است، مثلاً به‌آفرید به جای اینکه بگوید کدام مدیران موافق بودند، ابتدا می‌گوید که فلان مدیر نیست، فلان مدیر حال ندارد، فلانی ترکِ ویکی کرده و ...] --محسن عبدالهی ۴ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۸:۴۸ (زهج)

در محیط ویکی نمی توان بر هر تصمیمی تمام کاربران درگیر شوند. چنین چیزی جز تلف کردن وقت کاربران و تشنج حاصلی ندارد. مدیری هم که نظر خود را در میلینگ لیست مدیران گفت. حالا که نظر اکثریت مدیران مخالف نظر ایشان مبنی بر بستن است، اینکه ایشان بحث را در بیرون میلینگ لیست ادامه دادند و با جارزنی محیط ویکی را متشنج می کنند اشتباه است. ضمن آنکه ایشان باعث منحرف شدن فکر کاربرانی شده است که در جریان تمام اطلاعات موجود و بحث ها نیستند. در محیط ویکی اینجا مدیرانی انتخاب شده اند تا به نمایندگی از کاربران در مواردی مانند این شواهد را ببینند و تصمیم گیری کنند. در بحث دانقولا هم پس از بررسی های انجام شده، از بین هفت مدیر شرکت کننده در بحث، پنج مدیر (بهافرید، زرشک، بهزاد مدرس، آریوبرزن و تارانت) با بستن دانقولا موافق بودند و دو مدیر هم مخالف. مدت بستن دانقولا نیز میانگین نظر هفت مدیر بود.
نظر مدیران موافق نیز تنها با توجه به نظر من و حساب دانقولا در فیس بوک نبوده است. اینکه دانقولا دارای زاپاسی بوده است را مدیران دیگری نیز از مدتی قبل می دانستند ولی با توجه به مشکلاتی که در راه بستن دانقولا بوده است و الان هم شاهد هستید، کسی برای این کار پا پیش نگذاشته بوده است. مساله این است که دانقولا برای افراد مستقلی از زاپاس امیرشاهینش گفته است. مدیرانی دیگر هم دلایل و سیاه چتهای دیگری در دست دارند که گواه برای زاپاس دار بودن دانقولا دارند و در هیچکدام اثری از شوخی در آن نیست. تصمیم مدیران با توجه به یافته های خودشان نیز بوده است که اگر خودشان مایل باشند می توانند در این مورد بیشتر توضیح دهند. حتی چک یوزری چند ماه پیش با درخواست شواهی انجام شده بوده است و نتیجه در آن زمان مثبت بوده است.
نکته دیگر اینکه چنین بستن های در ویکی انگلیسی و فرانسه بسیار معمول است و ویکی دست مدیران را در چنین مواردی باز گذاشته است. در آنجا بعضی وقتها مدیران بدون چک یوزر، به گونه ای کاربران قدیمی را به راحتی می بندند که انگشت به دهان می شوید. مطمئن باشید با توجه به جو موجود در ویکی های بزرگتر، بستن دانقولا تعجب آور نخواهد بود و اگر کار به متا بکشد مدت قطع دسترسی دانقولا به بی پایان قابل افزایش است. مخصوصا اینکه این تصمیمی است که به تایید پنج مدیر در این پروژه رسیده است. در چنین مواردی برای ویکیبدان متا، اینکه مدیری جنگ چرخشی راه انداخته اند و یا خودشان را رفع قطع دسترسی کرده اند بیشتر جلب توجه خواهد کرد. زیرا این خطاها حتی برای یک بار به بازپس گیری دسترسی مدیریتی کافی است. من این بحث را دیگر ادامه نمی دهم. چون توضیحاتی که می توانستم را دادم، و واقعا دیگر این بحث فرسایشی شده است.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۳۱ (UTC)[پاسخ]

  • کدام دلایل؟ آریوبرزن، تارانت و زرشک که فقط یک ایمیل زدند و نوشتند با ۶ ماه موافقیم، همین. به‌آفرید و شما هم دلیلی ارایه نکردید. شما فقط سیاهه چتی که ادعا می‌کنید (و نایید نشده) را آنجا منتشر کردید. غیر از این ۴ خط چت هیج مدرکی حتا یک لینک هم ارایه نکردید. دانقولا در فهرست دوستان من در فیس‌بوک بود و هیچ‌وقت شاهین نبود با یک ایمیل هم بیش از یک حساب نمی‌توان در فیس‌بوک ساخت. شما یک مدرک معتبر ارایه می‌کردید بعد مدیران تصمیم می‌گرفتند. حال شما هی بگوید به فلانی هم گفته بود و در چت فلانی هم بود... وحید ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۴۳ (UTC)[پاسخ]

می توانید از سایر مدیران بپرسید آنها چرا چیزی را می بیننید که شما نمی بینید. در مورد چت سایرین هم از از سایر مدیران بپرسید و ضمنا از خودتان بپرسید که چرا کاربران از ترس انتقام گیری جرات ندارند آنرا در اختیار شما بگذارند و اطلاعات را تنها برای سایر مدیران می فرستند؟--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)[پاسخ]

در میلینگ لیست ۱۰ بار پرسیدم کدام دلیل اما کسی جواب نداد. شاید ارتباطات بیرون ویکی چشم بصیرت به آنها داده است. پاسخ بالای شما گویاست، کاربران می‌توانند بفهمند جقدر شفاف عمل شده، در ضمن متوجه تهمت انتقام‌گیری هم باشید. آنها از انتقام‌گیری نمی‌ترسند بلکه من را جز دار و دسته خودشان نمی‌دانند. کدام کاربر را کجا به دلیل انتقام‌گیری بستم؟ فعلا که شخصاً کسی را که رای منفی به شما داده بود بسته‌اید و این بیشتر انتقام‌گیری به نظر می‌رسد.وحید ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۰۷ (UTC)[پاسخ]
مرا بستید. بعد از آنکه به دسترسی ناظر شما رای منفی دادم و قضیه فبیک را برای ایرونی توضیح دادم به بهانه ای واهی بنده را یک ماه بستید. یک ماهی که در هیچ قانونی نمی گنجد. خوب است آدمی اگر کاری می کند با شهامت آن را انجام دهد! سعی کنید شعور کاربران را به بازی نگیرید و گمان نکنید اگر کسی صدایش در نمی آید دلیلش این است که نمی فهمد. می بیند و می فهمد، ولی سعی می کند برای شما احترام قائل شود که متاسفانه شما با رفتارتان نشان می دهید چندان مایل به وجود این احترام نیستید.--بهتیس ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۰۱ (UTC)[پاسخ]
شما برای بسته‌شدن‌های سابق رای منفی دادید. قبل از آن رای هم بارها بسته شده‌ بودید. در ضمن موضوع شما و رفتار نامناسب‌تان بارها مورد بررسی قرار گرفته بود و تصمیم نهایی با توجه به ویرایش‌های شما گرفته شده بود و در بحث‌تان هم نتیجه به اطلاعتان رسیده بود. زرشک عبداله را برای دخالت نابجا یک هفته بست اما من به شما با آن همه محدودیت و بحث فقط تذکر دادم، اگر انتقامی در کار بود الان در مرخصی بودید. وحید ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۸ (UTC)[پاسخ]
اول اینکه بنده را با عبدالله مقایشه نفرمایید. در مورد آن بارها بسته شدن ها هم بنده حاضرم تک تک شان را به بحث بگذارم تا ببینیم برای حفظ ویکیپدیا بوده یا تسویه حساب های شخصی. شما اگر می توانستید مطمئن هستم که در بستن من شک نمی کردید. مشکل اینجاست که چنان عمل کرده اید که افکار عمومی ویکی دیگر تحمل چنین حرکاتی از سوی شما و دوستان را ندارد. شما اگر ویکی را دوست داشتید، ویکی را از منی که تمام سعیم ویرایش در ویکی بر اساس معیارهاست یک ماه محروم نمی کردید. کاربران از همین مقایسه من با آن سابقه ویرایشی با عبدالله که معلوم نیست زاپاس دست چندم کیست، در مورد افکار ضد ویکیایی شما قضاوت خواهند کرد.--بهتیس ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۰۰ (UTC)[پاسخ]
ضمنا برای بار چندم دخالت بنده نابجا نبود. شک دارید بفرمایید تا تاپیکی در موردش در قهوه خانه باز کنم و ببینید حق با من بوده یا نه. دخالت نابجا رفتار همان عبدالله جانتان است که همیشه پابرهنه وسط بحثی که هیچ ربطی به وی ندارد می پرد و با نطق های آتشینش اعصاب همه را به هم می ریزد.--بهتیس ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۰۷ (UTC)[پاسخ]

موبایل ژورنالیسم

با توجه به نقش موبایل به عنوان ابزاری موثر برای ثبت رویدادهای خبری بویژه از طریق فیلم و عکس ،به نظر می رسد باید مدخلی مناسب برای آن طراحی نمود--217.218.6.211 ‏۲۳ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۱۰ (UTC)[پاسخ]

کمک

دوستان سلام از دیروز با موزیلا که ویکی رو باز میکنم فونتاش خیلی بزرگ شدن. برای حل کردنش خاستم از بتا استفاده کنم ولی دیدم نسخه بتا امکانات ویرایشیم رو میبره. کسی نمیدونه باید چه کنم؟--دوستدار شما ArashAseبحث۳ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۰۱ (UTC)[پاسخ]

من همچین مشکلی ندارم. فکر کنم دستی آنرا بزرگ کرده باشید. --Momali ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۴ (UTC)[پاسخ]
صفحات دیگه مثل یاهو یا گوگل یا... رو که باز میکنم مشکلی ندارن. حتی ویکی بتا هم عادیه. دوستانی که از مونوبوکها سر در میارن بنظرتون ربطی به مونوبوکهام نداره؟--دوستدار شما ArashAseبحث۳ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۲۹ (UTC)[پاسخ]
دکمه ctrl در صفحه کلید را بگیرید و با اسکرول موس اندازه را در موزیلا کوچک و بزرگ کنید.به این راحتی!.--   iroony    ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۴۵ (UTC)[پاسخ]
ایرونی جان دستت درد نکند درست شد.--دوستدار شما ArashAseبحث۳ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۱۶ (UTC)[پاسخ]

دسترسی گشت

درود. نمی‌دانم تا کی داشتن دسترسی گشت در ویکی‌پدیای فارسی نیاز به رای‌گیری دارد. اما دوستانی که داوطلب داشتن آن هستند، اعلام آمادگی کنند تا رای‌گیری برپا شود. زیرا نیاز به کمک زیادی در بخش ویژه:صفحه‌های تازه حس می‌شود. با تشکر --آیدا ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)[پاسخ]

درود. من خود وقتی وارد ویکی می‌شوم اولین کاری که می‌کنم چک کردن آن صفحه و مقالات تازه‌اش است ولی خب فقط مقالاتی را چک می‌کنم که کاربران تازه وارد و ناشناس ایجاد کردند (که معمولا حدود ۵۰٪ شان قبلا توسط دیگران چک شده‌اند). شاید این دسترسی بتواند کمکی بکند.در هر صورت اگر من شایستهٔ این دسترسی باشم خود داوطلب هستم. ارادتمند Phobia ☻☺ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)[پاسخ]
اگر کفنمان را از گور بیرون نکشند و درگیری‌ها و کناکت‌های گذشته را مجدداً جلوی چشمانمان ظاهر نکنند بنده نیز قادر به همکاری می‌باشم. ارادتمند:--پسرآمل ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۵۷ (UTC)[پاسخ]
بنده هنوز دلیل این را که در ویکی فارسی به خلاف ویکی‌های دیگری چون انگلیسی دسترسی گشت به کاربران فعال داده نمی‌شود نمی‌دانم. اولاً زمانی که ویکی نیاز به کاربرانی با این دسترسی دارد، عدم اعطای دسترسی برای خود ویکی مضر است. ثانیاً هر رای گیری که در ویکی انجام می‌شود وقت و سرمایه مشارکت بسیاری را از کاربران مختلف صرف خود می‌کند. برای این مورد نامورد هم اگر خود را اسیر رای گیری کنیم بیشتر به ویکی ضرر خواهد رسید.--SalmanParsi ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۵ (UTC)[پاسخ]
درود. بنده به محض باز کردن ویکی به تغییرات اخیر سر می‌زنم و اگر نام کاربر ناآشنا یا آی‌پی را دیدم بلافاصله صفحه را باز کرده و از راه تاریخچه تقریبا چیزی شبیه همین کار را می‌کنم. اگر داشتن این دسترسی به انجام این وظیفه توسط بنده کمک می‌کند پس من هم هستم. هرچند اگر ندهند هم باز از طریق تارخچه این کار را می‌کنم.--دوستدار شما ArashAseبحث۳ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۹ (UTC)[پاسخ]
البته سلمان هم راست میگه. رای گیری آن هم برای این دسترسی دقیقا مصداق وپ:رای است. یعنی بازم یه شر دیگه بپا میشه.--دوستدار شما ArashAseبحث۳ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۳۸ (UTC)[پاسخ]
من هم همانند دیگر کاربران اول صبحی پیگیری‌های من و بعد از آن هم در حد توان تغییرات اخیر را چک می‌کنم. اکنون نیز در صورتی که آزمون‌های بیست سئوالی در کار نباشد، افتخاراً دسترسی گشت را می‌پذیرم.-- محمددین سنچولی ب ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۱ (UTC)[پاسخ]

به نظر من باید به همه کاربران بالای ۲۰۰۰ ویرایش دسترسی گشت داده شود و واقعا رای گیری برای دسترسی گشت را ضروری نمی‌دانم.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۷ (UTC)[پاسخ]

بهزاد جان نظرتان کاملا متین است. راستش این دسترسی فقط گشت را برایمان آسان‌تر می‌کند و ویژگی خاصی نیست که نیاز به رای‌گیری باشد. در هر حال هرچه مدیران و دیوان‌سالار عزیز تصمیم بگیرند همان است.ارادتمند Phobia ☻☺ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۴۶ (UTC)[پاسخ]
با بهزاد موافقم. مگر در موارد خاص. وحید ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۱۵ (UTC)[پاسخ]
از آنجا که این دسترسی، به کاربران دارای آن برتری خاصی نمی‌دهد که بعدا جنجال برانگیز شود، بنظر من ۲۰۰۰ ویرایش و رای گیری لازم نیست.--دوستدار شما ArashAseبحث۴ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۴ (UTC)[پاسخ]
یک پیشنهاد. بدلیل اینکه کاربر دارای این دسترسی باید در حال حاضر فعال باشد(نه اینکه فقط ذخیره ویرایشی داشته باشد) بیاییم از اینجا هم استفاده کنیم. یعنی بگوییم به کاربری این دسترسی داده می‌شود که مثلا ۵۰۰ یا ۸۰۰ یا ۱۰۰۰ ویرایش داشته باشد و در ضمن جز ۳۰ نفر یا ۴۰ نفر یا ۵۰ نفر فعال هم باشد. به نظرم ترکیب این دو آیتم بهتر است.--دوستدار شما ArashAseبحث۴ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۳۹ (UTC)[پاسخ]
اگر اینطور شود باید دسترسی مرا بگیرند! --آیدا ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۲ (UTC)[پاسخ]
میانگین تعداد ویرایش در ماه ۳۰۰ویرایش (حداقل روزی ۱۰ویرایش) + بالای ۵٬۰۰۰ ویرایش کلی + جز ۵۰ نفر فعال.-- محمددین سنچولی ب ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۴۴ (UTC)[پاسخ]
چون دسترسی گشت جنجال برانگیز نیست نیاز به سختگیری بیش از حد ندارد البته به نظر من. شکل تعدیل شده فرمول دوست عزیزم سنچولی: میانگین تعداد ویرایش در ماه ۱۰۰ویرایش (کسی که چنین باشد حتما جز ۵۰ نفر اول است) + بالای ۱۰۰۰ ویرایش کلی. درضمن آیدا جان شما که ماشاالله فول ویرایشید، چطور حساب کردید که می‌گویید از من گرفته شود؟ مدیران محترم نظر دهید.--دوستدار شما ArashAseبحث۴ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۴۹ (UTC)[پاسخ]
اصلا به تعداد ویرایش نباید داد! به نظر من کسانی باید این دسترسی را داشته باشند که فعالند و خود علاقمند به گشت‌زنی. بعضی ممکن است هزاران ویرایش داشته باشند و صدها مقاله ولی این دسترسی بدردشان نخورد چون هیچ‌گاه گشت‌زنی نمی‌کنند.-- Phobia ☻☺ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۲۹ (UTC)[پاسخ]
اصل باید این باشد که بساط این رای گیری بیهوده برداشته شود. معیار می‌تواند چیزی بین شرایط آرش و کاربر:sanchooli باشد. ضمناً مثلاً کسانی که علاقه به این دسترسی دارند بهشان داده شود، که در اینصورت حداقل احساس وظیفه‌ای هم خواهند داشت. با اینحال این دسترسی امتیازی محسوب نمی‌شود که بخواهیم سختگیری داشته باشیم و در نهایت هم بحث بی نتیجه به پایان برسد. مدیران بهتر است اعلام نظر کنند تا نتیجه‌ای عملی حاصل شود.--SalmanParsi ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۴۱ (UTC)[پاسخ]
دقیقا فرمول بنده و آقای سنچولی بدین دلیل است که رای گیری نشود. کیا خان دلیل داشتن حداقل ۱۰۰۰ ویرایش، آشنایی حداقلی با محیط ویکی است و دلیل جز ۵۰ کاربر پرویرایش بودن هم همان فعال بودنیست که شما می‌فرمایید. بنظر من بهتر است از مدیران هم دعوت شود در این بحث شرکت کنند تا به اجماعی منطقی برسیم.--دوستدار شما ArashAseبحث۴ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)[پاسخ]
خب من فکر می‌کنم فرمول نباید همگانی شود. یعنی هر کس این دسترسی را خواست، درخواست دهد سپس با فرمول مقایسه شود، اگر صدق می‌کرد دسترسی داده شود. اگر نکرد... اگر قرار باشد تمام کاربرانی که در این فرمول صدق می‌کنند این دسترسی را داشته باشند جالب نمی‌شود و خیلیا نیز نیازی ندارند اصلن!مثالش را بالاتر زدم!(در ویکی‌های دیگر چگونه است؟)-- Phobia ☻☺ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۳ (UTC)[پاسخ]
دقیقا همین که شما می‌گویید درست است. یعنی کاربر متقاضی درخواست دهد، سپس با فرمول چک شود، اگر نتیجه مثبت بود دسترسی اعطا شود. در مورد سوالتان. طبق گفته دوستان در ویکی انگلیسی به هر کاربر ثبت نام کرده‌ای به طور خودکار این دسترسی اعطا می‌گردد. البته تا مدیران در بحث دخالت نکنند، گفتمان ما بی فایده است زیرا آنانند که باید دسترسی را اعطا کنند. سلمان در وپ:تام درخواست داد تا ببینیم چه شود.--دوستدار شما ArashAseبحث۴ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۹ (UTC)[پاسخ]


برای بی نتیجه نماند ن بحث ها بهتر است از دیوانسالار بخواهید که نظر خودشان را در مورد پیشنهاد دوستان اعلام نمایند.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۳۱ (UTC)[پاسخ]

بهزاد مدرس جان سلمان در وپ:تام رسما درخواست داده. آیا منظورتان از دیوان‌سالار فقط به‌آفرید است یا سایر مدیران هم می توانند فرمول را اعمال و دسترسی را اعطا کنند؟--دوستدار شما ArashAseبحث۴ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۳۸ (UTC)[پاسخ]

بله منظورم بهافرید است.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۱:۲۷ (UTC)[پاسخ]

من هم موافق تسهیل عطای دسترسی گشتم. به نظرم نیاز چندانی به نظرخواهی‌های درازدامن نیست. پیشنهاد من این است که هر کس می‌خواهد نامزد شود. یک صفحه درست کند. نامزدی را اعلام کند و پیوند را بالای قهوه‌خانه بگذارد. لازم نیست شرکت همگانی باشد. آن صفحه هم رأی‌گیری نیست. مخالفان باید دلایل خیلی قوی بدارند. به هر حال پنج روز صبر می‌کنیم اگر نبرد آخرالزمان رخ نداد من دسترسی را عطا می‌کنم. این تأخیر پنج‌روزه بیشتر جنبهٔ تشریفاتی می‌دارد. ولی بهتر است باشد. چون من اختیار واستانی دسترسی گشت را نمی‌دارم. پس بهتر است یکی صافی یا نظارتی حداقلی وجود بدارد. به‌آفرید ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۰۴ (UTC)[پاسخ]
درود. به‌آفرید جان چنین صفحه‌ای خوب است؟ بالای صفحه‌هم ذکر می‌کنیم «این صفحه درخواست کاربر:X برای اعطای دسترسی گشت است. توجه کنید که این یک صفحهٔ رای‌گیری نیست و فقط اگر مخالفتی با این درخواست دارید می‌توانید قبل از تاریخ xx/x/x مخالف خود رااعلام کنید.»-- Phobia ☻☺ ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۱۰ (UTC)[پاسخ]
صفحات جدا برای هر شخص شاید جالب نباشد و بیهوده است. یک صفحه ایجاد شود و افرادی که مایلند بصورت جداگانه درخواستشان را اعلام دارند. --SalmanParsi ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۳ (UTC)[پاسخ]
این صفحه را ایجاد کردم. اگر مخالفتی نیست پیوندش را هم بالای قهوه خانه بگذاریم تا کار آغاز شود.--SalmanParsi ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۱۹ (UTC)[پاسخ]
حال که جناب به‌آفرید نظر مساعد خود را اعلام نموده‌اند، صفحه آغاز بکار کرد.--پسرآمل ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۳۶ (UTC)[پاسخ]

مقالات علمی معتبر

به نظرم بهترین و معتبرین منابع برای نگارش مقالات تخصصی، سایت های ژورنال همچون elsevier.com و sciencedirect.com هستند. آیا از دوستان کسی توانایی و دسترسی لازم به دریافت اینگونه مقالات دارد یا خیر؟ با توجه به اینکه در برخی دانشگاه های معتبر هزینه استفاده از این سایت‌ها پرداخت شده و میتوان به راحتی به این مقالات دسترسی داشت. به طور مثال برای مقاله کفیر نیاز شدیدی به مقالات معتبری از اینگونه سایت‌ها دارم. لطفاً دوستانی که توانایی یاری دارند اعلام حضور کنند. با تشکر:--پسرآمل ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۱۵ (UTC)[پاسخ]

با سلام.. برخی (تعدادی کم) از اینها را شما شاید بتوانید از www.scholar.google.com به طور رایگان پیدا کنید. ولی در کل بسیاری از دانشگاه های آمریکا به این منابع که گفتید دسترسی دارند. --Nepaheshgar ‏۲۴ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۲۲ (UTC)[پاسخ]
در داخل ایران هم برخی دانشگاه‌ها به این مقالات دسترسی دارند و میتوان از طریق سایت دانشگاه این مقالات را دریافت کرد ولی متاسفانه دانشجویانش خبر ندارند و وقتشان را به دانلود برنامه موبایل و کلیپ در سایت دانشگاه میگذارنند( آنچه که خود در دانشگاه‌های نوشیروانی بابل و دانشگاه مازندران بابلسر دیده‌ام!). البته دانشجویان دانشگاه تهران و شهید بهشتی نیز به این مقالات دسترسی دارند. --پسرآمل ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۰۸ (UTC)[پاسخ]
من دسترسی دارم. هرچی خواستید بفرمایید درخدمتم.علی ویکی ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۱۹ (UTC)[پاسخ]
سپاسگزارم. حتماً مزاحم خواهم شد . البته اگر از دوستان، افراد دیگری هم دسترسی دارند اعلام کنند.--پسرآمل ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۹ (UTC)[پاسخ]
من خودم از سایت دانشگاه چندباری elsevier.com رفتم و چندتایی مقاله در مورد impact گرفتم. برای مقالات تخصصی مکانیک در خدمتم.Gire 3pich2005 ‏۲۵ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۱۳ (UTC)[پاسخ]
من هم دسترسی دارم. اگر کمکی هست در خدمتم--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۵۳ (UTC)[پاسخ]
بسیار متشکرم. البته فعلاً که جناب کاربر:علی ویکی گرامی سنگ تمام گذاشتند. انشالله مزاحم سایر دوستان هم خواهم شد.--پسرآمل ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۶ (UTC)[پاسخ]

دنیا بخاطر دانقولا نگران شده

البته عنوان انتخابی چندان بیربط هم نیست ولی بد نیست نظری به این مطلب بیاندازید:نگرانی جامعه جهانی بخاطر ترک ویکی پدیا توسط 49000 نفر از فعالان داوطلب [۶]--پسرآمل ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۲۹ (UTC)[پاسخ]


و ایضاً تبریزلی. sicaspi ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۵۴ (UTC)[پاسخ]
البته تکذیب موضوع هم مطرح شده Ali20 wiki ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۳۵ (UTC)[پاسخ]
نویسنده ایندیپندنت می‏گوید ویکی‌پدیا در حال مرگ است! البته منظورش ویکی انگلیسی‎ است فکر کنم. امیررضا =) ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۰ (UTC)[پاسخ]

پربازدید ترین صفحات ویکی فارسی

دوستان نظری به این آمار بیاندازید. ماشالله فارسی زبانان چه ذهن خلاقی در مورد کنکاش مسائل جنسی دارند؟--پسرآمل ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۳۴ (UTC)[پاسخ]

واقعاً چندش آوره. حیف زحمت.Gire 3pich2005 ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۰۴ (UTC)[پاسخ]

بد نیست آمار ویکی‌های دیگر را هم کنار آمار ویکی فارسی بگذاریم و مقایسه کنیم. اگر تفاوت معنی داری وجود داشته باشد. این موضوع می‌تواند بیانگر ناهنجاری‌هایی در جامعه فارسی زبانان باشد.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۰۵ (UTC)[پاسخ]

کاملا درست است.من در اینجا همین را مطرح کردم ولی در آن زمان آنچنان بحث دانقولا همه چیز را تحت شعاع قرار داده بود که کسی به این آمار توجهی نکرد. با نظر جناب بهزاد مدرس موافقم. می‌توانیم از این آمار برای یک کار تحقیقی استفاده کنیم. مثلا نسبت صفحات بازدید شده جنسی به درجه آزادی در آن کشورها. البته این کار مستلزم آن است که واژگان جنسی در دیگر زبانها را بدانیم. یا حداقل با ویکی انگلیسی. از آنجا که ویکی انگلیسی به یک ویکی جهانی تبدیل شده‌است، می‌توانیم ببینیم چقدر از همه دنیا در دنبال کردن مسائل جنسی جلوتر یا عقبتر هستیم.--دوستدار شما ArashAseبحث۶ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۱۰ (UTC)[پاسخ]
این آمار که کاربر:پسر آمل اینجا گذاشته مربوط به ماه اوت 2008 است (بیش از یکسال و سه ماه پیش)، آمار هر ماه فرق می‌کند، البته مقالات مربوط به مسائل جنسی، همیشه پربازدید هستند، اما آمار بازدید آنها در ماههای مختلف تفاوت دارد و مقالات با موضوعات گوناگون دیگری بسیار پربازدید می‌شوند، مثلا در ماه ژوئن همین سال، مقاله میرحسین موسوی، پس از صفحه اصلی ویکیپدیا، پربازدیدترین مقاله بوده‌است. --سیمرغ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۵۲ (UTC)[پاسخ]
سیمرغ نیز درست می‌گوید. گاهی سونامی‌هایی بعضی موضوعات را مهم می‌کنند. ولی به طور کلی باید اعتراف کرد که تا وقتی اعضا و جوارح نزدیک کمر مانده کی به فکر موضوعاتی نظیر: احتمال تقلب، جنگ غزه و حفاظت کاتدی است!

واقعا که مردم کوته فکرند. ما در اینجا داریم برای چه هوسبازایی تو سروکله هم می‌زنیم و گاها قطع دسترسی می‌شویم.Gire 3pich2005 ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۰۴ (UTC)[پاسخ]

این مردم کوته فکر نیستند. تنگناها و محدودیت‌های بی مورد، رفتار مردم ایران را اینگونه حریص و بیمارگونه کرده‌است. چند وقت پیش آمار گوگل را می‌خواندم. کلمات جنسی در گوگل بیشتر از همه در کشورهایی مانند ایران و عربستان جستجو می‌شود. در ایران هم از همه بیشتر در قم و شهرهایی که محدودیت‌های بیشتری وجود داشت چنین کلماتی جستجو می‌شود.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۴۳ (UTC)[پاسخ]

انتظار داشته باشید که وضع از این هم وخیمتر شود. چرا که الحمدالله در این زمینه‌ها ([۷][۸][۹]) از پیشتازان بی‌همتای جهانیم.--زرشک ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۵۷ (UTC)[پاسخ]

دوستان فراموش نکنید که این دانشنامه به زبان فارسیست و هر فارسی زبانی الزاماً ایرانی نیست. پس آمار مشاهدهاین مقالات از جانب افغانستان، تاجیکستان و... نیز می‌تواند باشد. --پسرآمل ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۲۵ (UTC)[پاسخ]

نه عبدالله جان چنین نیست. طبق آمار همین ویکی خودمان افغانستان 28 میلیون و تاجیکستان 8 میلیون جمعیت دارد. نسبت شهرنشینی در افغانستان 28 میلیونی 70% به 30% است. چه برسد که بخواهند دسترسی به اینترنت داشته باشند و آمار بازدید ویکیفا رو تغییر دهند. اگر هم بخواهیم آمار آنها رو در نظر بگیریم آنقدر کوچک هستند که بشود از آنها صرف نظر کرد. متاسفانه آمار ایرانیان است. البته به نظر من ایرادی ندارد.
چند وقت پیش بی‌بی‌سی برنامه‌ای درباره س‌ک‌س قبل ازدواج داشت. جالب است بدانید بیشتر آمار جستجوی عبارت "ترمیم پرده بکارت" متعلق به ایران و در ایران هم تهران عزیز مقال اول بود.--دوستدار شما ArashAseبحث۷ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۲۸ (UTC)[پاسخ]
باز هم دمشان گرم که در دانشنامه دنبال این چیزها می‏گردند نه جای دیگر! امیررضا =) ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۲۹ (UTC)[پاسخ]
به غیر از اینجا مگر جائی هم مانده؟(با لحن عادل فردوسی پور بخوانید:) چه میکنه این فیلترینگ ج.ا.ا!! --پسرآمل ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۱۹ (UTC)[پاسخ]

تمام صحبت‌هایی که دوستان فرمودند صحیح بود ولی نکته‌ای از چشم به دور ماند و آن هم نسبت جمعیتی ایران از لحاظ سنی است.در جامعه ایران درصد بسیاری جوان است و همه می‌دانیم مسائل مربوط به جنسیت چقدر حس کنجکاوی را در جوانان به چالش می‌کشد و البته این مسئله که خانواده‌ها هم بخاطر فرهنگی که در ایران مرسوم است کمتر این مسئله را برای جوانان حلاجی می‌کنند و این می‌شود که جوانان بخصوص سنین 15 تا 20 سال روی به اینترنت می‌آورند تا بدینگونه پاسخی برای سئوالات بیشمارشان دریابند. این کاملا طبیعی است و گذاشتن احیانا نام بیماری یا مشکل بر این پدیده از نظرم چندان صحیح نیست.--Rock On ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۳۲ (UTC)[پاسخ]

  • افراد بیمار و مشکل دار همه را هم بیمار و مشکل دار می‌بینند. وگرنه اینکه عده زیادی علاقه داشته باشند راجع به امور جنسی مطالعه کنند، مشکلی نمی‌دارد. اصولا کسی از هیچ یک از ویکی نویسان دعوت نکرده و نامه فدایت شوم برایش ننوشته که بیاید اینجا وقت صرف کند که حالا بعضی‌ها ادعای طلب می‌کنند که چرا همه به جای مقاله مهبل نمی‌روند مقاله سید علی خامنه‌ای یا میرحسین موسوی را مطالعه کنند. اصولا سعی کنید به کار بقیه کار نداشته باشید و نقش موعظه گر و مصلح اجتماعی را بازی نکنید. آنهایی هم که دوست دارند مقاله‌های مربوط به امور جنسی را مطالعه کنند، مطمئن باشید به شما برای مطالعه سایر موارد اعتراض نخواهند کرد!--Achtundachtzig ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۰۹ (UTC)[پاسخ]
در کل بنظر من این یه چیز طبیعیه در تمام دنیا جستجو و تحقیق در مورد آلات تناسلی و س ک س یه چیز معموله. اگه در ایران این کار از طریق اینترنت صورت میگیره دلیلش اینه که ما در داخل کشور برنامه تلویزیونی و کتاب در باره این مسائل نداریم تا جوانان و نوجوانان ما این جور مسائل را از اون طریق پیگیری کنند. در ضمن اون مقالات هم توسط خود ما نوشته شده و نه دیگران.--saeedparva ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۱۶ (UTC)[پاسخ]
نتیجه این‌که تا می‌توانیم نوشتارهای علمی در مورد جنسیت را در ویکی‌پدیای فارسی کامل کنیم تا کمکی به اطلاع‌رسانی در این مورد بشود. گسترش آگاهی در این مورد یا هر مورد دیگری موجب پیشرفت و آرامش می‌شود و ناآگاهی و سانسور موجب پسرفت و خرافات و دردسر می‌شود.--ماني ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۰ (UTC)[پاسخ]
خطاب به اختوندایچتزیگ: دوست عزیز شما خود نقض حرف خود کردید، لحنتان هم اصلا جالب نبود چه نیازی به این همه پرخاش داشت. این پرخاشجویی هم متاسفانه از آن نقطه ضعفهای فرهنگی ایران است که امیدوارم حل شود. این مسئله (امور جنسی در ایران) را باید از دید جامعه شناسانه و روانشناسانه بطور دقیقی بررسی شود و نیاز به اینگونه بحث‌های بیهوده ندارد. به عمل کار برآید به سخن گفتن نیست.

--Rock On ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۴۵ (UTC)[پاسخ]

در کجا حرف خودم را نقض کردم؟ من گفتم بهتر است کار خودتان را بکنید و برای اکثریت مردم موعظه نکنید. منظورم هم شما نبودید.--Achtundachtzig ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۱۶ (UTC)[پاسخ]
دقیقا منظور من همین بود "موعظه نکنید" ببینید دوست عزیز به جای این بحث‌ها می‌توان تکمه ایجاد مقاله را فشرد و مقاله‌ای پیرامون هر بحثی را نوشت و به نوعی خدمتی به جامعه کرد. این دعواها که هیچ سودی برای کسی ندارد. آن بنده خدا یک حرفی زده ، من و بقیه خوانندگان خود عقل و شعور داریم می‌توانیم در مورد ایشان قضاوت کنیم نیازی نیست شما آنچنان سخن بگویید و اینگونه ساده یک کارت زرد در پرونده خود درج نمایید. آگاه سازی و عقلانیت نیاز جامعه ماست نه بحث و جدل. امیدوارم بحث اینچنینی فیصله یابد. --Rock On ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۲۴ (UTC)[پاسخ]
درود. کاربر Achtundachtzig لطفاً لحنتان را تعدیل کنید. آن‌چه که در مورد «افراد بیمار» نوشتید می‌تواند به کاربران این‌جا ارجاع پیدا کند. مطابق ویکی‌پدیا:حمله‌های شخصی ممنوع این کار قدغن است و در صورت تکرار قابل جریمه‌است. ممنون از توجه.--ماني ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۵۵ (UTC)[پاسخ]
من هم با گسترش این نوع مقالات موافقم و این که باید این جور مقالات هم تا حدی مورد توجه باشه. مورد توجه بودن این مقالات باعث کاهش بار علمی این دانشنامه نمی‌شود بلکه باعث می‌شود که دانشنامه پرباری مثل ویکی فارسی پربارتر هم بشه. و این که مرجع قابل اعتمادی برای افرادی باشه که دنبال همچین موضوعاتی هستن.--saeedparva ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۵۹ (UTC)[پاسخ]
گسترش این گونه مقالات با استفاده از منابع معتبر و علمی بسیار خوب است و خدمتی بزرگ به نوجوانان و جوانان ایرانی است. چون بسیاری از افراد این قشر سنی در اینباره اطلاعات درستی ندارند و ممکن است در اینترنت، اطلاعات برخی ناآگاهان یا غرض‌ورزان را باور کنند و دچار انحرافات و مشکلات جنسی شوند. مثلاً در یک وبلاگ دیدم که از مزایای خودارضایی گفته بود! دوستان همتی کنند و با نگارش مطالب مفید، خوانندگان را از مضرات فراوان انحراف‌های جنسی آگاه کنند. --محسن عبدالهی ۱۱ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۱۸ (زهج)
احتمالا منظور جنابعالی این وبلاگ می‌باشد که نویسنده اش لطف کرده نتیجه یک تحقیق معتبر علمی را ترجمه کرده‌است، کاش از اینگونه افراد اینجا هم داشتیم، شاید هم نویسنده آن وبلاگ به ذهنش همکاری با ویکیپدیا و کمک به آن خطور کرده باشد اما حتما بعد با خود گفته چه فایده، نتیجه زحماتم توسط برخی از مذهبیون دستخوش تغییرات جدی خواهد شد و یا شاید حوصله چک و چانه زدن با آنها را نداشته. داشتم مقاله ویکی انگلیسی را درباره خودارضایی می‌دیدم، به این نکته جالب توجه برخوردم که در کنار دیگر تحقیقات علمی، نتیجه تحقیقات یک نورولوژیست در تبریز در خصوص فواید خود ارضایی و یا آمیزش جنسی مکرر در درمان تب یونجه که در مجله نیوساینتیس در این مقاله منتشر شده در آنجا هم ذکر شده‌است. البته اینگونه تحقیقات جدید نیستند، بیش از یک قرن است که در جوامع مدرن، خرافات و عقاید مضحک در خصوص خودارضایی که توسط کلیسا در اروپای مذهبی قرون وسطی همه جا تبلیغ می‌شد، رد شده‌است و دیگر کسی به آنها وقعی نمی‌نهد، کاش در جامعه ما هم اینطور می‌بود. در پایان باید بگویم منهم با ارتقا مقالات مربوط به امور جنسی و بیماریهای مربوط به آن موافقم، خصوصاً «ایدز» که آمار افراد مبتلا به آن در ایران بسیار بالا رفته و در این زمینه اطلاع رسانی درستی در این مملکت انجام نمی‌شود و گویا برای سردمداران ما، چندان موضوع مهمی نیست، --سیمرغ ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۰:۰۵ (UTC)[پاسخ]
آقای عبداللهی؛ یعنی شما اعتقاد دارید که خود ارضایی هیچ فایده ای ندارد؟ ببینید خود ارضایی میتوانست آبروی یک نظام مملکتی را حفظ کند. به این صورت که اگر زندان بانان محترم در اینجا به فن خود ارضایی آگاه بودند، آنگاه با زندانیان محترم کارهایی نمیکردند که آغا بفرمایند که آبروی نظام خدشه دار شده است. پس میبینید که ایدر خود ارضایی در بسیاری موارد از دیگر به زور ارضایی بهتر است.--Achtundachtzig ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۳۹ (UTC)[پاسخ]

پرسش

درود. چرا ویکی‌پدیا:درخواست‌های مدیر شدن/Iroony با اینکه هنوز ۴ روز دیگر وقت دارد از بالای قهوه‌خانه برداشته شده است؟--دوستدار شما ArashAseبحث۵ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۴۳ (UTC)[پاسخ]

ایشان انصراف دادند. البته بعد از اینکه دوستان و دشمنانشان را شناختند! Gire 3pich2005 ‏۲۶ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۰۶ (UTC)[پاسخ]
منظور مقداد جان از دشمنان، همان مخالفین می‌باشند. انصافاً هر مخالفی نمی‌تواند دشمن تلقی شود. باید منصف بود و ضعف‌ها را برطرف کرد. ایشان بسیار توانا هستند اما مانی با آن‌همه سابقه پس از سه بار عدم موفقیت در مرتبه چهارم موفق به کسب آرای دوستان گردید. اینبار کسانی وی را نامزد کرده بودند که در گذشته از مخالفینش به شمار می‌رفتند. امیدوارم در آینده بتوانیم کاربر:ایرونی را در جمع دیوانسلاران مشاهده نمائیم. دوستدار --پسرآمل ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۲۸ (UTC)[پاسخ]
من هم در این زمینه با پسرآمل(عبدالله) موافقم. هر مخالفتی را نمی‌توان دشمنی تلقی کرد. بنده خود احترامی ویژه برای امین خان(ایرونی) قائلم ولی رای منفی دادم. هم درصفحه رای گیری و هم در بحث ایرونی بدو گفتم که صحیح نیست که مخالفانت را اینچنین خطاب کنی.--دوستدار شما ArashAseبحث۶ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۳۳ (UTC)[پاسخ]
سوء تفاهم نشود. منظور من هم از گذاشتن علامت سوال همان نکته تذکر داده شده توسط جناب عبدالله است. هیچگاه رای مخالف دشمن صرف نمیتواند باشد.Gire 3pich2005 ‏۲۷ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]

متأسفانه جو ویکی روزبه‌روز آلوده‌تر می‌شود. --محسن عبدالهی ۶ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۷:۲۲ (زهج)

چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید.(به لطف مرخصی برخی، الان کمی بهتر شده)--پسرآمل ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۰ (UTC)[پاسخ]
البته پسر آمل جان، آن حرف را همینطوری گفتم. چون رنگ امضایم را عوض کرده بودم، خواستم یک چیزی گفته باشم!!! --محسن عبدالهی ۸ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۲:۵۵ (زهج)

اصلاح، بجای حذف نوشتارهای ناقض حق تکثیر توسط کاربران قدیمی

هنگامی که کاربران قدیمی به نوشتاری ناقض حق تکثیر برخورد می کنند. بهتر است بجای زدن برچسب حذف سریع و نظایر آن در اصلاح آن بکوشند. در بسیاری اوقات با صرف چند دقیقه وقت می توان نوشتار را بازنویسی کرد تا دیگر ناقض حق تکثیر نباشد. نمونه اخیری که من به آن برخوردم نوشتار هلال شیعی بود. نکته دیگر اینکه کاربران جدید اکثرا با مساله حق تکثیر اشنا نیستند و بهتر است با استفاده از الگوهای مخصوص کاربران تازه کار، این دوستان را آموزش دهید. متوجه باشید که حذف سریع نوشتار کاربران تازه کار بسیار برای این دوستان دلسرد کننده است. پس با یاری تان سعی در جذب این افراد به خانواده ویکی نویسان کنید. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۲ (UTC)[پاسخ]

درود بهزاد مدرس خان. من تاریخچه مقاله‌ای که ذکر کردید را دیدم. منابعش که همان است فقط کمی متنش تغییر کرده. سوالی که در اینجا برای من مطرح شد این است که اگر آن سایت منبع اجازه‌ی نشر مطالبش را ندهد(حق تکثیر)، آیا می شود با دستکاری متن با و با ذکر همان منبع قانونا به کار ادامه داد؟--دوستدار شما ArashAseبحث۷ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۴۴ (UTC)[پاسخ]


کپی خط‌به‌خط از وب‌گاه‌ها، وبلاگ‌ها یا کتاب‌ها خلاف قانون حق تکثیر است. اما در بیشتر موارد (اگر منعی برای استفاده از منبع وجود نداشته باشد)، با بازنویسی مطالب با انشای خودتان به جای copy/paste کردن مطالب، می‌توانید از یک وبگاه در نوشتارهای ویکی پدیا کنید. البته حتما باید منبع را هم ذکر نمایید. زیرا در غیر این صورت شما مرتکب سرقت علمی شده اید.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۸ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۵۳ (UTC)[پاسخ]

مطالب ناقض حق تکثیر در تاریخچه هم نباید باشند.--همان ‏۲۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۳۵ (UTC)[پاسخ]


چنین چیزی را من در قوانین ویکی ندیده ام. WP:COPUVIO را بخوانید:

If all of the content of a page appears to be a copyright infringement, check the page history; if an older non-infringing version of the page exists, you should revert the page to that version.

If there is no such older version, you may be able to re-write the page from scratch or obtain permission from the copyright holder, but failing that, the page will normally need to be deleted.

در زمانی که تمام یک نوشتار تخلف از قانون حق تکثیر باشد. بهتر است ابتدا تاریخچه نوشتار را کنترل کنید و اگر نسخه‌ای از نوشتار مشکل حق تکثیر ندارد. نوشتار را به آن نسخه واگردانی کنید. اگر چنین نسخه‌ قدیمی تری وجود نداشت، سعی کنید نوشتار را از اول بازنویسی کنید یا اجازه استفاده از مطالب دارای حق کپی را صاحب حق کپی بگیرید. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۵۶ (UTC)[پاسخ]
با بهزاد مدرس کاملاً موافقم. هنگامی که یک کاربر، مقاله‌ای کپی‌‌شده را ایجاد می‌کند می‌توانیم مطالب او را پاک کنیم و در حد دو سه خط آن را بازنویسی کنیم تا مقاله بماند. سپس آن کاربر را به صفحه‌های راهنمای ویکی مانند ویکی‌پدیا:کپی مکنید ارجاع دهیم تا مقاله را بازنویسی کند یا از منابع گوناگون بهره گیرد (این کار حدود ۵ دقیقه وقت می‌گیرد که حقیقتاً می‌ارزد). --محسن عبدالهی ۸ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۱:۰۲ (زهج)
خدارو شکر بالاخره به حرفهایی که من یک سال پیش زدم رسیدین.--saeedparva ‏۲۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۵۳ (UTC)[پاسخ]
عجالتا دوستان مقالات موجود در «رده:صفحه‌های مشکوک به نقض حق تکثیر» را دریابند. بعضی از نوشتارهای این رده با چند دقیقه وقت گذاشتن و باز نویسی جملات می تواند از حذف نجات یابند. همچنین بعضی مقالات موجود در «رده:مقاله‌های نامزد حذف سریع» مثلا گردان حضرت علي اكبر. این آخری مشکل لحن و ویکی سازی هم دارد. این نوشتار بهانه شد که نکته دیگری را نیز بگویم: وقتی می توان با تغییر لحن نوشتار، آنرا نگه داشت. نامزدی برای حذف سریع واقعا کار اشتباهی است.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۰۸ (UTC)[پاسخ]
مثلاً این مقاله را ببینید. تبدیل شد به نسخه تصحیح شده و غیر ضرور جهت حذف سریع. البته برخی دوستان نسبت به تازه واردان کم لطفی میکنند. به نظرم باید برای جذب کاربر خوب در ویکی فارسی کاسه گدائی در دست گرفت و افراد را جذب ویکی کرد و نه دافعه و فراری دادن.--پسرآمل ‏۲۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۵۷ (UTC)[پاسخ]
بهزاد مدرس جان مقاله گردان حضرت علي اكبر رو که خودم حذف سریع زده بودم به احترام شما واگردانیش کردم و یه تغییراتی در لحن و چیدمان(ویکیسازی) مقاله انجام دادم و در آخر برچسبهای لازم رو زدم و به عنوان فارسی(ی و ک فارسی) انتقال دادم. حالا یه زحمتی بکش و یه نگاهی بکن اگه دیدی فایده‌ای نداره حذف سریعش کن.--دوستدار شما ArashAseبحث۸ آذر ۱۳۸۸ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۴۳ (UTC)[پاسخ]

دست شما درد نکند. نوشتار از این وبگاه کپی شده است و در حال حاضر ناقض حق تکثیر است زیرا کپی خط‌به‌خط از وب‌گاه‌ها، وبلاگ‌ها یا کتاب‌ها خلاف قانون حق تکثیر است. برای حل مشکل باید متن را با انشای خودتان متن نوشتار را بازنویسی کنید که کپی خط به خط وبگاه نباشد.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲۹ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۵۳ (UTC)[پاسخ]

دوستان روی یک مساله مهم هم دقت کنند.( به خصوص مریدان نهضت deletionist) گاه پیش می آید بعضی وبلاگها یا تارنماها بدون ارائه منبع مطلبی را از ویکی پدیا کپی کرده و بعد در اینجا همان مطلب دوباره مورد یک جستجوی گوگلی قرار گرفته و چون خط به خط با آن وبلاگ برابری می کند ناقض کپی رایت تشخیص داده می شود. گاه نویسندگان اولیه هم نیستند که بیایند جلوی پاک شدن را بگیرند. چندان برای پاک کردن نباید عجله کرد. زمانی داده شود که مطلب بررسی شود و به تاریخچه دقت شود. کپی خط به خط همیشه از جانب ویکی نویسان نیست. به تاریخ نوشتن مطلب در وبلاگ هم توجه کنید. --پاینده باد ایران! Achæmenes ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)[پاسخ]
چون حرف بدون عمل فایده ندارد خودم دست به کار شدم و مقالهٔ گردان حضرت علی‌اکبر را ویکی‌سازی کردم و کاربر مربوطه را نیز راهنمایی کردم. دربارهٔ این مقاله، بخشهایی از آن قابلیت بازنویسی ندارد (مانند عملیاتهای آن گردان) و به این گونه مطالب نباید اشکال کپی‌برداری وارد کرد. همچنین جای خوشحالی است که جناب بهزاد مدرس (مانند امیر و میثم) به این موضوعات توجه می‌کنند و هنوز مانند سایر مدیران نشده‌اند. [با این اینترنت حلزونی، تعارض ویرایشی هم سوهان اعصاب است!] --محسن عبدالهی ۹ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۰۸:۰۹ (زهج)
تا حالا به این مطلب دقت نکرده بودم. راست میگه شاید مطالب ما اونجا رفته باشه (شکلک یه علامت سوال داره دور سر میچرخه)--saeedparva ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۸:۱۰ (UTC)[پاسخ]
البته توجه کنید اگر مقاله‌ای در ویکی جدید باشد در سرچ گوگلی در صفحهٔ اول نمی‌آید پس اگر مطلب را در سایت دیگری دیدید شک نکنید که نقض حق تکثیر دارد. ولی اگر مقاله قدیمی بود و از زیر دست در رفته بود آن‌گاه باید در این مورد تاریخ و... دقت کرد.-- Phobia ☻☺ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۴۵ (UTC)[پاسخ]
درود بر همه دوستان. الان که به گردان حضرت علي اكبر سر زدم دیدم محسن عبدالهی عزیز و کیا خان(فوبیا) خجالتمون دادن و کلی مقاله رو سروسامون دادن. از همینجا از هردوتون تشکر میکنم.--دوستدار شما ArashAseبحث۹ آذر ۱۳۸۸ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۳۵ (UTC)[پاسخ]
من کار بخصوصی نکردم آرش جان. همه کارها را دوستان دیگر کرده‌اند. من فعلا شاگرد و دوستان آموزگاران من هستند.-- Phobia ☻☺ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۷ (UTC)[پاسخ]

نوشتن به زبان ترکی اذری باالفبای عربی

نوشتن وخواندن به زبان ترکی اذری با الفبای عربی یا فارسی یکی ازپازل های گمشده ویکی پدیاست. لطفا برای اشاعه ان کمک کنید. متشکرم.— پیام امضانشدهٔ قبلی را 79.127.25.218 (بحث • مشارکت‌ها) نوشته‌است.

این‌جا هست.--ماني ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۷ (UTC)[پاسخ]

سرد و کم رو نق شدن ویکی‌فا

مدتیست که با بررسی تغییرات اخیر مشاهده میکنم ویکی‌فا با معضل کمبود ویرایشگر مواجه شده و کمتر بر روی مقالات آن ویرایش میشود. هرچند در نبود کاربران کوشایی همچون امیر، دوستدار ویکیپدیا، دانقولا، مردتنها، امیر شاهین، adler، میثم، سندباد و ... به وضوح بحث‌های مقالات برگزیده و مقالات بسیار خوب بر روی زمین مانده است. البته در این بین با دیدن بازگشت برخی کاربران بعد از دوسال! نمیدانم باید خوشحال باشیم یا ناراحت؟! کاربران جدیدی هم به ویکی پیوسته‌اند اما نمیدانم ماندنی هستند یا خیر؟ بسیاری هم زاپاس یکدیگر هستند و پس از چند ویرایش در بندر لنگر میاندازند. آیا کسی سراغی از قدیمی‌ها دارد؟ چرا قدیمی‌ترین‌ها نیستند؟(با پوزش از اینکه بجز قهوه‌خانه جایی برای درددل نیست)--پسرآمل ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۲ (UTC)[پاسخ]

شما به آیه یأس اعتقاد دارید؟ --آیدا ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۲۸ (UTC)[پاسخ]
بنظر من عبدالله جان شما با این حرفها درحال القای کم رونق شدن هستید. اگر نامهای قدیمی را شما نمیبینید بدلیل ذات ویکی است که هر از گاهی کسی می آید و کسی می رود.--دوستدار شما ArashAseبحث۹ آذر ۱۳۸۸ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۵۴ (UTC)[پاسخ]
منم میگم این فقط آیه یاس خواندنه. وقتی کسی که خودآغازگر یک مقاله هست به کارش ادامه نمیده و در وسط کار ول میکنه میره (مانند این حادثه قطار مسکو-سن پترزبورگ (۲۰۰۹)‏) چه انتظاری از دیگران داری که بیان و کار درست انجام بدن؟ وقتی همکاری هفته هیچ‌کس بهش سرم نمیزنه میخوای رونق بگیره اینجا؟ مشکل از تک‌تک ماس نه از این که یک‌سری رفتن یا نرفتن. مشکل از اینه که عادت به شروع کار داریم نه ادامه اون. عادت کردیم یهو کارجهادی کنیم و یه چیزی رو شروع کنیم و بعد ولش کنیم به امان خدا.--saeedparva ‏۳۰ نوامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۲۹ (UTC)[پاسخ]
اینها آیه یاس و دلسرد کردن کاربران موجود نیست. اینها واقعیتیست که خودتان به راحتی میتوانید مشاهده کنید. بسیاری از ما در مورد مطلبی خاص با ایجاد جنگ های زرگری و قبیله‌ای موجب دلسردی و فرار دیگران را ایجاد میکنیم. نمونه‌اش رفتن دوستدار ویکیپدیا، نمونه‌اش رفتن روزبه! و نمونه‌های بسیار دیگر که اگر نام ببرم بانیان این دلسردی‌ها باز شروع به جنگ دیگری خواهند کرد. چقدر خوب بود که اگر گه‌گاهی با ارسال ایمیل به قدیمی‌ترها موجبات بازگشتشان را فراهم میکردیم.--پسرآمل ‏۱ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۴۸ (UTC)[پاسخ]
درود، از رونق اینجا که هنوز هم کم نشده‌است. آنانکه که عشق ویکی به دلشان راه یابد مرخصی شاید داشته باشند ولی ویکی‌نویسی را رها نخواهند کرد. کسانی هم هستند که به هدفی دیگر به ویکی‌نویسی روی می‌آورند و آنگاه که عرصه را تنگ دیدند می‌روند، گروهی هم چندی به نوشتن می‌پردازند و چون دلشان از این کار خرسند نیست و به دید گروهی دیگر سودی در این کوشش نمی‌بینند می‌گذارند و می‌روند. از همهٔ اینها گذشته اکنون به فصل امتحان دانشگاه‌ها نزدیک می‌شویم و بسیاری از ویکی‌نویسان دانشجویند. نگران نباشید گرامیان، خشنود باشید که ویکی‌پدیای فارسی تا اندازهٔ بسیاری از آب و گل بیرون آمده‌است با امید و کوشش دیر نیست که سر به طاق بالندگی بساید. --Ariobarzan ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۰۳ (UTC)[پاسخ]

نیاز به چند کاربر با غیرت برای نجات چند نوشتار

با سپاس از دوستانی که دعوت قبلی من را لبیک گفتند و چند نوشتار مشکوک به تخلف از حق تکثیر را از حذف نجات دادند. باز هم نیاز به یاری شما برای نجات چند نوشتار دیگر از حذف دارم. این نوشتارها از این قرار است:

صنعت چسب‌سازی
رضا شمس آبادی

* ابر بمب

فلسفه هنر
نورون محرکه فوقانی
آی مکس
اسدخان، معروف به شیر کش

کلا سعی کنید گاه به گاه به «رده:صفحه‌های مشکوک به نقض حق تکثیر» و «رده:مقاله‌های نامزد حذف سریع» سری بزنید و مقاله‌هایی را که امکان بازیابی دارند را از حذف نجات دهید.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۱ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۴۰ (UTC)[پاسخ]

اسد خان که داستان است. مطالب ابر بمب هم همان در مقاله بمب هیدروژنی جای دارد. عنوان ابر بمب هم کاربرد ندارد برای موضوع به گمانم. رستم ‏۱ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۵۳ (UTC)[پاسخ]

لحن نوشتار نامناسب بود و نیاز به باز نویسی داشت. اما اسد خان شخصیتی واقعی است. حتی در دانشنامه اسلامی هم به ایشان اشاره شده‌است.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۱ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۱۹ (UTC)[پاسخ]

جالب بود!:) رستم ‏۱ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۵۴ (UTC)[پاسخ]
رضا شمس‌آبادی تقریباً درست شد.-- محمددین سنچولی ب ‏۱ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۲۵ (UTC)[پاسخ]
صنعت چسب‌سازی هم در حد توان.-- محمددین سنچولی ب ‏۱ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۴۴ (UTC)[پاسخ]

سپاس سنچولی عزیز. اما آیا مشکل حق تکثیر صنعت چسب‌سازی حل شد؟ آیا جمله‌ها بازنویسی شد؟--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۵:۲۱ (UTC)[پاسخ]

خواهش می‌کنم. چند باری صنعت چسب‌سازی را هرس کردم و فکر کنم مشکل حق تکثیر حل شد. اگر زحمتی نیست نیم نگاهی بیندازید تا مقاله از حق تکثیر بدرآید. با سپاس-- محمددین سنچولی ب ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۰۵ (UTC)[پاسخ]

من هم وجین کوچکی روی هرس شما انجام دادم. امیدوارم دیگر مشکل برطرف شده باشد و جمله‌ای گپی نباشد.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۴۹ (UTC)[پاسخ]

بهزاد خان مدرس آی مکس را در حد توان و سواد اندکم درست کردم. یه نگاهکی بکن اگه تشخیص دادی خوبه برچسب مبارک رو از بالاش بردار.--دوستدار شما ArashAseبحث۱۳ آذر ۱۳۸۸ ‏۴ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۵۱ (UTC)[پاسخ]

دست شما درد نکند آرش جان. اما هنوز بعضی جملات کپی خط به خط است و آنها نیز باید بازنویسی شود. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۴ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۱۷ (UTC)[پاسخ]

نورون حرکتی فوقانی چرا نیاز به نجات دارد؟ پاینده باد ایران! Achæmenes ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۵۶ (UTC)[پاسخ]

گویا دوستان مشکلاتش را حل کردند.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۲۲ (UTC)[پاسخ]

آلامتو را بررسی کردم.کپی پست است.مقاله در ویکی در ۱۳ آذر ۸۸ نوشته شده در حالی که در فارس نیوز در تاریخ سوم فروردین ۸۷ تقریبا یک سال و نیم پیش از ویکی.--   iroony    ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۳۱ (UTC)[پاسخ]

بله من هم می‌دانم که کپی است. من از دوستان خواستم که هر کسی دست بالا بزند و یک نوشتار را بازنویسی کند تا دیگر ناقض حق تکثیر نباشد.( البته این نوشتار را دوستان اضافه کرده بودند)--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۴۵ (UTC)[پاسخ]

آلامتو را بنده افزودم (البته با اجازه آقا بهزاد مدرس) چون دیدم هم منبع دار است هم جالب. حال اگر اجازه دهید در وقت مقتضی خود دست به رفع مشکل حق تکثیرش بزنم. بهزاد خان مدرس (مدرس را می‌گویم تا با بهزاد خالی اشتباه گرفته نشود) بنده پیشنهادی دارم. بنظرم می‌شود صفحه‌ای دائمی برای همچین کاری در نظر گرفت. مثلا صفحه‌ای با عنوان وپ:نجات بسازیم و نوشته‌جات دارای مشکل حق تکثیر، که توسط تازه‌کاران نامطلع ایجاد می‌شوند را در آنجا لیست کنیم تا کاربران داوطلب به روشی که همه می‌دانیم دست به کار نجات شوند. دوستان لطفا پیرامون این پیشنهاد بنده نظر دهید. چون اگر به ثمر برسد هم نوشته‌جات بسیاری را از خطر حذف سریع نجات داده و هم باعث انگیزش تاره‌کاران می‌شویم.--دوستدار شما ArashAseبحث۱۶ آذر ۱۳۸۸ ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۵۸ (UTC)[پاسخ]

این پروژه ایجاد شد. در پایینتر توضیح می دهم.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۰۶ (UTC)[پاسخ]

منسوخ شدن شیوه ادغام تاریخچه و بهتر بودن ادغام بصورت دستی

شیوه ادغام تاریخچه مدتهاست که در ویکی انگلیسی منسوخ شده‌است و اکنون کار ادغام بصورت دستی انجام می‌شود. برای دیدن شیوه مناسب و عللی که کاربران از ادغام تاریخچه باز داشته شده‌اند را در اینجا و اینجا ببنید. از دوستان خواهش می‌کنم که زین پس از شیوه پیشنهاد شده در ویکی انگلیسی برای ادغام نوشتارها استفاده کنند.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۰۵ (UTC)[پاسخ]

درود. این کار (ادغام نکردن تاریخچه‌ها) مگر حق یک سری از ویرایش‌کننده‌ها را پایمال نمی‌کند؟--ماني ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۰۹ (UTC)[پاسخ]

درود. کافی است (باید) شما در هنگام ادغام در خلاصه ویرایش بگویید که «ادغام مطالب از نوشتار X» --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۱۸ (UTC)[پاسخ]

من طی این سال‌ها چون می‌دیدم هیچ مدیری پیدا نمی‌شد که نوشتارها را به انگیزه خودش ادغام کند و این‌گونه نوشتارها انبار شده همین کاری که گفتید را گاهی می‌کردم و کلی توپ و تشر می‌خوردم! (البته چون قراری در این مورد نبود حق با تشرزنندگان بود.) الان اگر همه موافق باشند و این کار از این به بعد رویه درست در ویکیفا بشود من هم انجام می‌دهم و کارمان هم خیلی سریع‌تر خواهد شد. البته به نظرم بهتر است در نوشتار مبدأ و مقصد هر دو ذکر بشود که ادغام از کجا به کجا دارد انجام می‌شود.--ماني ‏۲ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۲۶ (UTC)[پاسخ]
دردسرش که البته کمتر است، ولی برای پرهیز از درگیری‌های احتمالی آینده بهتر است نخست توافقی برای اینگونه ادغام انجام پذیرد. --Ariobarzan ‏۳ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۰۲ (UTC)[پاسخ]
نیاز به توافق جدید نیست. وقتی که در ویکی انگلیسی این روش را مخالف کپی‌رایت نمی‌دانند، برای ما کفایت می‌کند. البته هر کس که خواست می‌تواند از روش سابق استفاده کند.--محمد رضا ‏۳ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۴۹ (UTC)[پاسخ]
این شیوه نام و سابقهٔ مشارکت‌کنندگان را از نظر پنهان می‌کند. طبیعی‌تر است که کسی که می‌خواهد از تاریخچهٔ رشد صفحه‌ای مطلع شود، تا حد امکان، همهٔ مشارکت‌ها را در تاریخچه ببینید نه اینکه تاریخچه در گوشه‌کنار ویکی پراکنده باشد. به علاوه پیوند باید به نسخهٔ دائمی مقاله باشد و نه فقط نام مقاله. وگرنه کافی‌است مقالهٔ مبدأ منتقل شود یا حذف شود یا بلایی سرش بیاید. تا تاریخچه کاملاً ناپدید شود. به‌آفرید ‏۴ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۴۷ (UTC)[پاسخ]

مشکل اصلی که ادغام تاریخچه دارد که تاریخچه ویرایشهای دو یا چند نوشتار را مانند کارتهای پاسور در هم بُر می‌زند و تاریخچه را تبدیل به مجموعه در هم و برهم غیر قابل استفاده‌ای می‌کند. وقتی شما در هنگام ادغام در خلاصه ویرایش بنویسید «ادغام مطالب از نوشتار X» کاربران به راحتی می‌تواند سیر تغییرات را دنبال کند، بدون آنکه تاریخچه نوشتار بهم بریزد. بگذریم که ادغام تاریخچه چون فقط باید توسط مدیر انجام شود. ترمزی است برای سرعت انجام کار ادغام.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۴ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۴۴ (UTC)[پاسخ]

این مشکل هست. ولی دست‌کم تضمین می‌کند که مشارکتی فوت نشده‌است. با کمی دقت به راحتی می‌توان روند رشد نیاگان مقاله را باز دانست. با فزونی یافتن شمار مدیران از کارآیی ترمز کم شده‌است. به‌آفرید ‏۴ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۲۳ (UTC)[پاسخ]

بهتر است همان موقع ادغام دستی لینک دائمی مقالهٔ مبدأ در خلاصهٔ ویرایش مقصد بیاید. اگر موقع ادغام دستی در نوشتن خلاصه کوتاهی شده‌است، می‌توان در صفحهٔ بحث مقالهٔ مقصد این کار را انجام داد. برای صفحهٔ ادغام‌شده هم (چه تغییر مسیر داده شود، چه نشود)، بهتر است توضیحی در صفحه بیاید که تاریخچهٔ صفحه برای صفحه‌ای دیگر مهم است و نباید حذف شود (تا مدیران به‌اشتباه آن را حذف نکنند). Alefbe ‏۴ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۳:۳۱ (UTC)[پاسخ]

این طور که شما دوستان می‌گویید، روش قبلی راحتتر می‌شود!--Nshervsampad ‏۵ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۰۰ (UTC)[پاسخ]
مسئله درستیِ کار است، نه راحتیِ کار. برزدنِ تاریخچه‌ها درست نیست (اهمیتی ندارد که آسان باشد یا سخت). Alefbe ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۲۳ (UTC)[پاسخ]

الفبت یکم سختش کرد :)‌ . نترسید. روش ساده است. مطالب را از نوشتار ب نوشتار الف منتقل می کند و در خلاصه ویرایش «حتما» می نویسید «ادغام مطالب از نوشتار X» . بعد هم ب را به مقاله الف Redirect می کنید. روش قدیمی فقط تاریخچه را به شلم شوربایی غیر قابل استفاده تبدیل می کند. علت منسوخ شدنش هم در ویکی انگلیسی همین است.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۵ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۴۱ (UTC)[پاسخ]

می دانم روشش چیست، منظورم این بود که این روش برای کاربران تازه وارد گمراه کنده است. به نظر من روش قبلی بهتر است.--Nshervsampad ‏۵ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۵۱ (UTC)[پاسخ]
من پیشتر با اینکه در ویکی انگلیسی ادغام تاریخچه نمی‌کنند آشنا شده بودم (Alefbe مرا بدان رهنمون کرده بود). در ویکی انگلیسی خیلی کارهای نادرست و ناشایسته‌ای هم انجام می‌شود، دلیلی ندارد که ما هر کار آنجا کردند، در اینجا بکنیم. من همان هنگام گفتگوی مفصلی در این باره با به‌آفرید در بحث کاربر:Behaafarid/بایگانی ۵۹#سه نکته انجام دادم و همهٔ این انتقادهایی را هم که بهزاد مدرس در اینجا به روش ادغام تاریخچه وارد کرد را در آنجا هم من و هم به‌آفرید پاسخ دادیم و برتری‌ها و مزایای روش ادغام تاریخچه را بر روش دستی برشمردیم، هر که به راستی بدین مطاب علاقه‌مند است برود آن نوشته‌ها را بخواند. کاربران بدانند این کار که مدرس می‌گوید، تاریخچهٔ ویرایش‌های آنان را به جای آنکه در مقالهٔ اصلی باشد در این سو آن سو می‌پراکند و هر که بخواهد تاریخچهٔ ویرایش‌های مقاله‌ای را ببیند باید برود آن تاریخچه‌های پخش و پلا را ببیند؛ این کار احتمال حذف مشارکت‌های کاربران را بسیار بسیار بالا می‌برد و امکان diff گرفتن میان ریزنسخه‌های تاریخچهٔ یک مقاله را از بین می‌برد... در ضمن دقیقاً برخلاف گفتهٔ کاربر:محمد.رضا، هر گونه تغییر در سیاست کنونی ادغام تاریخچه و کنار گذاشتن آن به سود شیوهٔ دستی، نیازمند اجماع کاربران است. اکنون هم که شمار مدیران بالا رفته‌است [اگر مدیران کوتاهی و تنبلی به خرج ندهند، که چشم داریم، ندهند] هیچ مشکلی در ادغام تاریخچه نباید باشد. این جزء پیش‌پاافتاده‌ترین حق‌های یک مشارکت‌کنندهٔ ویکی‌پدیا است که بخواهد تاریخچهٔ مشارکتش را به طور کامل و به صورت مرتب‌شده بر حسب زمان در تاریخچهٔ یک مقاله ببیند و آن را با diff گرفتن با نسخه‌های دیگر آن مقاله و ویرایش‌های دیگران بسنجد و ارزیابی کند. چیزی که بهزاد مدرس می‌گوید و در ویکی انگلیسی هم اجرا می‌شود این حق را بر باد می‌دهد. اتفاقاً همین صفحه‌هایی از ویکی‌پدیا:پروژهٔ مترجمان که بهزاد مدرس به درخواست آن کاربر، بدون ادغام تاریخچه حذف کرده بود مثال خوبی بود. شیوهٔ دستی اصلاً به کار مقاله‌های ترجمه شدهٔ این پروژه نمی‌آید زیرا خود صفحهٔ ویکی‌پدیا:پروژهٔ مترجمان/xxx باید اتفاقاً حذف شود، چون ماندنش به منزلهٔ همچنان باز بودن پروژهٔ ترجمه است؛ حال آنکه چنین نیست و آن پروژهٔ ترجمه مدتهاست که به پایان رسیده‌است؛ منتها حذف صفحهٔ ویکی‌پدیا:پروژهٔ مترجمان/xxx باید پس از ادغام تاریخچهٔ آن در صفحهٔ xxx انجام شود؛ یعنی زمانی که دیگر تاریخچه ندارد و تغییر مسیری (به xxx) بیش نیست. البته همانگونه که در وپ:تام هم گفتم من از بهزاد مدرس چشم ندارم که خودش همهٔ ادغام تاریخچه‌های صفحه‌هایی از ویکی‌پدیا:پروژهٔ مترجمان/xxx که حذف شده بودند، انجام دهد و مدیران دیگر هم باید در این زمینه کوشا باشند. ولی خود بهزاد مدرس که [دست کم چند تا از] آن‌ها را پاک کرده بود، باید پیشوا و جلودار ادغام تاریخچهٔ آن‌ها باشد نه اینکه بخواهد با نابود کردن کل روند ادغام تاریخچه در ویکی فارسی، موضوع را به کل و از ریشه دودَر نماید! کاربران همچنان پس از ادغام درون‌مایهٔ مقاله‌های ادغامی، درخواست ادغام تاریخچه در وپ:تام بدهند و مطمئن باشند این به سود خود، دوستان و همکاراتن ویرایشگرشان در ویکی‌پدیای فارسی است. یوشیچی تویوهارا ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۲۹ (UTC)[پاسخ]
شیوه دستی مدتهاست که در ویکی انگلیسی جا افتاده است و اگر مشکلی بود بعد از این همه مدت قانون را بر می گرداندند. اینکه شما تاریخچه ویرایشهای چند مقاله را مانند کارتهای پاسور در هم بر بزنید بیشتر بررسی تعییرات را مشکل تر می کند، تا اینکه دو مقاله را بصورت دستی منتقل کنید. در بررسی دستی، اگر از مقاله اول به مقاله دوم مطلبی منتقل نشد که نیازی به بررسی تاریخچه آن نیست. اگر هم چند پاراگرافی منتقل شود. شما با دیدن توضیحات خلاصه ویرایش متوجه می شوید که آن پاراگرافها از مقاله دیگری آمده است و در صورت تمایل کافی است بروید تاریخچه نوشتار دوم را ببینید. نکته دیگر آنکه این معمولا کاربران در هنگام برخورد با مطلبی در نوشتاری، سراغ منبع آن در انتهای نوشتار می روند و بررسی می کنند که آیا مطلب منبع دار است یا نه، تا اینکه بروند جستجو کنند سه سال پیش چه کسی این نوشتار را وارد کرده است. به هر حال این نظر من است و من مخالف ادغام تاریخچه هستم چون مشکلات زیادی دارد و سود آنچنانی هم ندارد.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۸ (UTC)[پاسخ]
پاسخ همهٔ چیزهایی که گفتید در آن بایگانی صفحهٔ بحث به‌آفرید داده شده‌است، به هیچ روی پراکندگی و سردرگمی‌ای با ادغام تاریخچه رخ نمی‌دهد، دلیل‌ها را همانجا می‌توانید ببینید: نام ویرایشگر، زمان دقیق ویرایش، خلاصه ویرایش، حجم ویرایش انجام شده (برحسب بایت)، حجم نسخه‌های مختلف تاریخچه (برحسب بایت) و ... البته نظر شما که هر چه می‌تواند باشد و خود اختیار نظرتان را دارید (مانند دیگر افراد) ولی چون بر سر آن هیچ گونه اجماع و توافقی در ویکی فارسی انجام نگرفته‌است، راه‌کار و شیوهٔ اصلی همان ادغام تاریخچه است و مدیران باید درخواست‌های ادغام تاریخچهٔ کاربران در وپ:تام را برآورند. در ویکی انگلیسی آنقدر خرابکاری‌ها و دوباره‌کاری‌ها می‌شود و هیچ کس هم صدایش در نمی‌آید! همین چندی پیش شاهد بودم کاربری انگلیسی‌زبان رفت و یک رده‌‌ای که بسیار در مقاله‌ها و رده‌های مختلف به کار رفته بود و به چندین ویکی دیگر هم ترجمه شده بود، مثل آب خوردن از همهٔ مقاله‌ها و رده‌ها زدود، با این استدلال که نامش خوب نبود! (البته این استدلال را هم بعداً به من گفت وگرنه که در خلاصه ویرایشش چیزی در این باره نبود)، بعد هم صفحهٔ رده را خالی کرد!!! بی آنکه بر آن برچسب حذف سریعی، نظرخواهی برای حذفی، چیزی بزند یا {{رده بهتر}} را در آن بگذارد، هیچ چیز ... هیچ کس هم معترض او نشد جز من! من هم که با این اینترنت زغالیم از پسش برنمی‌آمدم، تذکری بدو دادم و واگردانی‌ای کردم که او هم به گوش نگرفت و کار خویش را کرد. در صورتی که هر کاربر تازه‌کاری هم پس از چندی می‌داند که صفحهٔ یک رده را نمی‌شود به کل تهی کرد و ولش کرد، باید یا درخواست حذف یا ادغامی برایش بدهد یا {{رده بهتر}} را در آن بگذارد... اتفاقاً در مورد وضع انگلیسی هم در آن بایگانی بحث به‌آفرید مطالب خوبی گفته شده‌است ؛-) در ویکی انگلیسی هرکی‌به‌هرکی و زورچپانی دیدگاه بسیار گسترده و شایع است. یوشیچی تویوهارا ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۰۳ (UTC)[پاسخ]
با توجه به اینکه روی روش ادغام تاریخچه نیز اجماعی وجود ندارد. فعلا از هر دو روش مرسوم می شود استفاده کرد.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۳۳ (UTC)[پاسخ]
در ویکی فارسی شیوهٔ متداول همان ادغام تاریخچه است. البته بله کاربران می‌توانند اگر دوست داشته باشند خود دستی (البته فقط به شیوهٔ کاملی که alefbe گفت نه آنگونه که بهزاد مدرس گفت) ادغام کنند و درخواست ادغام تاریخچه ندهند؛ من هم با اینکه می‌دانستم مانی و alefbe در چندین و چند مورد اینگونه دستی ادغام کرده‌اند، به آن‌ها [پس از آن گفتگوی نخست با مانی] دیگر هیچگاه گیر ندادم و نگفتم که حتماً باید درخواست ادغام تاریخچه بدهند. ولی مدیران حق ندارند هنگامی که کاربری در وپ:تام درخواست ادغام تاریخچه داد، با برنیاوردن درخواستش او را به ادغام دستی وادار سازند. اما در مورد این ویکی‌پدیا:پروژهٔ مترجمان/xxx‌ها باید حتماً ادغام تاریخچه انجام گیرد و نه ادغام دستی، دلیل آن را هم بالاتر نوشته‌ام. یوشیچی تویوهارا ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۴۵ (UTC)[پاسخ]
روش من و الفبت فرقی ندارد. اول کار هم لینک به روش درست را دادم. کم کم بهتر است کاربران خود را به روشهای مناسب پروژه های بالای ۱۰۰ هزار نوشتاری عادت دهند. اینجا را دیگر نمی شود مانند زمانی که ۲۰۰۰۰ نوشتار و کلا ۲۰ کاربر داشت اداره کرد. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۳۰ (UTC)[پاسخ]
جناب یوشیجی، در مورد اجماع، تنها مواردی که برخلاف ویکی انگلیسی است نیاز به اجماع دارد و گرنه پیش‌فرض ویکی فارسی همان قوانین و رهنمودهای ویکی انگلیسی است و صفحات مربوط به قوانین نیز تنها ترجمه است و هدف آن تنها راحتی دوستانی است که می‌خواهند قوانین را به فارسی بخوانند.--محمدرضا ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۴۰ (UTC)[پاسخ]

حزب کارگزاران سازندگی

مقاله حزب کارگزاران سازندگی ،به نظزم به شدت نیاز محافظت و مراقبت بیشتر است ،مطالبی پبرامون احمدی نژاد و محبوبیت حزب مطرح شده بود که به شدت جانبدارانه بود--فرزاد خلیفه ‏۳ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۲۰ (UTC)[پاسخ]


عکس های دوره صفویه

در بحث:هنر دوره صفوی نظر بدهید.--Achtundachtzig ‏۴ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۲۵ (UTC)[پاسخ]

الگوی های خوش آمد و تغییر آن

درود بر همه دوستان ویکییایی. به نظر بنده لازمه که {{الگو:سیاست‌ها و رهنمودهای ویکی‌پدیا}} رو تو الگوهای خوشآمد گویی برای کاربران جدید بگنجونیم. چون بدون این الگو هر دفعه باید وپ:فلان و وپ:بهمان رو توصیه کنیم که بخونن.--دوستدار شما ArashAseبحث۱۴ آذر ۱۳۸۸ ‏۵ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۵۰ (UTC)[پاسخ]

اصلاً کار مناسبی نمی‌باشد زیرا یک تازه وارد با انبوهی از مفاهیم و قوانین روبرو میشود که از ویکی نویسی پشیمان خواهد شد. چطور انتظار دارید یک تازه‌وارد که هنوز لذت ویکی‌نویسی را نچشیده و فرقی بین فروم و وبلاگ و ویکی قائل نیست، بلافاصله دست به خواندن اینهمه قوانین بزند و وقت بگذارد؟--پسرآمل ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۲۰ (UTC)[پاسخ]

مقایسه‌ای جالب

پیرو بحثهایی که قبلا در مورد پر بیننده ترین صفحات در ویکی فارسی شد، مقایسه کلمات متداول جستجو شده به زبان فارسی و انگلیسی را ببینید. مشکل فقط در ویکی فارسی نیست.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۱۵ (UTC)[پاسخ]

این بحث یه نکته انحرافی داره اونم اینه که زبان انگلیسی دیگه زبان فقط انگلیسی زبانها نیست. یعنی ممکنه یه بنگلادشی چون مطلب جامعی در مورد س‌ک‌س در زبان خودش پیدا نمیکنه، اقدام به جستجوی همون موضوع در فضای انگلیسی اینترنت میکنه. البته به نظر من.--دوستدار شما ArashAseبحث۱۵ آذر ۱۳۸۸ ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)[پاسخ]

با وجود این نکته انحرافی تفاوت بین فارسی و انگلیسی معنی دار است.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۳۰ (UTC)[پاسخ]

دوستان به دو نکته بدرستی در بالا اشاره کردن. ۱.جوان بودن جمعیت ایران. ۲.تابو بودن این مسائل در جامعه. یعنی نوجوانی که در جامعه جواب انبوه سوالاتش را نمی‌گیرد، خواهی نخواهی به سراغ نت می‌رود. باید ببینیم جمع مجلات، برنامه‌های آموزشی و غیر آموزشی س‌ک‌س‌ی در دنیای آزاد + میزان سرچ در گوگل و ویکی انگلیسی چقدر است تا بتوان به جوابی منطقی رسید.--دوستدار شما ArashAseبحث۱۵ آذر ۱۳۸۸ ‏۶ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۴۴ (UTC)[پاسخ]
البته این مقایسه میتواند تنها بین زبان فارسی و انگلیسی باشد نه بین فارسی زبانان و انگلیسی زبانان.تمام ما بارها مطالب مختلفی را به هر دو زبان سرچ کردیم و حتی تمام سرچ کنندگان فارسی ایرانی یا فارسی زبان نیستند و البته جالب است و میتواند نشان دهنده بخشی از تفکر ایرانی یا شرایط جامعه ایرانی یا مشکلات ایرانی باشد.--   iroony    ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)[پاسخ]
آن موضوعات، مورد توجه و اولویت‌دار در میان همه مردمان جهان است (غرب و شرق فرق ندارد). ما ایرانی‌ها فکر می‌کنیم که همه چیزها مختص به خودمان است. مسائل جنسی به خاطر دلایل واضح مورد توحه بنی بشر در سراسر جهان است. البته ما شرقیان فکر می‌کنیم پرداختن به این مسئله "زشت" است. غربیان غیردینی این مفهوم "زشت" را در کنار گذاشته‌اند و از پنهانکاری و دورویی در این مورد درآمده‌اند.--ماني ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۳:۵۹ (UTC)[پاسخ]
خیلی مضحک بود. عجب سوالات خنده داری توی واژگان فارسی بود! کلی خندیدیم --پسرآمل ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۳۸ (UTC)[پاسخ]

تصویر برگزیده صفحه اصلی

دوستان کسی اعتراضی ،نظری ،سخنی یا حرفی در مورد تصویر برگزیده صفحه اصلی ندارد؟تصویر بناست ۱ هفته در صفحه نمایش داده شود.--فرزاد خلیفه ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۰۱ (UTC)[پاسخ]

چرا؛ چشمانش خیلی شهلاست! 188.62.196.33 ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۱:۰۶ (UTC)[پاسخ]
آقا فرزاد این تصویر رو من انتخاب کردم و نمیخوام ازش دفاع کنم ولی چیزی در حدود یک هفته روی سایت بود و هیچکس هم اعتراض نکرد (چون هیچکس به تصویر برگزیده هیچ سری نمیزنه) . برای اینکه تصویر برگزیده پویا بشه من پیشنهاد میکنم ویکی‌پدیا:ویکی‌پروژه تصویر روز را راه اندازی کنیم و حداقل 7 نفر (7 روز هفته) عضو اون بشن تا هم تصویر از هفتگی به روزانه برسه و هم نظرات مختلف در انتخاب تصویر دخیل باشه . Muhammad ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۳۸ (UTC)[پاسخ]

پروژه نجات نوشتارهای در آستانه حذف (وپ:نجات) آغاز بکار کرد. این پروژه برای سعی دارد تا علاوه بر نجات یک مقاله، تازه کارانی که چنین نوشتارهایی را تولید می‌کنند را تشویق به ادامه همکاری کنیم. از همه دوستان می‌خواهم که این صفحه را به فهرست پیگیری‌های خود بیافزایند. علی الحساب چند نوشتار را به آن افزوده‌ام.
ین پروژه کاری است گروهی برای نجات نوشتارهایی که به دلایلی مانند تخلف از قانون حق تکثیر، لحن تبلیغاتی و نظایر آن نامزد حذف سریع شده‌اند. معمولا این نوشتارها را با بازنویسی جملات می‌توان از حذف نجات داد. اگر در ویکیپدیا به چنین نوشتاری برخوردید می‌توانید پیوندی به نوشتار در این صفحه درست کرده و بطور مختصر مشکلات نوشتار را توضیح دهید، تا سایر کاربران علاقه مند نسبت به نجات نوشتار از حذف اقدام نمایند. برای آنکه نوشتار برچسب خورده توسط مدیران حذف نشود می‌تواند در بالای برچسب حذف برچسب {{نجات}} را بزنید.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۱۴ (UTC)[پاسخ]

این نوشتار برای نجات از حذف در پروژه نجات نوشتارهای در آستانه حذف نامزد شده است و احتمالا بزودی مشکلات آن توسط مشارکت‌کنندگان حل می‌شود.
لطفا در حذف نمودن نوشتار درنگ نمایید.


مدرس خان صدسپاس برای توجه‌تان به پیشنهاد بندهٔ حقیر.--دوستدار شما ArashAseبحث۱۶ آذر ۱۳۸۸ ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۲۵ (UTC)[پاسخ]
البته ظاهرا شما چند دقیقه‌ای پیش از اظهار نظر بنده در این مورد، دست به این اقدام زده بودید. در کل بنده این همنظری را به فال نیک می‌گیرم.--دوستدار شما ArashAseبحث۱۶ آذر ۱۳۸۸ ‏۷ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۳۹ (UTC)[پاسخ]
آیا شامل موارد عدم سرشناسی هم می‌شود؟ (آشکار است که نباید باشد) مساله دیگر این است که بعضی وبلاگها و سایتهای غیر معروف برای جلب ترافیک دست به آوردن مقاله خود در اینجا زده و خود را در قسمت منبع قرار می‌دهند. نجات یک مقاله آنقدر ارزش ندارد که ویکیفا تبدیل به محل تبلیغات شود. معمولا با بازنویسی مقاله توسط کاربران قدیمی تنها ما یک کاربر یک مقاله‌ای (که با هدف معرفی سایتش عضو شده) را برای تبلیغات کمک می‌کنیم. بنده با بازنویسی مطلب کپی شده به این صورت شدیدا مخالفت می‌کنم. حداقل یک منبع دیگر باید پیدا شده و تنها در آن صورت است که نجات معنا پیدا می‌کند. در غیر اینصورت ما در حال گول زدن خودمان هستیم. به نوعی قانون کپی رایت را دور زده و به نوعی راه را برای تبلیغات و ورود سازمانها و اشخاص ناسرشناس به فهرست دانشنامه باز می‌کنیم. --پاینده باد ایران! Achæmenes ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۷:۵۰ (UTC)[پاسخ]
جناب Achaemenes اگر به وپ:نجات سر بزنید متوجه می‌شوید که همه نوشته‌ها از این دست نیستند. مثلا کود گوگرد یا آلامتو یا باجروان. در مورد افراد ناسرشناس بنده نیز با شما هم عقیده‌ام.--دوستدار شما ArashAseبحث۱۷ آذر ۱۳۸۸ ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۹:۲۲ (UTC)[پاسخ]

نوشتارهای ناسرشناس معلوم است که جایشان اینجا نیست. در مقالات وبلاگی هم باید قبل بازنویسی منبعی مناسب بیابید.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۲:۲۱ (UTC)[پاسخ]

رده مربوط به این الگو را نیز ایجاد کنید تا دیگر نیازی به قرار دادن دستی در صفحه وپ:نجات نباشد و به صورت خودکار عنوان قرار داده شود.--پسرآمل ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۱۸ (UTC)[پاسخ]

پرسش از چند کاربر باتجربه

دوستان از آنجا که تازه‌کارم و پرسشم جدی‌ست توقع پاسخ جدی دارم. لطفا از کنایه و حمله دوری جویید. علت تفاوت بسیار شدید مقاله‌هایی مانند نقد محمد و نقد قرآن با مقاله‌هایی مانند نقد دین بهایی و نقد آثار باب چیست؟ البته به نظرم دسته اول دانشنامه‌ای‌تر نوشته شده اند اما تفاوت‌ها خیلی فاحش است. نقد دین بهایی تنها توضیح‌المسائل است و نقد اثار باب هم که اثبات پیامبری ایشان است و چرا هر دو قفل‌اند. اما در نقد محمد مثلا جمله‌ای که چندین دهه پس از مرگش توسط یک راوی حدیث بیان شده اثبات صرع داشتن وی شده. اگر خانمی به پزشک مراجعه کند و ادعای زاییدن خدا نماید، باید پاسخ پزشک را در مقاله مریم نوشت؟ چرا این جمله پرارزش در مقاله‌های بهاییت رعایت نمی‌شود؟ علی ویکی ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۴:۰۸ (UTC)[پاسخ]

چگونگی مقالات به کاربران مشارکت‌کننده در آن باز می‌گردد. خوب دسته‌ای به برخی مقالات علاقهٔ بیشتری دارند یا برخی شخصیت‌ها حساسیت برانگیزترند. شگفت خواهد بود اگر ماقشه بر سر چین شی هوانگ اینجا بیش از درگیری روی مقالهٔ محمد باشد! --Ariobarzan ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۶:۰۱ (UTC)[پاسخ]
البته فقط این نیست، زورچپانی هم هست. از جمله بارها در مقاله نقد قرآن درخواست شد به وبلاگ زندیق ارجاع ندهند. پایین آوردن سطح دانشنامه به سطح وبلاگ واقعاً جای تأسف دارد. آن هم چنین وبلاگی که بعید می‌دانم سواد نویسنده‌اش بیش از دیپلم باشد. نویسنده‌ای که نمی‌داند نقاط شرقی و غربی زمین صرفاً قراردادی هستند، در حالی که زمین تنها یک شمال و جنوب بیشتر ندارد. مدتهاست داریم اینها را داد می‌زنیم، ولی کو گوش بدهکار!--محمدرضا ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۷:۵۲ (UTC)[پاسخ]
این عادت دیرینه ما ایرانی هاست در همه اعصار که میدانیم یک کاری غلط است ولی اصرار بر انجام آن کار داریم. اینکه مقالات نقد قرآن و نقد محمد بر اساس اصول دانشنامه ای نوشته نشده اند مشخص است. ولی من نمیدانم چه اصراری بر ماندن اینجور مقالات است. میدونید implication اینجور مقالات فقط یک صفحه چیزهای غیر بیطرفانه درباره چیزی به عنوان دانشنامه نیستند؛ بلکه فاجعه آن وقتی اتفاق میافتند که قانون مقاله نویسی دانسته و رسما زیر پا گذاشته میشود. وقتی که قانون توسط یک عده مدیر و یک عده کاربر به زور شکسته شد و همه هم به شکسته شدن آن رضا دادند؛ آن وقتی است که فاجعه اتفاق افتاده است. و این جای تاسف دارد. --Pastorals2007 ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۸:۵۲ (UTC)[پاسخ]
تاسف‌بارتر از آن فراری دادن کاربران عزیز و کوشائی همچون کاربر:دوستدار ويکيپديا است که با اطلاعات کامل در اینگونه مقالات و بحث‌هایشان ویرایش میکردند. در مجموع برخی مدیران و کاربران با ایجاد فضائی خاص و جهت دار موجب میشوند تا این مقالات شکل گیرد و سپس با به حاشیه کشاندن و قطع دسترسی کاربران مفید و مدافع اسلام در اینگونه مقالات موجبات دلسردی و سپس قطع دسترسیشان را فراهم میکنند.--پسرآمل ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۹:۰۳ (UTC)[پاسخ]
کاربر "مدافع اسلام"؟ من بالا دارم راجع به چیز دیگری صحبت می کنم. به نظر من سعی کنید اگر مطلبی تخصصی راجع به خود مقاله دارید بفرمایید. چون با این چیزهایی که نوشتید you are not helping.

--Pastorals2007 ‏۹ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۶:۳۸ (UTC)[پاسخ]


با سپاس از پاسخهایتان. البته پرسش من دلیل اختلاف بسیار فاحش لحن مقاله‌های اسلام و بهاییت (هر دو بعنوان دین) بود. بالا هم گفتم به نظرم اسلامی‌ها وضعشان کمی بهتر است. اما بعنوان مثال از سخنی که دهها سال پس از مرگ محمد توسط فردی ناشناس به او نسبت داده شده نتیجه صرع گرفته می‌شود اما در مقابل ادعای الوهیت بهاالله که اظهر من الشمس و توسط شخص خودش با قلم خویش آمده، واژه بسیار بسیار بی‌ادبانه و دور از نزاکت سنت‌پرست بکار رفته است. مقاله هم قفل است.علی ویکی ‏۸ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۰۹ (UTC)[پاسخ]

اینگونه نوشتار ها جنجالی است و اختلاف‌ها اجتناب ناپذیر است. اینکه می بینید نقد قران کاملتر و با کیفیت تر است برای آنکه ویکی نویسان قویتری از دو دیدگاه موجود در ویکی این صفحات ویرایش کرده اند: افرادی مانند دوستدار ویکیپدیا و بهافرید.

اینکه می بینید نوشتارهای بهایی ها قفل است چون همیشه جنگهای ویرایشی بین دو گروه کاربران درگیر وجود دارد. مدیران هم سعی می کنند خود را دور از این نوشتارها نگاه دارند. مدیریت اختلافات ویرایشی چنین نوشتارهایی واقعا مشکل است، چون معمولا بسیاری مطالب جنبه حیثیتی و عقیدتی برای طرفین دارد. معمولا هم مدیری که درگیر چنین نوشتاری شود تبدیل به چوب دو سر نجس می شود و هر دو گروه مدیر را به طرفداری از طرف مقابل متهم خواهند کرد. بنابراین اکثر مدیران ترجیح می دهند که راه آسانتر مانند قفل کردن نوشتار را انتخاب کنند. من خودم در برنامه هایم است که این نوشتارها را باز کنم و از نزدیک روند تکمیل آنها را زیر نظر داشته باشم. اما این کار شرط دارد که هر دو طرف حاضر باشند همکاری کنند. یعنی اگر اختلافی افتاد و من تصمیمی گرفتم که مثلا فلان منبع نامعتبر است هر دو طرف قبول کنند. یا اگر یکی از کاربران را که در حین بحث از دایره نزاکت خارج شد را قطع دسترسی کردم، دو طرف به تصمیم من گردن بنهند.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۹ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۰:۰۰ (UTC)[پاسخ]

در اینجا گروهی قوی و هماهنگ وجود دارند که علیه اسلام کار می‌کنند و هر کاری بخواهند انجام می‌دهند و بیشتر کاربران مسلمان یا مذهبی اینجا بی‌خیال هستند و برخی هم دستشان به جایی نمی‌رسد. اینجا هر چه علیه اسلام بنویسید عده‌ای به کمکتان می‌آیند و مطالب اسلامی به بهانه‌های مختلف حذف می‌شود. در این موضوع وضعیت ویکی فارسی بسیار اسف‌بار است و کاربران مسلمان باید جلوی این حق‌کشی‌ها را بگیرند. اینجا را هم بیینید تا متوجه زورچپانی دیدگاه شوید. --محسن عبدالهی ۱۸ آذر ۱۳۸۸، ساعت ۱۰:۲۱ (زهج)

پیشنهاد بهزاد خیلی خوبه، به نظر منم اگه اینجور مقاله‌ها یک فرمت خاص داشته باشند و در هر بخش دیدگاه‌های موافقان و مخالفان نوشته شود خیلی خوب می‌شه. در کنارش از ایجاد مقاله‌های بی‌اساسی و بی‌منبعی مانند این هم که ماکزیمم به درد وبلاگ‌ها می‌خورد، جلوگیری شود.علی ویکی ‏۹ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۰:۰۴ (UTC)[پاسخ]

علی ویکی عزیز، زیاد این حرف‌ها را باور نکنید، آخرش جمع بندی دست کسی را می‌بوسد که فاتحه‌ای برای حرف دیگران نمی‌خواند. اگر خواستید چند نمونه خیلی جالب برایتان می‌گذارم که قشنگ با شیوه فعالیت در ویکی‌پدیا آشنا شوید. سعی کنید بر روی حرف و ویرایشتان بایستید و کم نیاورید. زیاد هم نگران آن دست از مقالات نباشید، اگر دوستان همت کنند،‌ همه چیز را درست خواهیم کرد.--کمیلبحث‍ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۱۸ (UTC)[پاسخ]

«سعی کنید بر روی حرف و ویرایشتان بایستید و کم نیاورید» جناب کمیل عملا اخلال گری به سایر کاربران می آموزید! امیدوارم علی ویکی عزیز، که تا بحال کارنامه خوبی از خود بجا گذاشته اند، اسیر آموزه های نادرست نشود. البته خوشحالم که کمیل با اظهار نظرش نکته ای که من گفتم را نشان داد. مدیران ترجیح می دهند خود را درگیر چنین نوشتارهایی نکنند چون جز دردسر چیزی نیست و آخرش هم هزار برچسب است که دنبال آدم است. مدیری نمی تواند انتظارات همه دوستان را برآورد چون در اینجا کاربران مسلمان انتظار دارند که مقاله های بهاییت مانند گفته های معلم پرورشی مدرسشان نوشته شود. کاربران بهایی هم انتظار دارند که نوشتار دقیقا مانند اعتقادات دینی شان در مورد بهاییت نوشته شود.--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۲:۵۱ (UTC)[پاسخ]

عملا شما حرف تو دهان من می‌زارید، چندتا مثال می‌ذارم که متوجه بشید:
  1. مثلا سر مقالهٔ جلاد خام خوار هی ما می‌گفتیم:«نره!» شما می‌گفتید:«بدوش.» البته اون موقع مدیر نبودید وگرنه معلوم نبود که کوتاه میومدید یا نه! انشالله به یاد دارید که؟ همان لجاجت جماعت اگر نبود آب از آب تکان نمی‌خورد و هنوز می‌گفتید شکنجه‌ها در راستای ترویج تشیع صورت می‌گرفته!
  2. مثلا کاربردانقولا ویرایشی در مقاله محمدرضا پهلوی می‌کنه که با تهدید جناب زرشک مجبور به عقب نشینی می‌شه. مثلا اگر اینجا ایستادگی کافی به خرج داده می‌شد، همچین اتفاقی نمی‌افتاد، ولی معلوم نبود چه اتفاقاتی برای مقالات اسلامی می‌افتاد!
  3. در برخی مواقع هم ایستادگی کافی صورت می‌گیرد، منابع و مستندات همه گواه بر حق بودن جماعت می‌دهد، اما همه چیز یکدفعه می‌چرخد! که اینجا اگر خودجیمی ویلز هم آیه نازل کند،‌افاقه نمی‌کند!
در نهایت اینکه بنده هیچ مشکلی با بهایت ندارم و خدا رو شکر تو کارنامه‌ام هم هیچ حرکت تخریبی برای هیچ آئینی رو ندارم ولی با اینکه یک عده به هر طریقی می‌خوان اسلام رو با تخریب و سیاه نمایی ضایع جلوه بدن مشکل دارم.--کمیلبحث‍ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۲۹ (UTC)[پاسخ]

اتفاقا جلاد خام خوار از مثالهای خوبی است که چرا کار کردن روی چنین مقالاتی سخت است. شما و دوستانتان بسیج شدید تا مقاله ای که با چندین منبع آکادمیک نوشته شده است را حذف کنید. چون واقعیتی تاریخی را دوست نداشتید که بشنوید. بعد هم که حذف نشد راه می افتادید و مطالبی که با استفاده از منابع آکادمیک و معتبر نوشته شده بود را حذف می کردید که مصداق بارز اخلالگری بود. اما خدا را شکر نوشتار از حذف رهانیده شد، و مقاله ای بخاطر آنکه به مذاق دوستان خوش نمی آمد حذف نشد. --♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۳:۴۳ (UTC)[پاسخ]

مهم اینست که آن بخش جفنگش(نظر شخصی آن منتقد مجهول الحال) که با صدمن سیریش به تشیع نمی‌چسبید و البته تنها چیزی که نبود آکادمیک و معتبر، در حال حاضر در مقاله نیست. مابقی مقاله هم بی‌مشکل است و اتفاقا خیلی خوب است که حقایق تاریخی بی‌سانسور مکتوب شوند، امیدوارم سر فرصت مقاله‌ٔ شکنجه‌های دوره پهلوی را با هم بنویسیم.--کمیلبحث‍ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۰۱ (UTC)[پاسخ]

هر چه شما دوست ندارید جفنگ نیست. کتابی که مطلب نقل شده بود چکیده رساله دکترای یک محقق بود که بصورت کتابی چاپ شده بود و جهت اطلاع، نویسنده ای که شما فرمودید بی نام نشان استاد دانشگاهی هستند که تخصصشان تاریخ عصر صفوی است:

Dr. Karim Najafi Barzegar teaches history at Payam-e Noor University, Tehran, Iran. He is also actively engaged in teaching and academic work at some other universities of Tehran.He otbained Ph.d. on "Mughal-Iranian Relations During Sixteenth Century"under the Supervision of Prof. Harbans Mukhia and Prof. Muzaffar Alam, Centre for Historical Studies, School of Social Sciences, Jawaharlal Nehru University, New Delhi in 1999.

--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۱۴ (UTC)[پاسخ]

  • مسئله را شخصی نکنید و تهمت هم نزنید! اگر کتاب/مقالات و حتی نقدهای تاریخی را مطالعه فرموده باشید، حتما دقت کرده‌اید که ماخذ مطالب در صفحه پانویس می‌شود یا در انتهای کتاب/مقاله درج می‌شود، این استاد گرامی یک منبع یا مطلب نداشتند که بگوید این ارتباط را از کجا آورده است، به همین دلیل ادعای ایشان جفنگ و کاملا شخصی است و هیچ منبع دیگری همچین ادعایی را مطرح نکرده است! در ضمن ویکی‌پدیا جایی برای منتشر کردن تحقیقات دست اول نیست!--کمیلبحث‍ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۲۷ (UTC)[پاسخ]

درج مطالب آن کتاب تحقیق دست اول است!! توصیه می کنم وپ:تحقیق دست اول را دوباره بخوانید و هم البته این کتاب که معرفی می کنم. چون اگر بخواهید در مورد عصر صفوی با توجه به کتابهای تاریخی که در مدارس ایران درس داده می شود نظر دهیم. نتیجه اش بحثهایی بود که در مورد این نوشتار داشتیم:»Rula Jurdi Abisaab (2004) "Converting Persia: Religion and Power in the Safavid Empire", Edition: illustrated, I.B.Tauris, ISBN 1-86064-970-X, 9781860649707»--♦ بهزاد مدرس ♦ ب ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۴۱ (UTC)[پاسخ]

بهزاد جان، لطفا ماخذ ادعای ایشان را قرار دهید، چرا سفسطه می‌کنید؟--کمیلبحث‍ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۵:۵۲ (UTC)[پاسخ]

با سپاسگذاری از همه دوستان و با اجازه‌شان بحث بدلیل اینکه در حال خارج شدن از مسیر اصلی‌ست تمام شده اعلام می‌کنم. امیدوارم همان پیشنهاد نخست بهزاد هرچه زودتر به اجرا درآید. بهزاد جان از حسن‌نظر شما هم ممنونم. تمام سعیم را خواهم کرد تا آرزوی قطع‌دسترسی را بگور برده و شاید در آخرت در کنار حورالعین‌ها تجربه کنم.:)علی ویکی ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۰۴:۲۱ (UTC)[پاسخ]


پس از مدتها، جمله ای از بهزاد مدرس، واقعاً به دل ام نشست:

اتفاقا جلاد خام خوار از مثالهای خوبی است که چرا کار کردن روی چنین مقالاتی سخت است. شما و دوستانتان بسیج شدید تا مقاله ای که با چندین منبع آکادمیک نوشته شده است را حذف کنید. چون واقعیتی تاریخی را دوست نداشتید که بشنوید. بعد هم که حذف نشد راه می افتادید و مطالبی که با استفاده از منابع آکادمیک و معتبر نوشته شده بود را حذف می کردید که مصداق بارز اخلالگری بود.

جای جلاد خام خوار در متن بالا، اگر با یک چیز دیگر عوض شود، می شود لب کلام من. با شما احساس همدردی می کنم. کاش جناب بهزاد مدرس و دیگران، همواره چنین رویه ای داشته باشند، در همه جا، و بی طرفانه و بی تعصب و علمی با مسایل برخورد کنند. اگر چنین شود که اینجا گلستان می شود. --sicaspi ‏۱۱ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۱۱:۱۲ (UTC)[پاسخ]

مقاله انقلاب در حال گسترش است. علاقه مندان به مقالات پر سر و صدا میتونن توش شرکت کنن.--saeedparva ‏۱۰ دسامبر ۲۰۰۹، ساعت ۲۲:۳۸ (UTC)[پاسخ]