زبان‌های ایرانی

یکی از شاخه‌های خانواده زبانی هندواروپایی
(تغییرمسیر از زبان ایرانی)

زبان‌های ایرانی (به انگلیسی: Iranic languages یا Iranian languages)، یکی از شاخه‌های زبان‌های هندوایرانی از خانواده بزرگ زبان‌های هندواروپایی است و توسط مردمان ایرانی، گویش می‌شود. زبان‌های ایرانی به چهار دوره پیشا ایرانی، ایرانی باستان، ایرانی میانه و ایرانی نو دسته‌بندی می‌شوند.[۲] منظور از اصطلاح زبان‌های ایرانی یا زبان‌های ایرانی‌تبار، گروهی از زبان‌ها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیاایرانی داشته‌اند و به معنی زبان‌های مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست.

زبان‌های ایرانی
اقوام:مردمان ایرانی
پراکنش:آسیای غربی، قفقاز، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی
تبار:هندواروپایی
نیا:زبان نیاایرانی
زیرگروه‌ها:
ایزو ۲–۶۳۹ / ۵ira
زبان شناسی۵۸= (phylozone)
گلاتولوگiran1269[۱]
{{{mapalt2}}}
پراکندگی زبان های ایرانی در فلات ایران و اطراف آن.

زبان‌‌ های ایرانی شمال غربی:

زبان های ایرانی جنوب غربی:

+زبان های ایرانی شرقی

رایج‌ترین زبان‌های ایرانی نو شامل زبان‌های فارسی، کردی، گیلکی، مازندرانی، لاری، لکی، پشتو، بلوچی، آسی و لری است.

بیشتر زبان‌های ایرانی در کشور‌های ایران، افغانستان و تاجیکستان حضور دارند، اما تعدادی از این زبان‌ها نیز در عراق، سوریه، ترکیه، ازبکستان، غرب چین و شبه‌قاره هند هم وجود دارند.[۳]در میان کشورها و دولت‌های خودگردان، زبان فارسی در ایران، فارسی دری در افغانستان، تاجیکی در تاجیکستان، پشتو در افغانستان و بخش‌هایی از پاکستان، کردی در عراق، آسی در اوستیای جنوبی و اوستیای شمالی-آلانیا و زبان بلوچی در بلوچستان پاکستان، زبان رسمی هستند.[نیازمند منبع]

امروزه زبان‌های ایرانی بیشتر با خط فارسی، لاتین، و سیریلیک نوشته می‌شوند. در میان زبان‌های زنده ایرانی، تنها فارسی و طبری (مازندرانی) دارای آثاری با قدمت بیش از هزار سال هستند.[۴]

در سال ۲۰۰۸ میلادی برآورد شد که حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تن به زبان‌های ایرانی سخن می‌گویند.[۵] بنیاد تابستانی زبان‌شناسی (SIL International) در سال ۱۳۸۴ برآورد کرده است که امروزه به حدود ۸۷ گونه از زبان‌های ایرانی سخن گفته می‌شود؛ که شمار سخنوران بزرگ‌ترین این زبان‌ها به‌طور تخمینی عبارتند از: فارسی (۱۱۰ میلیون تن)،[۶] کردی (۴۱–۶۰ میلیون تن)،[۷] پشتو (۴۰ میلیون تن)،[۸][۹] لری (۱۰ میلیون تن)، زبان تبری و گیلکی (۷ میلیون تن) و زبان بلوچی (۷ میلیون تن) و زبان لکی (حدود۳/۵میلیون).

پیشینه

نمودار زبان‌های هندواروپایی
پراکنش تاریخی زبان‌های ایرانی ۱۰۰ سال پیش از میلاد، رنگ نارنجی نشان‌دهنده سرزمین‌های ایرانی شرقی: سرمتی، سکائستان، باختر و رنگ قرمز نشان‌دهنده سرزمین‌های ایرانی غربی: شاهنشاهی اشکانی است.

دوره استقرار اقوام ایرانی در فلات کنونی ایران از هزاره سوم پ. م تا پایان شاهنشاهی هخامنشی در سده چهارم پ. م را در بر می‌گیرد. از زبان‌های ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شده است: زبان مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان‌روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی در آثار دیگران برجای مانده است. اما از زبان‌های اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده[نیازمند منبع] و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشته است.

پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بوده است. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگ‌نوشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. درهمین زمان زبان‌های دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را می‌پیموده است، مانند زبان‌های بلخی، سغدی، زبان پارتی و خوارزمی.

زبان‌های ایرانی به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  1. زبان‌های ایرانی باستان
  2. زبان‌های ایرانی میانه
  3. زبان‌های ایرانی نو (غربی و شرقی)[۱۰]

این دسته‌بندی مطلقاً از لحاظ زمانی نیست، بلکه از نظر زبان‌شناسی هم هست.

ایرانی باستان

زبان نیاایرانی نیای مستقیم این دسته از زبان‌های ایرانی است.

از جمله زبان‌های ایرانی باستان عبارت‌اند از زبان‌های اوستایی (که تنها از طریق متون اوستا به ما رسیده است)، پارسی باستان (که بیشتر از طریق کتیبه‌های هخامنشی به ما رسیده است)، سکایی باستان، و مادی (که فقط چند واژهٔ آن، آن هم از طریق چند وام‌واژه در فارسی باستان و چند واژهٔ ذکر شده در منابع یونانی و میان‌رودانی به دست ما رسیده است). برخی دیگر از زبان‌های این دوره که آثار غیرمستقیمی از آنها برجای مانده، یا براساس موازین زبان‌شناختی تاریخی می‌توان به وجودشان اطمینان داشت، بلخی باستان، پارتی باستان، خوارزمی باستان، سغدی باستان، شیرازی باستان، کرمانی باستان و مادی است.[۱۱]

ایرانی میانه

زبان‌های ایرانی میانه به دو گروه تقسیم می‌شوند:

  1. گروه ایرانی میانه غربی، شامل زبان پهلوانیگ (پارتی یا پهلوی اشکانی) و زبان پارسیگ (پارسی میانه یا پهلوی ساسانی)
  2. گروه ایرانی میانه شرقی، شامل سغدی، سکایی میانه (سکایی ختنی)، خوارزمی و باختری (یا بلخی)

ایرانی نو

نقشه مناطقی که زبان مادری اکثریت مردم آنجا یکی از زبان‌های ایرانی است.
منطفه گستردگی و نفوذ زبان‌های ایرانی به تحقیق دانشمندان آلمانی
سرزمین‌های فارسی‌زبان ازبکستان

زبان‌های ایرانی نو به دو دسته بخش می‌شوند:

  1. شرقی
  2. غربی

زبان‌های ایرانی نو با این که در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شده‌اند اما گستره جغرافیایی بسیار وسیع‌تری را در بر می‌گیرند شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه‌قاره هند.

دسته شرقی زبان‌های ایرانی نو که اغلب در کشورهای افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، روسیه و گرجستان رایج‌اند به چند گروه تقسیم می‌شوند که عبارتند از:

زبان‌های ایرانی‌تبار غربی به دو گروه شمال غربی و جنوب غربی دسته‌بندی می‌شوند. این زبان‌ها غالباً بازمانده زبان‌های پارسی باستان، پارسیگ، پهلوانیگ، آذری باستان، دری زرتشتی هستند.

گروه شمال غربی:

زبان‌های ایرانی جنوب غربی:

شیوه نوشتار

زبان‌های ایرانی دارای شیوه‌های نوشتار گوناگون هستند. از جمله خط میخی (در مورد پارسی باستانخط آرامی (در مورد نخستین کتیبه‌های پارسیگ، پارتی، سغدی، و خوارزمی)؛ دو نوع خط سریانی، سطرنجیلی (در مورد پارسی میانه، پارتی، باختری، سغدی و فارسی نو) و نستوری (سغدی مسیحی و فارسی نو)؛ خط عبری (در مورد فارسی نو و لهجه‌های محلی)؛ خط عربی (در مورد فارسی نو، خوارزمی، کُردی، پشتو و بلوچی)؛ خط براهمی (در مورد خُتَنی، تُمْشُقی و سغدی)؛ خط یونانی (در مورد آذری (باختری))؛ خط سیریلیک (در مورد آسی و تاجیکی) و خط لاتین (در مورد آذری، کُردی، آسی و زازاکی).[۱۲]

زبان‌های ایرانی در ایران امروز

جمعیت گویشوران زبان‌های رایج در ایران به نقل از دانشنامه لوکلکس.[۱۳]

اتنولوگ

اتنولوگ جمعیت فارسی زبانان ایران در سال ۲۰۱۶ را ۵۰ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر یعنی بیش از ۶۲ درصد می‌داند.[۱۴][۱۵] اِتنولوگ (به انگلیسی: ethnologue) از معتبرترین دانشنامه‌های موجود در جهان است که داده‌های آماری از تعداد گویشوران زبان‌های مختلف را به صورت اینترنتی منتشر می‌کند.

جمعیت

جمعیت ایران در پایان سال ۲۰۱۶ میلادی، طبق تخمین‌های متفاوت بین ۷۹ تا ۸۱ میلیون نفر بوده است. اتنولوگ جمعیت گویشوران زبان‌های مختلف در ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی را به ترتیب زیر بیان کرده است. به این نکته توجه شود که بین قومیت و گویشور تفاوت وجود دارد و برای نمونه میزان جمعیت آذری زبانان در جدول لحاظ شده است در حالی که جمعیت آذری تباران اندکی بیش تر است.[۱۴] بیش از ۸۱ درصد مردم ایران در سال ۲۰۱۶ میلادی به یکی از زبان‌های ایرانی سخن می‌گویند.

ردیفنامجمعیت(۲۰۱۶)درصد از کل جمعیت ایران(۲۰۱۶)
زبان‌های ایرانی
۱زبان فارسی۵۰٬۴۰۰٬۰۰۰۶۲٫۷۴
۲زبان کردی۵٬۵۹۰٬۰۰۰۶٫۹۵
۳زبان گیلکی۲٬۴۰۰٬۰۰۰۲٫۹۸
۴زبان مازندرانی۲٬۳۴۰٬۰۰۰۲٫۹۱
۵زبان بلوچی۱٬۹۲۰٬۰۰۰۲٫۳۹
۶زبان لری۱٬۷۰۰٬۰۰۰۲٫۱۱
۷زبان لکی۱٬۰۰۰٬۰۰۰۱٫۲۴
۸زبان تاتی و زبان تالشی۴۰۰٬۰۰۰۰٫۴۹
۹سایر زبان‌های ایرانیمحدود۰٫۰۴
کلزبان‌های ایرانی۶۵٬۷۵۰٬۰۰۰۸۱٫۴۵
زبان‌های غیرایرانی
۱زبان ترکی آذربایجانی۱۰٬۹۰۰٬۰۰۰۱۳٫۵۷
۲زبان ترکمنی۷۹۰٬۰۰۰۰٫۹۸
۳زبان ترکی خراسانی۸۸۶٬۰۰۰۱٫۱۰
۴زبان ترکی قشقایی۹۵۹٬۰۰۰۱٫۱۹
۵زبان عربی۱٬۳۲۰٬۰۰۰۱٫۶۴
۶زبان ارمنی۱۰۰٬۰۰۰۰٫۱۲
۷زبان آشوری۱۵٬۰۰۰۰٫۰۲
۸سایر زبان‌های غیر ایرانیمحدود۰٫۰۲
کلزبان‌های غیرایرانی۱۴٬۹۷۰٬۰۰۰۱۸٫۵۵
کل تجمیعیکل زبان‌های رایج در ایران۸۰٬۷۲۰٬۰۰۰۱۰۰

بنا بر گفته ادوین فرانسیس بریانت و لائوری پاتون، جمعیت گویشوران پنج زبان اول پرگویش این خانواده زبانی (به میلیون نفر) به شرح زیر می‌باشد:[۱۶]

ردیفنامجمعیت (۲۰۲۰)
زبان‌های ایرانی
۱زبان فارسی۱۰۰+
۲زبان پشتو۵۰
۳زبان کردی۴۰(ایران، عراق، سوریه و ترکیه)
۴زبان بلوچی(ایران، افغانستان، پاکستان، امارات متحده، عمان)۱۰
۵زبان لری۱۰
سایرسایر زبان‌های ایرانینامشخص
کلزبان‌های ایرانی۲۰۰+

جدول زبان‌های ایرانی

فارسیزازاکیکرمانجی/سرانجیپشتوتاتیبلوچیمازندرانیپارسیپارسی میانهپارتیپارسی باستاناوستاییآسیزبان لکی
زیبا، خوش چهرهhewl, weş, rındrind, delal/cwanʂkulai/xkulai, ʂɑjista/xɑjista, خجستهxojirsharr, soherâxojirzibâ/ xuš-chehrehhučihr, hužihrhužihrnaibavahu-, srîraræsughdRengên , Jûanîdar
خونgoynixwîn/xwênwinaxevnhonxunxūnxōnxōnvohunitugxwên
نانnan/nonnanɖoɖəi, nəɣɑnnunnân, nagannûnnânnânnândzulnan
آوردنardeneanîn/hênan/weranîn, hawirdin wɺ̡əlvârden, biyordonâurten, yārag, āragbiyârdenâvardan/biyarâwurdan, āwāy-, āwar-, bar-āwāy-, āwar-, bar-bara-bara, bar-xæssynAwirdin,hawirdin
برادرbırabirawrorbərârbrāt, brāsberârbarādarbrād, brâdarbrād, brādarbrâtarbrâtar-æfsymærbira
آمدنameyenehatin/wara tləlbiyâmiyanāhag, āyagBiyamoanâmadanâmadan, awarawar, čāmây-, âgamâgam-cæwynhetin , hatin
گریهbermayenegirînʒaɺ̡əlbərmagreewag, greetenbərmə/ qâgeristan/geryehgriy-, bram-kæwyngirê
تار، تاریکtaritarî/tarîktjɑrəul, gur, târica, târekthársiyotârîktârīg/ktârīg, târēnsâmahe, sâmatartem
دخترkeyne/keyna/çenekekeç, kîj, dot/kiç, kîj, kenîşklurtitiye, dətardohtir, duttagkijâ/ deterdoxtarduxtarduxt, duxtarduxδarčyzg (Iron), kizgæ (Digor)dit , kimaça , kenîşk
روز، روشنroce/roje/rozerojwrad͡zrevj, ruzroçrûj, rûzrûzrōzraucah-bonřûj , řûşin , řûşta
کردنkerdenekirin/kirdinkawəlkordenkanag, kurtinhâkerdenkardankardankartankạrta-kәrәta-kænynkirdin
در، دروازه، دریچهber, keyber, çeberderge/derke, dergawar, daɺ̡adarvâcagelo, darwāzagbəlidardardar, barduvara-dvara-dwarder , derveç
مردنmerdenemirin/mirdinmrəlbamardenmiregbamerdenmurdanmurdanmạriya-mar-mælynmirdin
خرherkerxarastar, xarherxarxarxarxærægxer
تخم، خاویار، خایهhakhêk/hêlkehagəimerqâna, karxâheyg, heykmerqənatoxmtoxmag, xâyagtaoxmag, xâyagtaoxma-ajktom , xa
زمینêrd (uncertain origin)erd/herd (uncertain origin)zməkazeminzeminzemizaminzamīgzamīgzam-zãm, zam, zemzæxxzemîn
سر شب، پگاهşanêvar/êwaremɑʂɑm/mɑxɑmnomâzyar, nomâšonbegáhnəmâşunbegáhsarshabêbêragizærêware
چشمçımçav/çawstərgacošch.hem, chembəj, Çəşchashmchašmchašmčaša-čašman-cæstçem
پدرpi/pêrdebav/bab, bawkplɑrpiya, piyar, dadapit, pisspiyerpedarpidarpidpitarpitarfydbawa
ترسterstirsvera, tarstârsturs, tersegtəşəpaştarstarstarstạrsa-tares-tastirs
نام زد، خواستگارwashtidezgîrant͡ʃanɣolnumzânām zādnûmzə, xasgarnâm-zad--usagdesüran
خوشweşxweşʂa/xaxojirwash, hoshxaarxoshdârmagsrîraxorz / dzæbæaxweş
انگشتengihst/gishttil/qamik, engustgwətaanqušlenkutk, mordânegangoosangoštangustdišti-ængwyldzkilik
آتش، آذرadıragir/awir, agirortašâch, âstašâtaš, âzarâdur, âtaxshādurâç-âtre-/aêsma-artagir
ماهیmasemasîkabmâyimâhi, mâhigmahimâhimâhigmâsyâgmasyô, masyakæsagmahî
خوراک، خوردنwerdenexwarin/xwardinxoɺ̡ə / xwaɺ̡əlhardenwarag, warâkXərak, baxerdenxordanparwarz / xwâr, xwardīgparwarz / xwârhareθra / ad-, at-xærinagxoirak , hûardin
رفتنşiyayeneçûntləlšiyen, bišiyanjwzzegh, shutinshunen / burdenraftanraftan, shudanay-ai-ay-, fra-vazcæwynçên
خدا، بغ، پروردگارhomaxwedê/xwaxwdaixədâhwdâhoma, xədakhodâbay, abragarbaga-baya-xwycawxoida, yezdan
خوب، نیکوrındbaş, rind/baş, çakʂə/xəxâr, xojirjawáin, šarrxârxub / nîuūxūb, nêkogvahu-vohu, vaŋhu-xorzxas , xû, baş
سبزه، علف، گیاهvashgiya, riwek, şênkatîwɑʂə/wɑxəvâšrem, sabzagsûze, vâšsabzeh, giyâhgiyâdâlūgurvarâkærdægsiwze
بزرگ، گتهgırd / pilmezin/gewre, mezinloj, ɣwarapillamastar, mazangat, belang, pilabozorgwuzurg, pīlvazraka-uta-, avañtstyrkelling , kiwîn
دستdestdestlɑsbâldastdessdastdastdastdasta-zasta-k'ux / armdes
سرser/sarsersar, kakaɺ̡aikallasagharkaləsarsarsairisærser
دلzerredilzɺ̡ədəldil, hatyrdil/dilldeldildilaηhušzærdædill
اسبestor/astorhesp/espɑsasb, astaraspistaraspasp, stōrasp, stōraspaaspa-bæxesp , çirawa
خانه، سرایkeyemal/mall, xanukor, xunakiyalog, dawârsərexânehxânagdemâna-, nmâna-xædzarmall
گرسنهveyşanbirçîtî/birsêtîlwəʐa/lwəgavašnâ, vešir, gosnâshudhaghvašnagorosnegigursag, shuystongwisê
زبان)zıwan / zonziman/ziman, ziwanʒəbazobun, zəvânzevân, zobânziwânzabânzuwânizβânhazâna-hizvâ-ævzagzûn , zûan
خندیدنhuyayenekenîn/pêkenîn, kenînxandəlxurəsen, xandastankhendegh, hendegxanne-hâkerdenxandidanxandīdankartaSyaoθnâvareza-xudynxenîn
زندگی، زیستنیcewiyayenejiyanʒwandunzindәgizendegih, zindzendegizīndagīh, zīwišnīhžīwahr, žīw-gaêm, gaya-cardziniî , jîaên
مردmerdmêr/ pyawsaɺ̡ai, meɺ̡əmardak, miardamerdmardimardmardmardmartiya-mašîm, mašyaadæjmagpêa
ماهashmeheyv/mangspoʐmai/spogmai, mjɑʃtmângmáhmûng, mithramâhmāhmāhmâh-måŋha-mæjmang
مادر، دایهmaye/mardedayik, makmormâr, mâya, nanamât, mâsmârmâdarmādarmādarmâtarmâtar-madda , dallke
دهان، فکfekdev/demxwləduxun, dâ:ândaptək, dəhûn/kətârdahândahân, rumbåŋhânô, âh, åñhdzyxdem , çinawa
نامnamenav/nawnumnumnâmnumnâmnâmnâmannãmannomnam
شبşeweşev/şewʃpašö, šavšap, shawšöshabshabxšap-xšap-æxsævşiw
باز کردنakerdenevekirin/kirdineweprɑnistəl, xlɑsawəlvâz-kordenpabožagh, paçvâ-hekârdenbâz-kardanabâz-kardanbūxtaka-būxta-gom kænyvazkirdin
آرامpêameyışaştîroɣadinjârâmâshti, ârâmeš, ârâmîâštih, râmīšnrâm, râmīšnšiyâti-râma-fidyddzinadyawaş , araç
خوکxozberazxug, seɖarxu, xuyi, xugkhugxixūkxūkxwyhuü
جایگاه، جاjacih/jêd͡zɑjyâgahend, jâgahjâh/gâhgâhgâhgâθu-gâtu-, gâtav-ranja
خواندنwendenexwendin/xwêndinlwastəlbaxândenwánaghbaxûnessenxândanxwândankæsynxwanîn
گفتن، گپ زدن، آوا سردادنvatenegotin/witin, gutinwajəlvâten, bagutengushaghbaotenagoftan, gap(-zadan)guftan, gōw-, wâxtangōw-gaub-mrû-dzurynvitin , gepdaên, hawarkirdin
خواهرwayexweşkxorxâke, xâv, xâxor, xuârgwhârxâxerxâhar/xwâharxwaharx ̌aŋharxoxue
کوچک، کم، خرد، ریز، بچهqıjbiçûkkut͡ʃnai, waɺ̡ukai, kamqijel, rukgwand, hurdpətik, bechuk, perushkkuchak, kam, xurd, rîzkam, rangaskamkamna-kamna-chysylgoijîn , gojer, kiçewrû
پسرlajkur/kurrzojpur, zâbaç, phusaghrikapesar, baçapur, pusarpuhrpuçapūθra-fyrtkur
روانgangyan, rewanarwɑrəvânrawânravânrūwân, gyânrūwân, gyânurvan-udgêan , rewan
بهارwesarbihar/beharpsarlaivâ:ârbhârgâhwehârbahârwahârvâhara-θūravâhara-vehar
برز، برجسته، بلندberzbilind/berzlwaɺ̡, d͡ʒəgpillabwrz, bulandbelanboland / bârezbuland, borzbârežbarez-bærzondkelling , zor
دَهdesdeh/delesdadehdadahdahdathadasadæsde
سهhiri/hirêdreso, seseysesehrēçi-θri-ærtæsi
دِهdewegund/dêkəlaidöh, dahelk, kallag, dêdehdeh, wiswiždahyu-vîs-, dahyu-vîsqæwdeşt , abadî
خواستنwaştenexwestin/wîstinɣuʂtəl/ɣuxtəlbegovastan, jovastanlotaghbexâssenxâstanxwâstanfændyngistin
آبoweav/awobəâv, öâpöâb/awâbâbâpiavô-donaw
کِیkeykengê/key, kengêkəlakeykedkekaykaykačim-kædkiê
بادvababɑdgwáthbâdwâdvâta-dymgæ / wadva
گرگverggur/gurglewə, ʃarmuʂ/ʃarmuxvarggurkhvarggorggurgvarka-vehrkabiræghgoirg
زنcêniyejinʂəd͡za/xəd͡zazeyniye, zenakjanzənâzanzanžangǝnā, γnā, ǰaini-,sylgojmag / usjen
سالserresal/sallkɑlsâlsâlsâlsâlsâlθardýâre, sarәdazsall
آری/ نهya / néerê, a / naho (wo) / na, jaahan / naere / naarebaleh, ârē, hā / na, neehâ / neyhâ / neyyâ / nay, mâyâ / noit, mâo / næe , ne
دیروزvizêriduh/dwênêparunazira, zira, dirudirezdiruzdêrûždiya(ka)zyōznondweke , done
پارسیزازاکیکرمانجی/سرانیپشتوتاتیبلوچیمازندرانیپارسیپارسی میانهپارتیپارسی باستاناوستاییآسی


جستارهای وابسته

منابع

پیوند به بیرون