بحث کاربر:Hootandolati/بایگانی ۲
بایگانیهای گذشته:بحث کاربر:hootandolati/ بایگانی ۱
باقی مانده
تنها چیزی که از صفحه بحث قبلی از بایگانی در اینجا آمده محبت دوستان بوده که برای من بسیار ارزشمند است مانند نقدهای دوستان ولی از انجا که من تشویق را بیشتر دوست دارم نشانهای لطف دوستان را دوباره آوردهام.
- (افراد همیشه مدالهای خود رادر مراسم هابه سینه میزنند ولی هیچ وقت مدارک اشتباه خود را به دیگران نشان نمیدهند من هم همین طور فرض کنید ) ((((((((((((((:
تقدیر
نشان لیاقت ایران
نشان ملی لیاقت ایران | ||
برای شما که چند صباحی است از دیدن ویرایشهایتان لذت میبرم. امیدوارم این روند رو به رشد شما همچنان ادامه داشته باشد. اعطای این نشان افتخار من است. AMERICOPHILE ۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۰ (UTC) |
Hootandolati (بحث) ۵ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۵۰ (UTC)
صحبتی با شما داشتم ایمیلتان را ندارم nnne1r2@yahoo.co.uk Aghesna (بحث) ۶ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۸ (UTC)
دلیل حذف عکس تان
سلام. دلیل حذف پروندهٔ نامه ۳ امضایی را که بار کرده بودید میدانید؟ مشکلش چه بود؟ لئونیداس (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۰۸ (UTC)
- حذف نشده این ادرس آن است
ویکیانبار |پرونده: نامه ۳ امضایی (سنجابی - بختیار- فروهر) -بیست و دوم خرداد ۱۳۵۶.pdf
حذف سریع«سید فضل الله میرباقری» و سوءتفاهم
درود؛ دوست عزیز من این صفحه را ایجاد نکردهام و نویسنده این نوشتار من نیستم، حتماً سوءتفاهمی پیش آمده... شما که به تاریخچه صفحه نگاه کردهاید، نام من را با نام ایجادکننده اشتباه گرفتهاید، من دیدم که تا آن لحظه هیچ کدام از همکاران به صفحه برچسب حذف نزده و گفتم مقاله ماندنی است و ویرایشی در آن انجام دهم. واگرنه این مقاله به من هیچ ربطی ندارد و پدیدآورنده من نیستم. همان اول هم فکر میکردم سرشناس نباشد اما دیدم برچسبهای سرشناسی برداشته شدند و هیچ کس چیزی نگفت. شما میتوانستید (و میتوانید) به فهرست مشارکتهای بنده بروید و سیاهه مقالاتی که من ایجاد کردهام را ببینید، نام این صفحه در فهرست مقالات من نیست... موفق باشید و اشتباهی مردم را با این برچسبهای حذف سریع ضایع نکنید. :)) با درود.پیوند فهرست[۱]
ایجاد کننده صفحه کاربر:Matrixsun است که میتوانید به ایشان تذکر دهید.Maadikhah (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۴ (UTC)
- بعد از تحریر پیغام بالا: شما که به ایشان تذکر دادهاید دیگر به من چرا؟:)با تشکر از مشارکتهای شما همکار عزیزMaadikhah (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۹ (UTC)
- درود فرمایش شما صحیح است من پیام اشتباه دادهام چون شما در لیست ویرایشگران بودید این اشتباه رخ داد اکنون هم که صفحه را دیدم متوجه شدم که شما قبلا تلاش در جها ویکی سازی صفحه داشتید. پوزش میطلبم و اگر اجازه دهید نوشتارم را از این صفحه حذف کنم چون کاملا نا صحیح بوده است. با سپاس از تذکر شما. (مثل همیشه خودم این موضوع را گردن سن و سال بالا میگذارم:))))))))))))) ) Hootandolati (بحث) ۷ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۲۷ (UTC)
همکاری
سلام اگر وقت کردید در ویکیپدیا: فهرست مقالههایی دارای میان ویکی یکطرفه و ویکیپدیا: فهرست مقالههای دارای پیوند به ویکی که میانویکی ندارند کمک کنید فقط لطفا ابتدا راهنمای بالایش را مطالعه نمایید تا درصد خطا پایین بیاید. ممنونرضا 1615 / ب ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۱۷ (UTC)
- من هر کمکی بتونم انجام میدم ولی هنوز موضوع رو درست درک نکردم نمی خوام که بعدا باعث خرابکاری بشم. اگه میشه یک توضیح برا یمن بده. من از توضیح توی صفحه خیلی موضوع دستگیرم نشد:))))))) Hootandolati (بحث) ۱۰ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۳۶ (UTC)
چک میل
درود. چند روزی میشود که منتظر پاسختان در خصوص ادامهٔ اصلاحات مقاله بختیار هستم. کمی عجله دارم. لئونیداس (بحث) ۱۳ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۲۹ (UTC)
دعوت به شرکت دوباره در بحث
با سلام خدمت هوتن عزیز و تشکر به دلیل نظرتان در ویکیپدیا: نظرخواهی برای حذف/نظریه الله خدای ماه. از آنجا که مقاله پس از آغاز رایگیری گسترش یافته بود بنده و یکی از دوستان برچسبها و دلایل حذف جدیدی را اضافه کردیم. اگر امکانش هست نگاهی دوباره به مقاله، برچسبها و نظرات جدید بیاندازید و در بحث دوباره شرکت کنید. ارادتمند، طاها (بحث) ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۱:۴۲ (UTC)
پاسخ به جملهای از کتاب ادوارد برآون
در بحث طاهره جملهای نوشته بودید «در کتاب یک سال در میان ایرانیان در مورد شرح کشته شدن قره العین چنین امده است که:
«وقتی او را به حضور شاه اوردند از او خواستند که از باب روی بگرداند و توبه کند ولی او حاضر به این کار نشد و از خود سر سختی و مقاومتنشان داد. بنابراین او را در چاهی که در باغ بود انداختند و چهار تخته سنگ بزرگ به رویش پرتاب کردند و سپس چاه را با خاک انباشتند»من کتاب برآون را دارم موضوعی که شمانوشتید در صفحه ۴۴۵ و ۴۴۶ کتاب وجود دارد و به نقل از رئیس پست کرمان این موضوع را نوشته و بلافاصله خود نویسنده در پاورقی اشاره نموده: - راجع بچگونگی قتل قرةالعین روایات متفاوت است و کنت دوگوبینو در کتاب (مذاهب و فلسفهها در آسیای مرکزی) و دکتر پولاک در کتاب (ایران) جلد اول و من در کتاب سرگذشت مسافر جلد دوم هر یک به یک طور چگونگی قتل او را نوشتهاند و نوشتهام و معلوم نیست شرحی که رئیس پست کرمان برای من حکایت کرد نیز درست باشد. نویسنده
درست در صفحه روبروی این مطالب یعنی در صفحه ۴۴۷ تصویر ناصرالدین شاه در اواسط عمر و هنگامی که برون در ایران مسافرت میکرد چاپ شده است.خیالتان راحت باشد اکثر کتابها را یا خودم دارم یا مادر بزرگم طاهره خانم خیالتان راحت باشدArianarian (بحث) ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۴۷ (UTC)
دعوت به همکاری
سلام، دوست و همکار بزرگوارم، مشتاق همکاری با شما در اینجا هستیم و امیدواریم که به جمع دیگر اعضا بپیوندید... ارادتمند Ram!n TALK ۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۰۳ (UTC)
تختی و حزب سوسیالیست
درود، من موضوع قائم مقامی یا نایب رییسی جهان پهلوان تختی را از یکی از آخرین بازماندگان حزب سوسیالیست یعنی دکتر عبدالله خنجی- برادر شادروان دکتر محمدعلی خنجی- شنیدهام و در صحت آن تردید ندارم.Cyrous76 (بحث) ۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۲ (UTC)
- درود حرف شما و نقل از این بزرگ مرد برای من سند است. خداحرمت کند زنده یاد دکتر خنجی را. از اینکه با شما آشنا شدم که با خاندان معظم خنجی در ارتباط هستید بسیار برای من جای شادی دارد. درود بر شما. Hootandolati (بحث) ۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۵۳ (UTC)
زادروزتان فرخنده =
با درود. نمیدانم زاده چه روزی هستید ولی میدانم زاده بهمن = اندیشه نیک هستید. همواره شاد و پیروز و نیک اندیش باشید. با مهر. --Bahraam Roshan (بحث) ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۵۰ (UTC)
- سپاس دوست گرامیم بهرام روشن عزیز Hootandolati (بحث) ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۳۲ (UTC)
- شادباش --— چغازنبیلبحث ۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۴۶ (UTC)
- سپاس دوست گرامیم چغازنبیل Hootandolati (بحث) ۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۲۰ (UTC)
مقاله منتخب هفته
نظراتتون بسیار جالب توجه هستند، حتما بررسی میکنیم... ممنون از مشارکت بسیار خوب شما Ram!n TALK ۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۵۴ (UTC)
سلام، همکار عزیز و دوست مهربان، در قوانین و معیارهای بخش مقاله منتخب هفته تغییراتی ایجاد شده است، لطفا آنها را بررسی بفرمایید و...
بابی، بیانی، ازلی
- باسلام. به گمان من انتقالی که انجام دادید اشتباه است. به این گزارهها توجه کنید:
- بابی به تمامی پیروان علیمحمد شیرازی از ابتدای ادعای بابیت تا بعدها که ادعای مهدویت کرد، تا بعدها که مدعی نزول کتاب بیان شد، تا پس از مرگش و تا زمانی که اختلافات صبح ازل با حسینعلی نوری علنی شد گفته میشود. بسیاری از بابیها قبل از ادعای نزول کتاب بیان مردند یا کشته شدند. چگونه ممکن است این افراد بیانی باشند؟
- بیانی اصطلاحی است که بهائیان اولیه پس از ادعای ««من یظهره اللهی» حسینعلی نوری، برای نام بردن از بابیهایی که به علیمحمد شیرازی و آئین باب و کتاب بیان وفادار ماندند استفاده کردند. این افراد بهوسیله مسلمانان ازلی نامیده شدند. بنابراین اگر قرار است مقالهای به «بیانی» منتقل شود، باید مقاله «ازلی» به بیانی منتقل شود و نه مقاله بابی.
- درواقع «بابی» اسم جامعتری برای پیروان باب است. بیانیها همان ازلیها هستند و بهاییها بخشی از بابیها هستند که بعدها به من یظهراللهی حسینعلی نوری ایمان آوردند.
- پیش از انتقال شما سه مقاله در نام درست وجود داشت: بابی، بهایی و ازلی. با اصرار دوست عزیزمان آرین شما به این نتیجه رسیدید که بیانی را هم در این مجموعه وارد کنید و من هم اعتراضی ندارم. ولی لطفا مقاله ازلی را به بیانی منتقل کنید و نه مقاله بابی را. زیرا مقاله بابی فقط به بیانیها نمیپردازد.
- اگر خیلی پیچیره نوشتم بهدلیل انشای بد من است. اگر سوالی باشد، پاسخگو خواهم بود. --— چغازنبیلبحث ۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۳۶ (UTC)
- درود من هم فکر میکنم ازلی باید به بیانی منتقل گردد. تا پس فردا شب اجازه بدهید تا من بیشتر در اینمورد مطالعه کنم و خلاصه موجود کتاب دکتر زعیم الدوله را (تاریخ باب و بها - مفتاح باب و الابواب) و سایر کتابهایی که در اختیار دارم دوباره نگاهی بیاندازم تا مجددا اشتباه نکنم. سپاس از تذکر شما. البته من فکر میکنم دوستانی که مانند شما از مطلعان هستید و سایر عزیزان باید به یک اجماع و برداشت واحد برسیم و ان را بصورت یک رویه بکار ببندیم. این راهم در نظر دارم که شاید این اجماع صورت گرفته و من در جیران ان نیستم که در این صورت باید اشتباه برداشت خود را تصحیح کنم. موضوع سهل و ممتنع است هم ساده و هم پیچیده. در مورد ادیان ما همیشه این مشکلات را در همه داریم هم در سیاست و هم در داخل خود ایینها و ادیان و مذاهب و فرق برای همین هم چندین کلمه برای این موضوع موجود است. این هم شاید از درایت ملل مشرق زمین است که برای هم موضوعی چندین کلمه دارند و هر کدام در عین مشابهت دارای افتراق میباشند. تشکر از تذکر و لطف شما. موکدا عرض میکنم که در این مورد مطالعه کرده و عرض میکنم. Hootandolati (بحث) ۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۴۰ (UTC)
درود بر شما عزیزان. از هر دو دوستان تقاضا دارم که آنچه بنده در صفحه بحث انشعاب بابی بهائی نوشتهام را مطالعه بفرمایند. آئین بابی وجود ندارد. باب یعنی دروازه. و اما چغازنبیل عزیز اگر فرض کنیم که نام بیانی اصطلاحی است که بهاییها ایجاد کردهاند پرسشهایی پیش میآید ۱- بیان فارسی تا قبل از تیر باران سید علی محمد در تبریز نگاشته شد. یعنی ۱۸۵۰ میلادی پس چرا در بیان مکرر نوشته شدهاست: ای اهل بیان و حتی یکبار ننوشتهای بابیها یا ای اهل باب یا ایمان آورندگان به باب و یا چیزی شبیه به آن؟ دوم اینکه چرا بهاییها اصرار دارند که در تمام سایتها بنویسند بابی و از کلمه بیانی تقریبا«استفاده نمیکنند؟ شما که مطالعه فرمودهاید بفرمائید که آئین بابی چه احکامی دارد؟ جواب خواهید داد احکامی که در کتاب بیان آمده. خوب این چه ربطی به باب امام زمان بودن دارد؟ چغا زنبیل عزیز پدرم میگوید در اول انقلاب خیلیها را میبردن و میپرسیدند: شما بهایی هستی؟ خوب جواب میدادیم، خیراصلا». میپرسیدند پس بابی هستی؟ میگفتیم خیر. کمیتهایها میپرسند پس چرا گزارش رسیده که شما بهایی هستید و بعد از ایشان میخواستند که در روزنامه کیهان یا اطلاعات آگهی بدهند و انزجار خود را اعلام کنند، خیلی از بیانیها اینکار را به راحتی قبول کردند چون بهایی و بابی نبودند. اگر به یک بیانی بگوئید بابی به شما نخواهد گفت که اشتباه میکنید چون از نظر وی منظور شما معتقد به سید علی محمد مشهور به باب است. ایرادی هم ندارد ولی آئین به معنی راه روش بابی وجود ندارد. اگر وجود دارد بفرمائید شاید ما هم این آئین را پسندیدیم. راستی از سایتهای مطعلق به بیانیها مانند وبلاگ آئین بیانی یا سایت بیانیک دات کام و غیره پرسش بفرمائید. یک بار نوشته بودم باز هم مینویسم کاتولیک تر از پاپ نشویدArianarian (بحث) ۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۲۷ (UTC)
- درود موضوع را همه ما باید در آرامش و با صحبت و استدلال پی گیری میکنیم. نیک تر از من میدانید که در گفتگو تساهل لازمه رسیدن به تفاهم است. اجازه بدهید تا من کمی به کتبی که در اختیارم قرار گرفته مراجعه کنم و هم تعریف آینن و دین و مذهب را خدمت دوستان عرض کنم و هم موضوع بحث را ریزتر برایشان تعریف نمایم. حتما با توجه به تامل و تحمل دوستان پذیرای نظرات خواهند شد و همچنین برای تکمیل موضوع از دوستانی که در زمینه ادیان پژوهش میکنند راهنمایی خواهم جست تا مفهوم را ساده سازی کنم. برای خود من هم پس از توضیح آرین گرامی نقاط نامفهوم روشن شد. من فکر میکنم برای روشن شدن موضوع نیاز به یک کرونولوژی برای باب و همچنین بها و صبح ازل نیاز است تا بصورت مقایسهای برای همه معلوم شود که هر کدام در چه زمانی در چه جایگاهی بودند و بتوان موضوع را دنبال نمود. پس بار دیگر خواهشمندم تا پس فردا تامل بفرمایید. با درود و سپاس از همه دوستان Hootandolati (بحث) ۱۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۰۹ (UTC)
- با درود. نتیجه؟ --— چغازنبیلبحث ۱۶ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۵۸ (UTC)
- درود چغازنبیل گرامی به دو قسمت آیین بیانی قسمت اول و آیین بیانی ۲/ واقعه بدشت مراجعه فرمایید برداشت خود را مستقلا عرض کردم باز هم شما و سایر دوستان نظر بفرمایید سپاسگذار خواهم بود Hootandolati (بحث) ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۳۷ (UTC)
- درود بر شما. لینک آن را معرفی میکنید؟ --— چغازنبیلبحث ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۲۴ (UTC)
- درود چغازنبیل گرامی به دو قسمت آیین بیانی قسمت اول و آیین بیانی ۲/ واقعه بدشت مراجعه فرمایید برداشت خود را مستقلا عرض کردم باز هم شما و سایر دوستان نظر بفرمایید سپاسگذار خواهم بود Hootandolati (بحث) ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۳۷ (UTC)
داخل همین صفحه توضیح دادم ۱۵ و۱۶ Hootandolati (بحث) ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۱۸ (UTC)
کراکینگ/منتخب هفته
هوتن عزیز، لطفا مباحث خارج از مقاله و راجع به بخش را در زیر مقالات ننویسید، و آنها را به «اینجا» منتقل بفرمایین تا بررسی کنیم/باسپاس فراوارن Ram!n TALK ۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۵ (UTC)
- با درود به رامین گرامی حتما Hootandolati (بحث) ۱۲ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۰۳ (UTC)
آیین بیانی قسمت اول
در سایت رسمی آیین بیانی چنین امدهاست:
در آئین اسلام امام دوازدهم پسر امام حسن عسکری است که از جانب شیعیان موسوم به مهدی (یا هدایت شده) و یا قائم (کسی که قیام خواهد کرد) میباشد و در سال ۸۱۳-۸۱۴ میلادی یا ۲۶۰ هجری بعد از درگذشت پدرش به امامت منصوب گردید.
امام دوازدهم (به لحاظ خطری که علیه جان ایشان وجود داشت) به یکباره از انظار عموم ناپدید گشت و با پیروان خویش از طریق شخصی واسطه موسوم به باب (درگاه) ارتباط میداشت. چهار باب یکی پس از دیگری منصوب به این مقام شدند. باب چهارم که ابوالحسن علی نام داشت برای خود جانشینی منصوب نکرد و اذعان داشت که خداوند منظوری دارد که به آن تحقق خواهد داد. پس از مرگ وی ارتباط بین امام و پیروانش به پایان آمد. شیعیان عقیده دارند که اما هنوز در قید حیات میباشد و در مکانی اسرار آمیز به نامهای جابلقا و جابلسا زندگی میکند و اینکه ایشان در غیبتی کبری به سر میبرد و در آخر زمان مجددا ظهور میکند و حکومت خود را مجددا برقرار خواهد کرد. شیعیان در انتظار ظهور مجدد امام غائب میباشند.
بر اساس اصل امامت از مکتب شیعه یا مذهب اثنی عشری مقام جانشینی پیامبر یک مقام روحانی است که فقط میتواند از جانب خداوند عطا گردد. این مقام ابتدا توسط پیامبر و سپس متوالیا از سوی آنانکه به جانشینی نائل میشوند عطا میگردد.
دوازده شخص یکی پس از دیگری به مقام امامت نائل آمدند. امام دوازدهم، محمد فرزند امام حسن عسکری و نرجس خاتون بود که از جانب شیعیان به امام مهدی، حجت الله و قائم آل محمد (یعنی کسی که از خاندن محمد بر خواهد خواست) و صاحب الزمان موسوم گردیده.
بر اساس مکتب شیخی که توسط شیخ احمد احسائی در سنوات ۱۲۵۰ هجری بنیان گداری شد و حکم پیش درآمد آئین بیان را دارد آئین اسلام چهار اصل دارد:
- توحید
- اعتقاد به نبوت
- اعتقاد به امامت
- رکن رابع
رکن رابع شخصی است که «شیعه کامل» میباشد و رابط بین امام دوازدهم و پیروان وی میباشد. سید کاظم رشتی کسی بود که به جانشینی شیخ احمد احسائی نائل آمد و کسی را نیز به جانشینی خود انتخاب نکرد. تعدادی از پیروان اولیه سید علیمحمد که هجده نفر میباشند و به حروفات حی[۱] موسوم هستند از شاگردان سید کاظم رشتی بودند.
هنگامی که سید علیمحمد در سال ۱۸۴۴ میلادی اعلان نمود که وی باب میباشد، این لقب وی از سوی مسلمانان و تاریخ شناسان اروپایی جنبش بابیه به صورت صحیح تفهیم نشد و مورد سوء تفاهم قرار گرفت.
آنان لقب باب را به مفهوم سنتی آن که واسط میان امام و پیروان او باشد برداشت نمودند و تصور نمودند که وی میبایستی جانشین سید کاظم رشتی باشد. همچنین هنگامی که سید علیمحمد در مرحله بعدی مأموریت خود اعلان نمود که وی قائم میباشد، این لقب از سوی مسلمانان و تاریخ نویسان اروپایی جنبش بابیه مورد سوء تفاهم قرار گرفت. آنان اینگونه پنداشتند که وی میبایستی ادعای امام غائب را داشته باشد.
اما بر اساس تصریح خود، خداوند خود را در شخص سید علیمحمد متجلی نمود و او من ظهره الله یا کسی که خداوند او را ظاهر ساخته میباشد. لقب باب که وی در ابتدای مأموریت خود در سال ۱۸۴۴ میلادی گرفت به این معنا بود که او باب علم خداوند بود. شمس حقیقت (سید علیمحمد) در آئین بیان ابتدائا تحت نام بابیت ظاهر گردید.
نام مهدی به این معنا بود که وی همان موعودی میباشد که در اسلام خبر ان داده شده بود. هنگامی که نام قائم بر خود گرفت به این معنا بود که او همان است که قائم بر کل نفس میباشد و قیام وی به هنگام قیامت اسلام است. او معنای واقعی دعوی خود را در کتاب اول در سال ۱۸۴۴ با اشارات مستقیم و غیر مستقیم بر همگان آشکار نمود و معنی آنرا به وضوع در کتاب بیان تصریح نمود، به این معنا که سید علیمحمد نفسی بود که خداوند در او ظاهر شد و از این روی مقام ایشان مقام الوهیت است از این لحاظ نامی که سازگار با این مقام وی باشد «نقطه اولی» میباشد و در بیان که از کتب مقدس اولیه میباشد به نام «نقطه بیان» از خود نام میبرد.
- حروفات حی وی به او به چشم یک امام نگریستند. نقطه اولی خود را نه به عنوان امام بلکه پیامبر یک آئین الهی عمومی میدانست.
خداوند خود را در من ظهرالله ظاهر نموده و در من یظهره الله نیز ظاهر خواهد نمود (مقدمه بیان فارسی صفحه ۲). از نظر شخصیت انسانی این دو در ادوار متفاوت ظاهر میشوند ولی آنکه در هر دو آنان سخن میگوید همان مشیت اولیهاست و هیچ تغییری در آن نمییابد (بیان فارسی واحد هفتم باب دهم).
در کتاب پنج شأن صفحه ۱۱ نقطه اولی توصیف نامهای خود را اینگونه بیان مینماید:
"... مرا موسوم به نامی نمودی که مقدار عددی آن ۵ میباشد (باب) زیرا که برای او چهار باب قرار دادی. آنگاه پس از این سالها مرا به نام قائم بر همه ظاهر ساختی و ذکر نام خود را در سال پنجم به شکوه مرتفع نمودی.
در سال ششم، نام خود را متذکر شدی و انرا با عظمت و جلال یاد کردی.
نقطه اولی در عالم اسماء و القاب دو مقام داشتند:
مقام الوهیت: خداوند از زبان نقطه اولی سخن میگوید و میفرماید: «همانا من پروردگار هستم و کسی جز من نیست و همه چیز جز من خلق من میباشد.»
مقام خلق: نقطه اولی خداوند را به مانند یک خلق ستایش میکند.
یعنی با توجه به موارد فوق بخصوص نقطه اولی خود را نه به عنوان امام بلکه پیامبر یک آئین الهی عمومی میدانست. آیین بیانی یک آیین معین است. البته برای نقطه پیدایش این آیین نکته مهم واقع بدشت است که در ان رسما احکام اسلام لغو و آغاز شریعت جدید اعلان میگردد و در اینجا حتی برخی از افراد از بابیان کناره گیری میکنند و باقی مانده از اهل بیان به دنبال اعلان شریعت جدید توسط طاهره به ان میپیوندند Hootandolati (بحث) ۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۲۵ (UTC)
آیین بیانی ۲ - واقعه بدشت
امامیه دارای سه اصل دین توحید، نبوت، معاد، و دو اصل مذهب عدل و امامت میباشد. در واقعه بدشت پس از مباحثه بین طاهره و قدوس رسما نسخ اسلام و بر امدن آیین بیانی اعلام شد. در همان مقاله طاهره که محصول زحمت بی شائبه و دقیق شما است در قسمت واقعه بدشت این موضوع امدهاست:
- به گفته ساموئل ویلسون به دنبال واقعه بدشت و اعلام نسخ احکام اسلامی، شایعاتی در بین مسلمانان و گروهی از بابیان پخش شد.
- طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:
ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق رفع حجب گردید هان از قدرت ربالخلقآمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی آن شد که آن میخواستی از عدل و قانون و نسق
- سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شدهاست.
- در بدشت اختلاف از یک سو بین طاهره که خواستار جدایی کامل آئین باب از اسلام و اقدام نظامی برای دفاع از جامعه بابی بود و محمدعلی بارفروشی از سوی دیگر که محافظه کارتر بود و در ابتدا خواستار آن بود که این آئین در قالب جنبشی با هدف نوزایی اسلام باقی بماند شدت گرفت.
- ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.
موارد فوق مشخص میسازد که تا قبل از این واقعه بابیت ادامه شیعه بودهاست و در واقعه بدشت به عنوان یک آیین جداگانه ابراز وجود میکند و بروز بیرونی و احکامش متعین میگردد. Hootandolati (بحث) ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۳۵ (UTC)
- اتفاق جالب این است که من هم گفتههای شما را قبول دارم. ولی نتیجهگیری متفاوتی دارم. اجازه میخواهم این مفروضات را با هم چک کنیم:
- دعوی من بر سر نامیدن گروهی است که از ابتدا، پیرو علیمحمد شیرازی شدند. برخی از این افراد قبل از ادعای نزول کتاب بیان (که مربوط به سالهای آخر زندگی باب بود) درگذشتهاند. این افراد بابی هستند یا بیانی؟ کسانی از این گروه که بعدها زنده ماندند و بیانی و ازلی و یا بهائی شدند، در دورهای که پیرو علیمحمد شیرازی بودند چه نام داشتند؟ بابی یا بیانی؟
- من تاکیدی بر کلمه «آئین» ندارم. میتوانید نام مقاله را به «بابی» منتقل کنید. هر شعبهای از اسلام در هر دورهای باید نام مشخص داشته باشد. تا زمان موسیابن جعفر، پیروان او «شیعه» بودند. در این زمان گروه اسماعیلی از آن منشعب شد. با این انشعاب دیگر نباید مقاله «شیعه» داشته باشیم؟ با استدلال شما شیعه را باید به «دوازده امامی» یا «اسماعیلی» منتقل کنیم که میدانید کار اشتباهی است. هیچ منافاتی ندارد که هر سه مقاله شیعه، دوازده امامی و اسماعیلی وجود داشته باشد. (همانگونه که الان هم همین وضعیت برقرار است.)
- با این توضیح درخواست میکنم مقاله ازلی به بیانی منتقل شود. ازلی تغییر مسیر بیانی باشد و بابی یک مقاله مستقل باشد. --— چغازنبیلبحث ۱۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۴۴ (UTC)
- درود چغازنبیل گرامی.
- من در مورد مثالی که زدهاید عرض میکنم. چون شاید واضح تر باشد. شیعه به کسانی میگویند که معتقد باشند به اینکه بعد از پیامبر اسلام دامادش علی جانشین او میباشد. از زمان امامت حسین به بعد و شهادت او فرق مختلف شیعه به وجود آمد از قبیلکیسانیه، حنفیفه، زیدیه امامی، ۷ امامی،۸ امامی پیرو عبدالله افطح فرزند بزرگ جعفر صادق معروف به افطحیه و اسماعیلیه ۱۱ امامی (تقریبا در حدود ۱۱ فرقه ۱۱ امامی پس از درگذشت حسن عسگری به وجود آمد) و ۱۲ امامی که خود ۱۲ امامی هم چند گروه شدند. ولی تمامی اینان در اصول دین و اصول مذهب مشترک بودند و حول محور امامت علی و اولادش تقسیم بندی میشوند یعنی زیر گروه اصلی شیعه بودن است و سایر موارد زیر گروه ان. در برابر با اصل خلافت و عدم تعیین جانشینی پیامبر و خلفای راشین در اهل سنت و اهل سنت و و شیعه هم زیر مجموعه دین اسلام. مانند دین مسیحیت و مذاهب آن: کاتولیک و پروتستان و ارامنهو کلیسای انگلیکن و ارتدوکس و...
- اسماعیلیه خود را شیعه میدانند همانگونه که زیدیه و یا ۸ امامیها و ۱۱ امامیها خود را شیعه میدانند مانند ۱۲ امامیها. در مورد اعتقاد به شیعه بودن اسماعیلیه کتابهای دکتر فرهاد دفتری (رییس بخش مطالعات دانشگاهی موسسه تحقیقات اسماعیلیه و مشاور ایرانیکا) موید این موضوع است
- سه موضوعی که یاد کردید یعنی شیعه و ۱۲امامی و اسماعیلیه و در ادامه ۱۱ امامی و زیدی و غیره همه زیر مجموعه شیعه باید باشند و در ادامه این موضوع شما شیخیه و ادعای باب تا زمان واقعه بدشت را در یک مفهوم میبینید.
- در حقیقت تا قبل از واقعه بدشت پیروان باب به دین اسلام و مذهب شیعه و شریعت شیخیه بودند و مسلمان شیعه ۱۲امامی شیخیه.
- پس از واقعه بدشت و با توجه به اعلام نسخ احکام اسلام و اعلام آیین بیانی به عنوان یک دین و روش جدید بیانی شناخته شدند.
- در سیر تاریخی آن پس از بابب سه فرقه اصلی ازلی (پیروان میرزا یحیی ازل) و بهایی (پیروان بهاء الله - بیانی) - یزد و کرمان کلشیئی به وجود آمد که بهائیان آیین خود را جدا از آیین بها دانسته و احکام باب و آیین بیانی را مانند احکام اسلام و مسیحیت و غیره منسوخ میدانند.
- بهائیان دو فرقه عمده ثابتین (پیروان عبدالبهاء غصن اعظم) و موحدین پیروان (غصن اکبر محمدعلی افندی) را دارند و پس از فوت عبدالبهاء گروه تاریخ جدید به رهبری میرزا سهراب که در آمریکا و اروپا به وجود آمد یعنی بهائیت شامل سه فرقهاست ثابتین، موحدین و سهرابیه
- با توجه به عرایضم این گونه جمعه بندی میکنم که اهل بیان یک دین، بهائیت یک دین و اسلام یک دین جداگانه هستند.
- (اگرچه نام بردن از بهائین و پیروان باب - با تاکید بر ایجاد دین جدید بعد از واقعه بدشت - به دلیل این است که مومنان به این ادیان؛ دین خود را آیین میدانند و شاید هم به دلیل حساسیتهای رایج باشد که موضوع دیگری است) Hootandolati (بحث) ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۳۲ (UTC)
جسارتا«فکر کنم در تایپ مورد ۶ اشتباهی رخ داده باشد. همانطور که گفتید قبل از بدشت بابیها شیخی مسلک بودند و آئین جدیدی نبودن. بعد از بدشت آیین بیانی که پیروان کتاب بیان و سیدعلی محمد باب بودن شکل گرفت. ازلی اصلا«فرقه و آئین نیست صبح ازل جانشین و وصی سید است و شرح وظایف ایشان را سید باب معین نموده بوده و دستور داشته تا کتاب بیان را تکمیل نماید ایشان در کتابهای خود همچنان مانند کتاب بیان از لفظ ای اهل بیان و یا ای مومنین به بیان استفاده مینمودهاند و اصلا» از کلمه ازلی استفاده ننمودهاند. ایشان جانشین و وصی باب بودند موسس فرقه جدید نبودند اما حسینعلی موسس فرقه جدید بودند و به پیروان خویش نیز بهایی خطاب مینمودهاند. در حقیقت بیانی و ازلی یکی است کتاب، پیامبر، احکام، قبله و هیچ چیزی در زمان صبح ازل نسخ نشد و تغییر نیافت. پس بیانیها در زمان صبح ازل بیانی ماندند و بهائیت از آیین بیانی منشعب گردید. من و تمامی بیانیهای دیگر طرفدار سیدعلی محمد باب و معتقد به جانشینی صبح ازل هستیم. اما من پیشنهاد میکنم واقعا» درست عمل بکنیم یعنی برای بیانی، بابی، ازلی، بهایی هریک مقاله جداگانه داشته باشیم ولی در هر یک شرح وضعیت صحیح گذاشته شود. تا خوانندهها بعد از ۱۶۰ سال متوجه تفاوت اینها بشوند.در مورد رده هم پیشنهاد میکنم همه در شاخه دین قرار بگیرند مانند صفحه طاهره قرةالعینArianarian (بحث) ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۰۱ (UTC)
- جناب دولتی عزیز. پاسخ شما چند ایراد بزرگ دارد
- شما شیخیهای متاخر را نادیده میگیرید. اگر با مرگ سیدکاظم رشتی همه شیخیه به باب پیوسته بودند، فرمایش شما در مورد شیخی بودن پیروان باب صحیح بود. ولی میدانیم که این چنین نشد. اکثریت شیخیه پس از مرگ سیدکاظم رشتی پیرو کریمخان کرمانی شدند. درواقع انشعاب بین شیخیه از آن دوره شروع شد. به گروهی که پیرو کرمانی شدند کرمانی و به گروهی که طرفدار باب شدند بابی گفته شد.
- جدایی ازلی و بهایی بلافاصله پس از مرگ باب صورت نگرفت. بلکه سالها بعد و در عثمانی صورت گرفت. تا آن زمان، این افراد (حتی توسط خودشان) بابی خوانده میشدند.
- در پایان خواهش میکنم ویکیپدیا: قواعد نامگذاری را هم دوباره بخوانید. مرسی--— چغازنبیلبحث ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۰ (UTC)
آیین بیانی ۳
- درود
- آرین عزیز: در مورد شماره ۶ من فقط منظورم همانطور که در اول جملهاست سیر تاریخی و در حقیقت پیروی از سه نظر کلیشی، ازل و بها بودهاست و نه اینکه کدام درست و یا باید میشد. به عبارت دیگر منظور قضاوتی نداشته و هرگز ندارم. فقط پیروی دوستداران باب از سه شاخهاست بدون توجه به تقدم زمانی و یا تاخر آن. اگر چه مطابق با تاخر و تقدم اول کلیشی است بعد ازل بعد بها.(در مورد تقدم کلیشی شک دارم) که پس از واقعه بدشت منجر به اعلام آیین جدید و بصورت منسوخ نمودن احکام اسلام و نمود احکام جدید داشت (البته پس از دورانی که گفته میشود دوران بین دو آیین و فترت بودهاست). اضافه نمودن صفت ازلی صرفا برای توضیح جدایی بین دو دیدگاه بین ازل و بها بود وگرنه ازل ادامه دهنده باب میباشد ولی بها آیین و روش جدید را ندا داد.
- چغازنبیل گرامی: در حقیقت پس از سید کاظم رشتی پیروانش به سه نفر اقتدا کردند باب، کریم خان کرمانی (که در حال حاضر نیز شاخه کرمانیان موجود است و خود را شیعه میدانند)، میرزا شفیع تبریزی و از این میان تنها باب آیین جدید را اعلان نموده و احکام اسلام را منسوخ نمود و دو نفر دیگر بر سر عقیده شیعی خود و بر داشتها متاخر و اجتهاد خود ماندند.
- جدایی بها از ازل را همه میدانیم که در بغداد صورت گرفت و کلمه بابی در حقیقت و در بهترین حالت غلطی مصطلح است مانند این است که یه پیروان محمد، محمدیه گفته شود در صورتی که در بیان به تصریح مومنان به آیین باب، اهل بیان خوانده شدهاند
- جدایی بین شیخیه و قبل از آن سایر فرق شیعی ۱۲ امامی سالها قبل وجود داشته و حتی در حال حاضر نیز وجود دارد همانطور که در مورد شیعیان که در مورد ۱ الی ۳ عرض کردم. البته فکر میکنم توضیح من از مورد ۴ و ۵ و ۶ کمی گسست داشته و باعث بروز برداشت متفاوت شدهاست.
- این اشکال در این به وجود آمدهاست که ما مطابق تبلیغات رسمی تنها شیعیان ۱۲ امامی را شیعه میدانیم و در مورد سایر عقاید شیعی با توجه به تعصبات رایج و شمشیر ارتداد امکان نشر نظرات انان و تکثیر آن در جامعه کم بودهاست. همچنین دیگر اینکه متاسفانه افرادی هم که در این مورد فعال هستند امکان نشر آثار را در ایران ندارند در سایر کشورها هم که نوشتار فارسی خریداری نداشته و ندارد پس میماند نشر آن به زبانی دیگر که تبعا امکان استفاده از ان در ایران چندان میسر نیست پس اثر در این مهجور میماند. برعکس اثراتی هم که در ایران نشر مییابند به دلیل اینکه نوع نوشتار آنان مانند نوشتههای کنونی در حوزه علمیه همچنان مشتاق به استفاده از عربی ناقص و یا فارسی مغلوط به عربی و یا نثر قدیم و سجع سنگین هستند چندان امکان ارتباط با مخاطب را ندارند. Hootandolati (بحث) ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)
اما موضوعی جدا از بحث فوق به عنوان درد دل و به عنوان تکمله عرایضم:
- برای مثال جالب است که ما در مورد زندگی عبالله افطح فرزند بزرگ امام جعفر صادق که امامت را بعد از ایشان بر عهده داشتند کتابی نمیبینیم و بطور کلی ایشان را از امامت پس از مرگشان حذف نمودهاند و یا شما حتی در مورد کشته شدن علی میخوانید و در منابع مثلا دانشگاهی غربی و شرقی هم میبینید که ایشان در حین گذارندن نماز کشته شدهاست در صورتی که تاریخ یعقوبی و مستوفی کشته شدن ایشان را در حین ورود به مسجد میدانند که هر دو نویسنده هم شیعه هستندو جزء آثار نزدیک و اولیه تاریخ اسلامی. متاسفانه تاریخ ما تاریخی است که از نو توسط غربیها و بر اساس صرفا برداشت انان نوشته شدهاست و با پوزش از دوستان در ویکی در این جا هم بر اثر شدت بالای غرب زدگی و برتر دانستن تمامی پژوهشهای انان دچار همین بیماری گشتهاست. من عرض نمیکنم که باید تمامی منابع انان را از بین برد و یا استفاده نکرد و به کناری گذاشت. اما اینکه صرفا هر چه آنان نشر کردهاند درست شمرد امری است غیر منطقی که متاسفانه در اینجا شدیدا رایج است. مثال دیگری میزنم تا روشن تر باشد در مورد قتل رزم ارا در تمامی منبع مثلا دانشگاهی غربی موضوع فوق را کاری از سوی فداییان اعلام میکنند در صورتی که در همان زمان هم توسط وکیل ایشان و اسنادبازجویی معین میشود که کار نامبرده نبوده البته در این مورد جمهوری اسلامی و فداییان صرفه خود را در این موضوع میدیدند و خلیل طهماسبی ر این مورد اصرار میکند (همچنین طهماسبی هم میگوید که حال که این افتخار نصیب من شدهاست شما میخواهید ان را از من بگیرید و با وجود دلایل مشخص این موضوع دیگر پی گیری نمیشود تا سالها بعد که در خاطرات تمامی یاران کاشانی میبینید که همگی اعلامی میکنند که ایشان قاتل رزم آرا نبوده (سالمی - مرتضی کاشانی - بقایی - و...)حتی شریف امامی هم همین نظر را داشته. حال وقتی مطابق روال ویکی موضع را میخواهید بیان کنید چند مثلا قانون میبینید که بظاهر برای کیفی کردن است اما برای هر کسی و با توجه به موقعیتش فرق دارد. مثلا خاطرات منبع نیست. منابع دست اول قبول نیستند و غیره اما اگر در کتاب دانشگاهی غربی از این خاطرات به عنوان منبع استفاده شود قابل قبول است اما من نوعی این کار را نمیتوانم انجام دهم حتی اگر در تمامی خاطرات بر این موضوع اجماع باشد. Hootandolati (بحث) ۱۸ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۲۸ (UTC)
- با سلام. ویکیپدیا هرگز قرار نیست واقعیت را به مخاطب ارائه کند. بلکه فقط قرار است خواننده را با دیدگاههای مختلف خیلی مشهور (حتی اگر غلط باشد) آشنا کند. این اصلی پذیرفته شده است. بابی به وضوح سرشناستر و مشهورتر از بیانی است. پس نمیتواند تغییر مسیری به بیانی باشد. من ادامه این بحث در اینجا را بیفایده میبینم و آن را در مکانی عمومی مطرح خواهم کرد. --— چغازنبیلبحث ۲۰ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۲۲ (UTC)
- با درود دقیقا مشکل بی اعتباری ویکی از نظر علمی همین موضوع است. و دیگر اینکه دیدگاهها نه یک دیدگاه که مورد نظر یک جریان باشد.Hootandolati
اتفاقا" بهتره با قضیه خیلی واقعی برخورد کنیم یعنی بابی را کامل توضیح دهیم و بعد در همان صفحه بگوییم که سپس اعلام نمود که باب امام زمان نیست و خود امام زمان است و شریعت تازه آیین بیانی را آورده است. همین. ادامه قضیه برود در آیین بیانی، اونجا هم موضوع را تا زمان انشعاب بهاییت پیش ببریم و مقاله انشعاب بابی بهایی را هم انتقال بدهیم به (انشعاب بهاییت از آیین بیانی). حالا این مقاله تغییر نام داده شده به همراه صفحه ازلی , بهائی را اونجا طرح میکنیم.Arianarian (بحث) ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۱۸ (UTC)
درودحقیقتا از ویکی خسته شدهام دوستان در این مورد حتما مختصص تر هستند من نه چیزی مینویسم و نه خواهم نوشت و دیگر علاقه هم به ویکی و داستانها و بازیهایش ندارم. تلاشم را فقط برای نشر موضوعات جدید میگذارم تا بعدا دوستا با سلیقه خود و منابع مورد تایید خود ان را بعدا تحریف و تغییر دهند Hootandolati (بحث) ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۴ (UTC)
- آرین جان دورد من باتوجه به تجربه خودم از ویکی در قبل متوجه شدهام هرگاه موضوعی را کسی بخواهد در ویکی کار کند و مطابق با جریان فکری حاکم در ویکی نباشد به جایی نمیرسد و امیدوارم این دوستان به کلکسیون افتخارات خود بیشتر اضافه کنند ودر راه پیشرفت دانش کوشا باشند و موفق. پیشنهاد دارم در مورد آیین بیانی موضوع را به خود دوستان واگذار کنید و به معرفی دوستداران باب و حروف حی به پردازیم حداقل تا بعدا که حضرات بخواهند ان را تغییر دهند ومصادره به مطلوب کنند حققیق نشر داده شده است Hootandolati (بحث) ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۴۴ (UTC)
مشکل فقط قوانین غیر منطقی ویکی نیست. مشکل سر برخی اشتباهات بودار است. لطفاً به بحثی که در صفحه بحث چغازنبیل مطرح کردهام نگاهی بیاندازیدArianarian (بحث) ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۸ (UTC)
- برای مثال اگر صفحه طاهره را خوب کنکاش کنی میبینی که تمام اسامی و کلمات مربوط به بهائیها لینک شده ولی کلماتی چون سید علی محمد باب، حروف حی، آئین بابی، سیدکاظم رشتی و... در خیلی جاهای متن لینک نیست نمونه اش از خط اول مقاله شروع میشه برو تا پائین!!نگاه جانبدارانه موجود در صفحههای مربوط به بهائیت و آئین بیانی بگونهای است که افکار بدی به ذهن آدم خطور می کنهArianarian (بحث) ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۲۷ (UTC)
قسمت سهم طاهره در جنبش باب را بخوانید، خنده داره منبع بهایی در مورد سهم ایشان نوشته، انگار میرزا جانی کاشانی و ادوارد براون و گوبینو و شهاب فردوسی و... این همه رجال مرده بودن و یک کاره منبع بهایی و دو تا جمله ناقصArianarian (بحث) ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۴۷ (UTC)
حروف حی
صفحه حروف حی تغییر یافته استArianarian (بحث) ۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۳۴ (UTC)
نظر نهایی پیرامون نشان مقالهٔ منتخب هفته
سلام، خسته نباشید
برای اینکه بحثهای پیرامون نشان مقالهٔ منتخب هفته به نتیجه رسیده باشد، خواهشمندیم که نظر نهایی خود را در زیر عنوان «نظر نهایی» در این صفحهٔ نظر سنجی بیان بفرمایید. بیصبرانه منتظر دریافت نظر مثبت یا منفی شما هستیم. یاد آوری میشود که این نظرسنجی تنها پیرامون نشان مقالات است و نه معیارهای آن، باز هم از شما سپاسگزارم. ارادتمند شما. --یه صبح خوب (بحث) ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۲:۵۰ (UTC)
بیانی و ازلی
خواستم من باب یادآوری عرض کنم که ازلی انشعاب نیست. صبح ازل جانشین منتخب سید علی محمد باب بوده و دستوراتی که وی در وصیت نامه خود ذکر نموده بوده را اجرا نموده است. هر کسی که معتقد به کتاب بیان و آئین بیان است صبح ازل را نیز بعنوان جانشین وی قبول دارد. برخی از چیروان کتاب بیان در زمان جانشینی صبح ازل با ادعای من یظهره الهی حسینعلی بهاء روبرو شدند وچون در کتاب بیان صراحتاً ذکر شده که (اگر من یظهره الله ظهور کرد مقاومت ننمائید و کتاب بیان هم هدیهای است به ایشان و اگر من یظهره الله بخواهد این کتاب را نسخ خواهد کرد) مقاومت در مقابل ادعای ایشان را مخالف دستورات بیان دانسته و بهائی شدند. ادعای من یظهره الهی قبلاً نیز توسط چند نفر دیگر مطرح شده بوده و اسدالله دایان و نبیل زرندی و..0(در کتاب هشت بهشت اسامی این مدعیان دروغین ذکر شده) همه این مدعیان را صبح ازل رد نموده و از طریق همان کتاب بیان اثبات میکند که ظهور بعد از اخذ ثمر و بلوغ کامل دین خواهد بود و من یظهره الله از نطفه بیانی خواهد بود و حداقل زمان ظهور ۱۰۰۰ سال و حداکثر ۲۰۰۱ سال خواهد بود. میرزا حسینعلی چون در اکثر موارد بعنوان مجری در صحنه ظاهره بوده و با مردم در ارتباط بوده و در اختیار داشتن اکثر دست خطها وی را به یتاد گیری چگونگی نگارش و تمرین خط کمک نموده و با استفاده از تعالیمی که در مکتب پدر دیده بوده و مطالبی که از دراویش کردستان عراق آموخته بوده شروع به توطعه میکند و حتی همانطور که در تنبیه النائمین نوشته چند بار اقدام به قتل صبح ازل میکند و موفق نمیشود. در هر حال ازلی را با بیانی ذرهای اختلاف و دو دستگی نیست و انطباق کامل وجود دارد. تنها انشعاب موجود بهائیت است. در مورد بابی و بیانی هم قبلا" توضیح مفصل دادهام. برای دلیل موضوع بابی و بیانی هم کتاب بیان توضیح داده است.Arianarian (بحث) ۲۷ فوریهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۰۶:۴۴ (UTC)
نوروز و سال نو مبارک
تبریک نوروزی
عید آمد عید آمد، این عید مبارک باد | مبعوث جدید آمد، این عید مبارک باد | |
شد عید خداوندی، باشید بخرسندی | کز چرخ نوید آمد، این عید مبارک باد | |
این عید سعید آمد از خلد پدید آمد | ایام وحید آمد، این عید مبارک باد | |
هان طرز دگر سازم، این عید سعیدآمد | انوار خداوندی، از پرده پدید آمد | |
ای عید مبارک پی، ها نحن هنیئالک | خلقی بوجودت حی، ها نحن هنیئالک | |
خلقی بنوا از تو، جمعی به بها از تو | وین فرو ضیا از تو، ها نحن هنیئالک | |
وه وه طربست امروز، سر عجبست امروز | دل در طلب است امروز، ها نحن هنیئالک | |
ایذات تو لامن شیئی، یکسان بتو موت و حی | ظلمت بظهورت طی، ها نحن هنیئالک | |
هستم ز می جامت، دارم طرب از نامت | آسوده در ایامت، ها نحن هنیئالک | |
طوبی لک طوبی لک، جان از تو برون از شک | بر شو بنوا اینک، ها نحن هنیئالک | |
برخیز و طرب را شو، سر سلسلهٔ ماشو | بیرون ز من و ما شو، ها نحن هنیئالک | |
مهمان سرخوانت، جمعی زدل و جانت | جبریل مگس رانت، ها نحن هنیئالک | |
برگو بطرب هر دم، با نغمهٔ زیر و بم | درمان زتو شد دردم، ها نحن هنیئالک | |
غیرش نبود غیری، در کعبه ودر دیری | گویند بهر سیری، ها نحن هنیئالک | |
ای قره بگو هر دم، باقلب تهی از غم | کز طلعت شه خرم، ها نحن هنیئالک |
عید نوروز وسال نو مبارک
در این «نوبهار»، در آغاز دگرگون شدن دوباره طبیعت «بکوشیم که خوشدل باشیم» هر روزتان نوروز - نوروزتان پیروز.
نو بهار آمد و گل سرزده، چون عارض یار | ای گل تازه، مبارک به تو این تازه بهار | |
با نگاری چو گل تازه، روان شو به چمن | که چمن شد ز گل تازه، چو رخسار نگار | |
لاله وش باده به گلزار بزن با دلبر | کز گل و لاله بود چون رخ دلبر گلزار | |
زلف سنبل، شده از باد بهاری درهم | چشم نرگس، شده از خواب زمستان بیدار | |
چمن از لالهٔ نو رسته بود، چون رخ دوست | گلبن از غنچهٔ سیراب بود، چون لب یار | |
روز عید آمد و هنگام بهار است امروز | بوسه دهای گل نورسته، که عید است و بهار | |
گل و بلبل، همه در بوس و کنارند ز عشق | گل من، سر مکش از عاشقی و بوس و کنار | |
گر دل خلق بود خوش، که بهار آمد و گل | نو بهار منی ای لاله رخ گل رخسار | |
خلق گیرند ز هم عیدی اگر موقع عید | جای عیدی، تو به من بوسه دهای لاله عذار |
- شعر از: رهی معیری.
جشن فرخنده فروردین است | روز بازار گل و نسرین است | |
آب چون آتش عود افروزست | باد چون خاک عبیر آگین است | |
باغ پیراسته گلزار بهشت | گلبن آراسته حورالعین است |
- شعر از: بوالفرج رونی .
برای مقالهٔ محمد عبدالله آل آهاری پیشنهاد حذف زماندار داده شدهاست. به این دلیل:
- بدون منبع/برچسب در حال ویرایش منقضی شده
شما میتوانید مانع حذف مقاله شوید، برای این کار باید مشکلات مقاله رفع گردد تا حداقل استانداردهای ویکیپدیا را رعایت کرده باشد، در صورت رفع مشکل، میتوانید از فردنامزدکننده برای حذف یا یکی از مدیران درخواست نمائید تا برچسب را برای شما بردارند در غیر اینصورت بعد از (۱۱ مرداد ۱۳۹۱) مقاله به وسیلهٔ یکی از مدیران حذف خواهد شد.
توجه:برچسب را خودتان برندارید و این را در نظر داشته باشید که در صورت برداشتن {{حذف زماندار/پیغام}}
از مقاله، جلوگیری از حذف مقاله به شکل حذف زماندار میشود، اما هنوز سایر روشهای حذف وجود دارد و ممکن است مقاله به روش حذف سریع یا نظرخواهی برای حذف، حذف شود. جواد/بحث ۱ مرداد ۱۳۹۱، ساعت ۱۷:۴۳ (ایران) ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۳ (UTC)
دلیل برداشتن برچسبها
درود، دلیل زدودن این دو برچسب از مقاله چیست؟ __Âriobarzan ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۰۱ (UTC)
- با درود من استناد میکنم به فرمایش شما ""برای پرهیز از تعارض ویرایشی ساخته تا دو نفر در یک صفحه همزمان چیزی ننویسندبدیهی است که پس از اتمام ویرایش این برچسب را بر خواهم داشت."" ضمن اینکه من در صفحه خود شما در این مورد توضیح دادم. اگر این دو بر چسب را نباید بردارم پس در مورد صفحه نخست وزیری دکتر مصدق که صرفا رونویسی از کتاب مغلوط ایران بین دو انقلاب است نیز رویهای یکسان در نظر اشته باشید. در آنجا وقت این برچسب زده شد و من اعتراض نمودم و جواب را خدکت شما عرض کردم سخنی دیگر بود و اعتراضی از سوی شما به دوستمان ندیدم. پیروز باشید Hootandolati (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۸ (UTC)
- من چنین گفتم:
، هیچجا نگفتم که هر برچسبی را که عشقتان کشید بردارید. اعتراض نمودن مطابق نظر کاربری بر کاربر دیگر هم نه در وظایف مدیریتی میگنجد و نه اصلاً معقول است. __Âriobarzan ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۱۲ (UTC)برچسب در دست ویرایش بیشتر برای جلوگیری از تعارض ویرایشی است و منع قانونی ندارد. اگر گذاردن برچسب به درازا کشید میتوانید برش دارید.
- من متوجه فرمایش شما ""اعتراض نمودن مطابق نظر کاربری بر کاربر دیگر هم در وظایف مدیریتی میگنجد و نه اصلاً معقول است. "" نشدم!!! - در ضمن من برچسب لحن و کمبودمنابع را در خصوص نخست وزیری مصدق زده بودم که ایشان برداشتند و ایکاش به تاریخجه ویرایش توجه بیشتری مبذول میداشتید - جسارتا "" عشقتان کشید "" زیبنده یک دانشنامه نویس بخصوص مدیر نیست Hootandolati (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۲۱ (UTC)
- لینک برداشتن برچسب کاربر مذکور را بدهید لطفاً. عمل شما صحیح نبودهاست و باید این را بپذیرید، میآیید و راجع به برچسبی دیگر سخن میگویید، آنگاه پاسخ من را بر روی دو برچسب دیگر اعمال میکنید. عشق کشیدن را هم واژهٔ بدی نمیدانم. __Âriobarzan ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۲۰ (UTC)
- درود فکر می کنماین اشتباه از آنجا ناشی شده که من در مورد صفحه نخست وزیری دکتر مصدق موضوع را بیان کردم و تصور نمودم که شما به سوابق ویرایشی مراجعه مینمایید تفاوت دونسخه
- لینک برداشتن برچسب کاربر مذکور را بدهید لطفاً. عمل شما صحیح نبودهاست و باید این را بپذیرید، میآیید و راجع به برچسبی دیگر سخن میگویید، آنگاه پاسخ من را بر روی دو برچسب دیگر اعمال میکنید. عشق کشیدن را هم واژهٔ بدی نمیدانم. __Âriobarzan ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۲۰ (UTC)
- من متوجه فرمایش شما ""اعتراض نمودن مطابق نظر کاربری بر کاربر دیگر هم در وظایف مدیریتی میگنجد و نه اصلاً معقول است. "" نشدم!!! - در ضمن من برچسب لحن و کمبودمنابع را در خصوص نخست وزیری مصدق زده بودم که ایشان برداشتند و ایکاش به تاریخجه ویرایش توجه بیشتری مبذول میداشتید - جسارتا "" عشقتان کشید "" زیبنده یک دانشنامه نویس بخصوص مدیر نیست Hootandolati (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۹:۲۱ (UTC)
- من چنین گفتم:
- با درود من استناد میکنم به فرمایش شما ""برای پرهیز از تعارض ویرایشی ساخته تا دو نفر در یک صفحه همزمان چیزی ننویسندبدیهی است که پس از اتمام ویرایش این برچسب را بر خواهم داشت."" ضمن اینکه من در صفحه خود شما در این مورد توضیح دادم. اگر این دو بر چسب را نباید بردارم پس در مورد صفحه نخست وزیری دکتر مصدق که صرفا رونویسی از کتاب مغلوط ایران بین دو انقلاب است نیز رویهای یکسان در نظر اشته باشید. در آنجا وقت این برچسب زده شد و من اعتراض نمودم و جواب را خدکت شما عرض کردم سخنی دیگر بود و اعتراضی از سوی شما به دوستمان ندیدم. پیروز باشید Hootandolati (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۸ (UTC)
. به هر روی اگر موضوع باعث سوء برداشت شده است پوزش میطلبم ولی بر سر اینکه کاربر دیگری مطلب من راحذف نموده است همچنان اعتراض داشته و جسارتا موضوع را پیگیری خواهم نمود.
- راستی من هنوز هم معتقدم کلمه زیبایی در یک مکالمه رسمی و دوستانه در محیط دانشنامه بکار نبردهاید اگر چه کلا کلمه را نازیبانمی دانم ولی برای یک محاوره خوب است و نه برای یک مکالمه در محیط ویکی:). با سپاس از مهرتان Hootandolati (بحث) ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۲ (UTC)
- خواهش میکنم، پیش میآید. ببینید گرامی در محیط اینجا برخوردهای اینچنینی بسیار رخمیدهد، باید مسلط باشید در جاهایی کوتاه آیید و موضع میانه را برگزینید. البته حق دارید موضوع را پیگیری نمایید. پیرامون آن عبارت هم اگر به دید شما برخورنده بوده عذرمیخواهم. __Âriobarzan ۴ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۲:۰۷ (UTC)
کودتای ۲۸ مرداد
سلام. ممنون از تلاشتان برای گسترش مقاله. ولی دقت کنید مقاله دارد حجیم میشود. بهتر نیست بخش پیشینه به نهضت ملیشدن نفت اضافه شود و در آغازش از:
استفاده شود؟ Farvartish (بحث) ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۰۲ (UTC)
- با درود.
بحث نهضت ملیشدن نفت بحثی کلی تر است که حقیقتا من تا کنون بدان توجه نکردهام چون از نظر زمانی و توانی توجه ویژهای را میطلبد و نوشتار موجود را با تشکر از دوستانی که برای نوشتن ان زحمت کشیدهاند بهنوعی جهت زده و تابع ادبیات چپ گرایانه می دانم:
- انحصارات کشورهای مرکز با دست اندازی به منابع کشورهای پیرامون به تمرکز تولید و تراکم سرمایه دست یافتند
به عنوانمثال نوع ادبیات نوشته فوق برگرفته از تعارف ریکاردو اقتصاد دان چپ گرا در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی است.
در ثانی نوشته فوق دارای ساختار متعینی نسبت به موضوع و مفهوم ملی شدن نفت (البته با توجه به مفهوم ملی شدن در دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی) نمیباشد.
ثالثا مبحث ملی شدن از زمان مجلس ۱۴ شروع و تا ۱۳۳۲ ادامه یافت اگرچه پایانش بظلاهر کودتای ۲۸ مرداد بود اما در حقیقت بحث کنسرسیوم و پرداخت ۲۴۹ میلیون لیره به انگلیس را نیز باید در ادامه ماجرا دید که هر کدام داستان مفصلی میباشد.
رابعااگر فقط بحث کودتای ۲۸ مرداد را بخواهیم تکمیل کنیم باید در مرحله بعد روند نظامی عملیات یعنی شروع عملیت نظامی از پادگان باغ شاه - مسلح کردن مجدد گارد شاهنشاهی - تسخیر رادیو حمایت لجستیک اداره اصل ۴ و سفارت امریکا - چگونگی منفعل عمل کردن شهربانی و کلانتریهای شهر - و سایر موارد مربوطه را هم اضافه نمود که من حقیقتا برای این موضوع هنوز هم نتوانستهام خودم را قانع کنم که بصورت جداگانه صفحه باز کنم و یا در همین صفحه ادامه دهم با توجه به این موارد در حقیقت اگر بخواهیم موارد را ترکیب کنیم از نظر حجمی اندازه اش قطعا بیش از حد حجیم خواهد بود. البته این نظر من است و طبیعتا تفکر گروهی نظراتی بهتر خواهد داشت و نتایجی ارزنده تر.
با سپاس از محبت شما و آرزوی بهترینها Hootandolati (بحث) ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۳۷ (UTC)
اصلاحات ارضی
سلام سری به مقاله اصلاحات ارضی بزنید. بیشتر به پروپاگاندهای دوره پهلوی میماند. بنده در صفحه بحث مقاله در اینجا مشکلاتش را بیان کردم. اگر حوصله و فرصت دارید بهبودش دهید. ممنون. Farvartish (بحث) ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۱۷ (UTC)
- درود. دقیقا حق با شما میباشد. Hootandolati (بحث) ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۲۰ (UTC)
تالش
سلام در صفحه تان دیدم که تالش هستید. مقالات ویکیپدیا درباره تالشان بسیار ناقص است. مقالات مردم تالش، جمهوری خودگردان تالش-مغان برچسب منبع دارند، مقاله خانات تالش آنچنان که باید و شاید گسترده نیست، برای تاریخ تالش، ادبیات تالشی و عشایر تالش نیز مقاله نداریم. من در ویکیپدیا: ویکیپروژه خانواده فرهنگی ایران مردم تالش و همینطور مغان را افزوده بودم که کسی یاری نکرد، اگر میشود شما زحمتش را بکشید. ممنون Farvartish (بحث) ۴ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۳۶ (UTC)
- درود .در مورد جمهوری خودگردان تالش-مغان من مقاله ای در روزنامه فرهنگ آشتی حدود 2 سال پیش در دو قسمت نوشته ام متاسفانه مقاله را پیدا ننمودم .ولی حتما در اینموارد کار خواهم نمود سپاس از لطف شما . Hootandolati (بحث) ۸ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۴:۱۲ (UTC)
مسعود حجازی
درود، خوشحالم که در ویکیپدیا فارسی ویرایش میکنید. کپی از دانشنامههای تحت مالکیت عمومی (همچون ۵ جلد نخست از فرهنگ معین) و استفاده از آنها به عنوان پایه در مقالات ویکیپدیا در موضوع مربوطه کاملاً بیایراد است. اما استفاده از وبگاهها و کتابهایی که حقتکثیر دارند (اکثر منابع موجود برای فارسی زبانها) به صورت کپیکردن متن آنها کاری کاملا غلط و اشتباه است و سریعا مقاله یا مطالب کپی شده حذف میگردند. در صورتی که علاقهمند به استفاده از آن مطالب هستید انشا و نحوه نگارش مطلب را با ویرایش خود بدون آنکه اصل موضوع تغییر کند بازنویسی نمایید. برای اطلاعات بیشتر ویکیپدیا: کپی مکنید و ویکیپدیا: کپیکاری را مطالعه نمایید. در صورتی داشتن ابهام خوشحال میشوم به شما کمک کنم. ارادتمندامید (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۷:۵۱ (UTC)
- درود -- با سپاس برای همین است که برچسب تحت ویرایش زدهام. متن تحت ویرایش کلی است و علت عدم تغییر این است که منتظر پیاده کردن مصاحبههای موجود در مورد ایشان هستم. Hootandolati (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۴۳ (UTC)
- ممنون از نوجتان٬امیدوارم حرفهای من را حمله شخصی تلقی نکنید. لطفا این نکته را همواره مدنظر داشته باشید که، ویکیپدیا نمیتواند در هیچجا، حتی در صفحههای کاربری یا حتی به صورت موقت، موارد دارای حق تکثیر را میزبانی کند، این که متن را کپی کنید و بعد کمی آن را تغییر دهید و آن وقت ذخیرهاش کنید باعث نمیشود که کپی کردن مجاز شود. اگر میخواهید مطالبی که جای دیگری نقل شده را به ویکیپدیا بیاورید، متن را به زبان خودتان بازنویسی کنید و منبع را هم ذکر کنید. این جملات را عینا از وپ:کپیکاری منعکس کردم. با احترام.امید (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۸:۵۹ (UTC)
- درود- قطعا تذکر شما را حمله شخصی نمی دانم بلکه ناشی از توجه و لطف شما به خودو اهتمام شما برای اعتلای ویکی میپندارم اما این مورد را مصداق
- در ۹۹٫۹٪ موارد، شما مجاز نیستید متنی را از یک جای دیگر به ویکیپدیا کپی کنید، زیرا این کار هم با حق تکثیر ویکیپدیا سازگار نیست و هم نوعی ایدهدُزدی به شمار میرود. اگر گمان میکنید که کار شما جزو موارد استثنایی است که کپی کردن اشکال ندارد، بقیهٔ این متن را بخوانید اما توجه داشته باشید که حتی در این موارد هم باز بهتر است که متن را به زبان خودتان بازنویسی کنید و منبع آن را ذکر کنید.
میانگارم و چنانچه عرض کردم مشغول ویرایش پیوسته برای این مطلب هستم که تاکنون نیز اگر توجه بفرمایید مطالبی که در متن امده است در ویکی درج نشده است. Hootandolati (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۴ (UTC)
- سپاس از بذل توجتان. ارادتمند.امید (بحث) ۷ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۳۱ (UTC)