بحث کاربر:Hootandolati/بایگانی ۱

آخرین نظر: ۱۲ سال پیش توسط لئونیداس در مبحث لطفاً

ممنوعیت کپی

کاربر گرامی!

در بیشتر موارد موارد کپی خط‌به‌خط از وب‌گاه‌ها، وبلاگ‌ها یا کتاب‌ها خلاف قانون حق تکثیر اینجا است. به جای copy/paste کردن مطالب، می‌توانید آن را با انشای خودتان به طور کامل بازنویسی کنید؛ البته آوردن مطلب با تغییر بسیار اندک، به طوری که نوشتهٔ جدید اثری منتج تلقی شود نیز در تضاد با قوانین است.
مقاله‌های ناقض حق تکثیر به دست مدیران حذف خواهند شد. به نظر می‌آید که شما قانون را در ویرایش‌های اخیرتان زیر پا گذاشته‌اید.
لطفاً «راهنمای حق تکثیر» را مرور کنید. اگر پس از خواندن راهنمای حق تکثیر به نظرتان رسید که قانون را زیر پا نگذاشته‌اید لطفاً در صفحهٔ بحث من یک پیام بگذارید و توجیهتان را ذکر کنید. با سپاس.

  • با تشکر از تذکر شماR0stam به اطلاع می رساند که اگر منظور شما مقاله نهضت مقاومت ملی ایران است : متن مقاله توسط احسان عزت پور تهیه و با اجازه ایشان جهت نشر در ویکی پدیا استفاده شد و همچنین در سایر سایت ها هم نشر یافت . اگر مقاله دیگری مد نظر بود بفرمایید تا اصلاح گردد . hootandolati

نظرخواهی برای حذف خانه تالش

صفحه‌ای که توسط شما نگاشته یا ویرایش شده، در فهرست حذف قرار گرفته‌است و شما می‌توانید نظرتان را درباره وجود یا عدم وجود صفحه در ویکی‌پدیا:نظرخواهی برای حذف/خانه تالش بیان کنید. شاد و پیروز باشید. MahanRahi ‏۲۸ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۵۱ (UTC)

تقدیر

برای شما که طلا داده‌اید.

به‌پاس رشد چشمگیرتان در این مدت کوتاه. با احترام تقدیم باد. --آرش ۱۱ آذر ۱۳۹۰ ‏۲ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۳۲ (UTC)



تفاوت چشمگیر دانشنامه با بولتن سیاسی حزبی

الف- نویسنده اینکه قاتل رزم آرا از فداییان اسلام بود من نبودم. آنچه تا امروز در این سالها گفته شده همین بوده و من از منبع شما بیخبرم. در واقع میتوان گفت که اینک هیک افسر بازنشسته ارتش آنهم به دستور پادشاه چنین کرده پدیده ایست غریب در این 60 سال و جزو مکشوفاتی است که من و احتمالا بسیاری نشنیده بودند. امیدوارم چنین مورد شبهه داری را وارد یک دانشنامه نفرمایید. به اندازه کافی در بولتن هایتان هست.

ب- شما احتمالا مفهوم عرف سیاسی را نمیدانید. شاید من درباره اینکه این ماجرا در تاریخ مشروطیت بجز مورد رضاشاه و مصدق (که هر دو تمایل شدید به دیکتاتوری داشتند و مسیرشان به سمت دیکتاتوری مطلق بود) اشتباه کرده بودم و چند دولت مستعجل چند ماهه و چند روزه هم چنین کاری کرده باشند ولی عرف سیاسی همچنانکه در سالهای طولانی مشروطه تا 1332 وجود دارد چنین نیست و مصدق امری را پیشنهاد کرده که نزدیک به سه دهه بی سابقه بوده است و سه دهه پیش هم توسط کسی انجام گرفته که مصدق همه زندگی اش را بر روی مخالفت با همه جنبه های او و دورانی که او و هوادارانش "دیکتاتوری سیاه" مینامند، قمار کرد. پس لطفا دستکم این یک مورد را به عنوان حرکتی خلاف عرف سیاسی از سوی "پیشوا"! بپذیرید.

ج- همچنانکه در پایان بخش کودتا آمده، امروز رمان افسانه ای - فانتزی و حماسی کیم روزولت از سوی پژوهشگران ایرانی در کشور ماایران به زیر پرسش رفته است و صرف ادعای یک نفر که در آن کتاب قصد داشته از خود چهره فهرمانی حماسی و اسطوره ای بسازد که ایران را از چنگال کمونیسم نجات داده، برای ما کافی نیست. کیم روزولت و یارانش در 25 امرداد خانه نشین شدند و حتی از آمریکا به آنها تلگراف زدند که به سرعت برگردند ولی تلگراف به دستش نرسید وگرنه او هیچ ارتباط ارگانیکی با هیچکس نداشت. منتها این قصه های کودکانه را بعدها نوشت که باعث ایجاد "کربلای 28 امرداد" شد.

د- این بند از نوشتار شما بی دلیل به یک منبع که خیلی مورد علاقه تان قرار گرفته و از خواندن آن مشعوف شده و لذت برده اید، اعتبار میدهد. این به دانشنامه و به من ما ربطی ندارد که شما از چه کتابی خوشتان آمده. آنرا همچون دیگر کتابها و منابع بیاورید.

علاقه شما به اسطوره مصدق در جای خود محترم است ولی لطفا لحن دانشنامه را رعایت کنید. چراکه همان اندازه که شما به مصدق علاقه اسطوره ای دارید، شاید کسانی هم از او تنفر داشته باشند. بهتر است این علاقه و تنفر را به بولتن های سیاسی محدود کنید و ویکی را رها سازید. سپاسگزارم. ضمنا من حال و حوصله شما پیروان پیشوا را ندارم. اگر کسی دوستدار ویکیپدیا و نه دوستدار مصدق، باشد بیاید با شما وارد جنگ ویرایشی، شود. من وقتش را ندارم. بدرود.Bahraam Roshan (بحث) ‏۳ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۴:۱۹ (UTC)


تاریخ ارتباطی به علایق شخصی ندارد

جناب بهرام روشندرودمتاسفم که علاقه بیش از حد شما به دشمنی با دکتر مصدق شما را که بدین راه کشانده است که بدون نگاه به متن و تاریخ ‏نظرات خود را غالب بر همه چیز بدانید .‏کمی به این جمله خودتان نگاه کنید شما که مدعی فرهنگ و تاریخ هستید در مورد شخص دیگری که دیدگاه متفاوتی دارد ‏چنین می نویسید :" همچنانکه انتظار میرفت پس از مدتی یکی از هواداران آتشین جناب مصدق تشریف آوردند." ‏الف ) در کتاب های زیر موضوع ترور رزم آرا به امرشاه به صراحت توضیح داده شده است با توجه به اینکه شما حتما وقت برای مطالعه دارید بد نیست که به کتب زیر نگاهی بیاندازید :‏‏1- جناب روشن اینکه شما به کتاب آقای ترکمان دسترسی ندارید مشکل این کتاب نیست ، مشکل تاریخ هم نیست این ‏کتاب در حدود بیش از 15 سال پیش به نشر رسیده است .‏‏2- در کتاب سالهای بحرانی –خاطرات ناصر خان قشقائی نیز این موضوع در صفحات124 الی 126 امده است نشر رسا ‏‏1366 یعنی 24 سال قبل ‏‏3-در تاریخ شفاهی هاروارد – مصاحبه دکتر بقایی با دکتر حبیب لاجوردی مصاحبه دوم 4 ژوئن 1986 –25 سال قبل‏4- خاطرات سیاسی – سرهنگ مصور رحمانی -1364 انتشارات رواق –24 سال قبل5- گذشته چراغ راه آینده بی تاریخ -ص 540-542 به نقل از مجله خواندنیها ش 39 و 42 و 44 در این مورد اندکی توضیح داده اند - بدون صراحت 6- خاطرات مهندس شریف امامی - تاریخ شفاهی هاروارد - نشر نگاه امروز 1380 ص 135 صراحتا بیان می دارد که تیری که مرحوم رزم ارا را به قتل رساند تیری غیر از تیر طهماسبی بود.

جناب روشن صرف مخالف بودن با یک موضوع ارتباطی به واقعیت ندارد . در ضمن من وارد هیچ گونه جنگ ویرایشی نشده ام .اینکه شما و یا من از کسی متنفر هستیم و یا مشکل ویکی پدیا و تاریخ نیست . تحمل مخالف اولین نشانه ازاد اندیش است که حداقل از شما و سایر دوستان در ایران شهر انتظار می رود همانطور که دوست گرامیم تیرداد بنکدار با وجود اختلاف در برخی نظرات در طول 10 سال اشناییمان هرگز به همدیگر خطاب تندی نکرده ایم اگرچه بارها در موردی تاریخی و یا تحلیلی اختلاف داشته ایم .Hootandolati (بحث) ‏۳ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۱۶ (UTC)


من در این مورد نه با علاقه شما به پیشوای استوره ای، که با نگاه حذفی شما و تبدیل ویکیپدیا به بولتن های حزبی تان مخالفم. خودتان انصاف کنید، آنچه شما نوشته اید کمترین تفاوتی با آنچه بولتن های حزبی احزاب به اصطلاح ملی! مینویسند، دارد؟ قبول بفرمایید که ندارد. این به ضرر هیچکس نیست جز ویکیپدیای فارسی. و ما اینجا همه دوستدار ویکی هستیم و در این اشتراک داریم. در واقع اینجا دعوای من و شما دعوای مصدق و مخالف مصدق نیست. وگرنه تردید نکنید که میتوانم خیلی چیزها بر ضد مصدق بنویسم حتی سند و مدرکش را هم دارم ولی به گمانم ویکیپدیا جای اختلاف نظرهای پژوهشی نیست. بلکه باید تنها درباره قطعیات سخن بگشاید. چون ظاهرا دانشنامه است. در ویکیپدیا باید چیزی نوشته شود که یا همه یا اکثریت قریب به اتفاق موافق آن باشند و یا اگر اختلاف نظر است، به هر دو مورد پرداخته شود. اگر دوست آقای بنکدار هستید که دیگر حرفی نیست. همینجا رسما این صفحه را به شما میسپارم و از شما میخواهم بنابر قوانین ویکیپدیا در هر موردی (از جمله قتل رزم آرا، کودتا بودن، آمریکایی بودن و زیانبار بودن رویداد 28 امرداد) که اختلاف نظر در جامعه پژوهشی و آکادمیک ما هست، لطفا از اظهار نظر صریح خودداری کرده و به هر دو نظر اشاره فرمایید. اگر رفرنسی درباره یکی از دو دیدگاه را نمیدانید لطفا به من اطلاع دهید به شما میدهم. من از جنگهای ویرایشی ویکی شدیدا آزرده ام. اتفاقا نه در حوزه تاریخ معاصر که میدانید دوستان اختلاف نظر زیادی دارند بلکه در حوزه های دیگر. اگر اساعه ادبی شد پوزش میخواهم. ضمنا خواهشمندم از اشاره به نام کامل من خودداری کرده نام من را در صفحات بحث به همان شکلی که ثبت نام شده ام بنویسید. پاینده و پیروز باشید. Bahraam Roshan (بحث) ‏۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۴:۲۳ (UTC)

در ویکی پدیا تاریخ را بیان کنیم و نه تفسیر

جناب بهرام روشن ‏

دروددر پاسخ به شبهه دوم وارد شده ‏

الف ) شما احتمالا مفهوم عرف سیاسی را نمیدانید. شاید من درباره اینکه این ماجرا در تاریخ مشروطیت بجز مورد رضاشاه و ‏مصدق (که هر دو تمایل شدید به دیکتاتوری داشتند و مسیرشان به سمت دیکتاتوری مطلق بود) اشتباه کرده بودم و چند ‏دولت مستعجل چند ماهه و چند روزه هم چنین کاری کرده باشند ولی عرف سیاسی همچنانکه در سالهای طولانی مشروطه تا ‏‏1332 وجود دارد چنین نیست و مصدق امری را پیشنهاد کرده که نزدیک به سه دهه بی سابقه بوده است و سه دهه پیش هم ‏توسط کسی انجام گرفته که مصدق همه زندگی اش را بر روی مخالفت با همه جنبه های او و دورانی که او و هوادارانش ‏‏"دیکتاتوری سیاه" مینامند، قمار کرد. پس لطفا دستکم این یک مورد را به عنوان حرکتی خلاف عرف سیاسی از سوی ‏‏"پیشوا"! بپذیرید.‏

بسیار جالب است که خود شما رضا شاه را دیکتاتور می خوانید تکلیف مشروطه در دوران دیکتاتوری معلوم است می ماند ‏‏12سال پس از سقوط رضا شاه نه 30 سال و 3 دهه . ضمن اینکه از سال 1288 تا 1304 یعنی قریب به 16 سال این ‏موضوع در 8 کابینه تکرار شده است که احتمالا این موضوع عرف نیست ! ( ندانسته های شما شاید نیستند ) . ‏‏در دوران استبداد صغیر محمد علی شاه یکی از خواسته های اصلی خود را در اولتیماتوم قبل از حمله به مجلس این سه ‏موضوع می داند که هر سه مورد دقیقا مربوط به امور نظامی هستند :‏‏1- اقتدارات شاه همانند قیصر المان باشد‏2- شاه حق نگهداری ده هزار نفر قشون داشته باشد .‏‏3- شاه اختیار دار تام قشون بوده و وزیر جنگ در مقابل شاه مسوول خواهد بود و نه در برابر مجلس ‏‏( کتاب حیات یحیی – نوشته یحیی دولت آبادی -ج2 -238‏عنایت می فرمایید که اندیشه و سابقه اختیار داری قشون و انتخاب وزیر حرب در عصر مشروطه چگونه و از کجا رشد ‏یافته بود. پس از سقوط محمد علی شاه تا سال 1304 که مشروطیت رسما تعطیل شد ، نخست وزیر حق انتخاب وزیر حرب ‏‏( جنگ – دفاع) را داشت.‏در دوران رضا شاه نیز در غالب کابینه ها وزرا تحت نظر ایشان انتخاب می شدند و وزیر جنگ به فرمان ایشان نیز به هکذا ‏‏. در برهه هایی نیز حتی کابینه وزیر جنگ نداشت و تنها کفیل معرفی می شد زیرا که شاه به عنوان قدرت مافوق تمامی ‏ارکان نظامی قرار گرفته بود . ‏

پس از رضا شاه نیز مرحوم فروغی در کابینه خود در اسفند 1320 وزیر جنگ بوده و همچنین قوام السلطنه نیز در کابینه 1321 خود وزارت جنگ را بر عهده داشت و در ترمیم کابینه سپهبد احمدی را به وزارت منصوب می کند


مرقوم نموده بودید که :‏‏" در واقع اینجا دعوای من و شما دعوای مصدق و مخالف مصدق نیست. وگرنه تردید نکنید که میتوانم خیلی چیزها بر ضد ‏مصدق بنویسم حتی سند و مدرکش را هم دارم ولی به گمانم ویکیپدیا جای اختلاف نظرهای پژوهشی نیست. بلکه باید تنها ‏درباره قطعیات سخن بگشاید. "‏

جناب روشن بحث این نیست که علیه یک نفر می توان بصورت مخالف نوشت و یا موافق اینکه " میتوانم خیلی چیزها بر ‏ضد مصدق بنویسم حتی سند و مدرکش را هم دارم ‏ " آیا به نظر شما یک نظر دانشنامه ای است ! با پوزش بیشتر شبیه ‏داستان " بگم بگم " می باشد که دون شخصیتی فرهیخته است .‏


من پیشنهاد دارم که برای تنویر افکار یک صفحه در مورد مفید بودن کودتای 28 مرداد و آمریکایی نبودن آن ایجاد بفرمایید ‏‏.همچنین دلایل خود را در همین مکان بحث نیز به اشتراک بگذارید تا باب جدید در مورد موضوع باز شود .‏


ضمن اینکه من فقط در باب شبهاتی که شما فرمودید پاسخ دادم و نه اینکه نظر خود را ارایه کرده باشم .ضمن اینکه مقاله ‏فوق را من ایجاد نکرده ام و به نظر من دارای اغلاط بسیاری می باشد که کمترین ان تحریف نوشتار های صریح از ‏خاطرات دکتر مصدق است . و نوشتن جملاتی که در کتاب خاطرات و تالمات موجود نیست .‏یکی دیگر از مشکلات مقاله فوق استفاده از کتبی است که رفرنس نمی باشد و یا استنتاج شخصی از موضوعاتی است که ‏مقدمه ان ارتباطی به موخره ندارد .‏

‏برای مثال در مورد اسامی ملاکان بزرگ در زمان قاجار نقل قولی سیف الله وحید نیا چنین می گوید :‏

اکنون که کار اصلاحات ارضی در مملکت ما در حال سامان یافتن است و زارعان ایرانی بتدریج همه مالک زمین ‏مورد زراعت خود میشوند.‏بی مناسبت ندیدم که صورت اسامی مالکین ایران در اوائل مشروطیت را که از سندی نخبه و ارزنده استنتاخ کرده ایم برای ‏اطلاع درج کنیم یقین که خالی از فایده نخواهد بود .

توجه گردد که وقتی به کتاب اصلی رجوع می کنید ان را فاقد منبع می بینید و در می یابید که نویسنده تنها میگوید سندی را ‏دیدم کجا و کی و چگونگی ان را بیان نمی کند .‏


ب) در مورد کتاب اسناد سخن می گوید اصرار شما و یا سایر دوستان مبنی بر اینکه این کتاب از صفحه حذف شود برای من ‏قابل درک نیست این کتاب اگر از سایر مدارک مستدل تر نباشد کم ارزش تر نیز نیست .‏

‏*در مورد جنگ ویرایشی کاملا با شما موافقم امری است ناپسند ومتاسفانه رایج که صرفا بصوراتی شایع در امده و هدفش ‏تنها جلوگیری از بیان موارد علمی بصورت دقیق است .‏امیدوارم وسیله ای فراهم شود تا دیدار حضوری میسر گردد . ‏Hootandolati (بحث) ‏۴ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۸:۴۸ (UTC)

بدون اطلاعات کافی ویرایش نکنیم

Alborzagros اگر در مورد موضوعی تاریخی اطلاعی ندارید از تغییر ان خودداری کنید تغییرات انجام شده بر اساس مستندات بوده است . صرفا بر اساس ادعا نمی توان مطلبی را تغییر داد .در مورد تغییرات انجام شده بهتر است قبل از خنثی سازی موارد حذف شده را با منبعی که نویسنده اولیه ( قبل از حذف ) بیان کرده چک کنید . دلیل حذف مواردی که تغییر کرده عدم تطابق منابع ادعایی با نوشتار و تحریف اشکار نوشتار در کتاب ها بوده است

برای مثال :در مورد 20000 تومان و اضافه حقوق دریافتی از سوی دکتر مصدق در کتا خاطرات ایشان این عمل صورت نگرفته است ایشان بیان کرده اند که میرزا محمود 20000 تومان اضافه از قرار مقرر در مورد مالیات از مردم دریافت شده است و چون عملش خلاف مقررات بود از مقامش نیز عزل شد. اما جریان دکتر مصدق و میرزا محمود نیز به این شرح مختصر بود که مصدق از بابت حقوق پدر مادرش فیروز میرزا فرمانفرما 10 تومان حقوق دریافت می کرد و میرزا محمود چون در دریافت مالیات اضافی از مردم تخلف کرده بود پیش دکتر مصدق امده و از او میزان حقوقش را می پرسد سپس بیان میدارد که این کمی حقوق را جبران می کند سپس به دایه و سایر افراد در خانه نیز همین وعده را می دهد . علت اصلی این امر تحت فشار قرار دادن پدر دکتر مصدق جهت تصدیق این موضوع بوده که صورت نمی گیرد و والی خراسان آن را بصورت مستقیم برای صدر اعظم فرستاده و بعد شاه آن را تایید می کند اما حاصل امر این بود که میرزا محمود به علت این کار از استیفای خراسان عزل شد .

در مورد سایر موضوعات هم به تفضیل در همینجا توضیح داده ام بخصوص در مورد عرف سیاسی در باب وزیر جنگ - ترور رزم ارا - مالکان بزرگ - و غیره اگر موضوع جدید بود بفرمایید تا اصلاح شود . متن شما را با توجه به موضوضعات فوق باز گردانی می کنم .Hootandolati (بحث) ‏۵ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۱۹ (UTC)

لطفا روی صفحه شخصی من ننویسید

رویه شما را نمیفهمم. هرچه مینویسد را در سه جا کپی پیست میکنید! هم در آن صفحه هم در صفحه خود هم در صفحه کاربر! من و شما بحثمان ظاهرا در مورد سوژه ای خاص به نام مصدق است. پس لطفا بحث را شخصی نکرده و در همانجا مسائل را مطرح کنید تا دیگران هم خوانده و نظر دهند. با سپاس. شاد باشید. Bahraam Roshan (بحث) ‏۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۴:۲۰ (UTC)


با درودحتمادر ضمن من جالب است که شما در صفحه بحث من در مورد موضوع بحث یعنی دکتر مصدق می نویسید اما در صفحه بحث دکتر مصدق اعلام می کنید که "حذف هایی منبع دار و بسیار گسترده و جدی در این مقاله توسط Hootandolati انجام شده است "چون شما صفحات متفاوتی را برای اینکار با مضامینی مختلف انتخاب کردید در تمامی ان ها پاسخ خود را به اشتراک گذاردم .حتما نظر شما رعایت خواهد شد .Hootandolati (بحث) ‏۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۵۷ (UTC)

نشان لیاقت ایران

نشان ملی لیاقت ایران
برای شما که چند صباحی است از دیدن ویرایش‌هایتان لذت می‌برم.
امیدوارم این روند رو به رشد شما هم‌چنان ادامه داشته باشد.
اعطای این نشان افتخار من است. AMERICOPHILE ‏۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۰ (UTC)

دوست عزیز بهترین راه برای فارسی نوشتن استفاده از صفحه کلید استاندارد فارسی است که می‌توانید از اینجا دریافتش کنید. توضیحات کامل‌تر را در وپ:فن بخوانید. در ضمن من متوجه شدم شما نامهٔ بختیار و سنجابی و فروهر را در مقالهٔ هر سه بزرگوار قرار داده‌اید که قرار دادن متون بدین شکل دانشنامه‌ای نیست. شما میتوانید متن نامه را در ویکی‌نبشته بیاورید و با استفاده از {{نبشته}} در ویکی‌پدیا به آن پیوندی برقرار سازید. دوستدار شما AMERICOPHILE ‏۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۰ (UTC)


سپاس ممنون از راهنمایی .این یکی از مشکلات عمده من بود . الان می توhنم راحت تر منابع را به اشتراک بگذارم تا همه از آن استفاده کنند و همچنین در متون از ان بهره برداری شود . سپاس فراوان.Hootandolati (بحث) ‏۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۰۷ (UTC)

re:سپاس

سلام Hootandolati. پیام‌های جدیدی در صفحهٔ بحث Americophile دارید.
این پیام در خطا: زمان نامعتبر (UTC) افزوده شده است. شما می‌توانید در هر زمان با حذف الگوی {{بازبحث}} از این صفحه، این اعلان را حذف کنید.

تحصیلات شاپور بختیار؟

درود. از آن‌جا که اطلاعات بسیار اندیشیده‌ای در خصوص شخصیت های سیاسی دارید، خواستم نظرتان را در این خصوص جویا شوم. ما که پاک گیج شدیم. قدر مسلم این است که ایشان تحصیل کردهٔ ۴ رشته حقوق، علوم سیاسی، فلسفه و اقتصاد عمومی هستند. آن طور که من فهمیدم در اقتصاد و فلسفه مدرک کارشناسی دارد اما در باب درجهٔ مدرک حقوق و علوم سیاسی‌اش دچار تردید شده‌ام (هر مقاله ای به نحو متفاوت و یا ابهام آمیزی نوشته است) که آیا هر دو از نوع دکتراست یا فقط یکی ؟ اگر یکی، کدام یک، علوم سیاسی یا حقوق؟ خود او در زندگی نامه اش فقط به مدرک دکترای حقوق‌اش اشاره کرده اما خوب در منابع دیگر از مدرک دکترای علوم سیاسی‌ هم ذکری به میان آمده. راهنمایی بفرمایید ممنون می‌شوم. لئونیداس (بحث) ‏۱۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۵۳ (UTC)


درودبا سپاس تا حداکثر تا فردا خدمتتان عرض می کنم فکر کنم کتاب تاریخ شفاهی هاروارد و ۳۷ سال منابع قابل تاملی باشند . سایر منابع موجو را هم نگاه می کنم و اینکه در هر کدام چه ذکر شده به عرض می رسانم. بدرود --Hootandolati (بحث) ‏۱۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۴۵ (UTC)

تحصیلات دکتر بختیار:-دوره دبیرستان در بیروت -دیپلم ریاضی--ديپلم فلسفه (باکالورهآ) ---- ليسانسهای فلسفه و حقوق--- دکترا در رشته سیاسی ؟؟

رفرنس ها

  • الف تاریخ شفاهی هاروارد -ص۲۱- نشر زیبا - ۱۳۸۰ به کوشش حبیب لاجوردی

آغاز تحصیل در فرانسه ۱۳۱۵ دیپلم علوم سیاسی ۱۳۱۵ لیسانس فلسفه و حقوق ( ۲رشته هستند نه یک رشته ) دانشگاهی


  • ب - ۳۷ سال - در مورد تحصیلاتشان چیزی ذکر نشده است

  • ج یک رنگی مهشید امیر شاهی- پاریس ۲۰۰۶ :

ص19 الی 20

در اصفهان وظيفهٌ من گذراندن دوره متوسطه بود تا برای سفر به خارج آماده شوم. در آن دوران، خانوادههای ايران فرزندان خود را برای تحصيل به سوئيس، بريتانيای کبير و يا فرانسه میفرستادند.

هنوز صحبت از آمريکا در ميان نبود. من در ابتدا به بيروت و به مدرسه فرانسوی آنجا، که تحت نظارت گروهی لائيک اداره میشد، رفتم. ناگزير بودم که در آن واحد، هم خود را برای گذراندن امتحانات مدرسه آماده کنم و هم عربی بياموزم. فرصت کافی نبود که بتوانم آن زبان را چنانکه بايد و شايد فرا گيرم. تا حدی عربی

را حرف میزنم و قرآن را میشناسم و نه بيش. در مدرسه به عنوان زبان دوم، آلمانی را انتخاب کردم که در برنامهٌ درسی به زبان فرانسه افزوده شد. تحصيلات متوسطه را با ديپلم رياضی به پايان رساندم.

ص21

تنها آرزوی من ورود به يکی از مدارس عالی فرانسه بود. لبنان که سرشار از فرهنگ فرانسوی بود برای من حکم اطاق انتظار يکی از اين مدارس را داشت. سوار کشتی شدم و سفرم به مارسی يک هفتهای به درازا کشيد تا بالأخره کشتی در بندر پهلو گرفت. چه شور و شعفی در تمام اين مدت داشتم. ولی به محض رسيدن به مقصد خبر مرگ پدرم به من رسيد. چندين سال پيش از اين واقعه، پدرم در رهبری شورشی شرکت کرده بود که در اعتراض به زياده رویهای دولت مرکزی و دخالت هايش در امور ايلی شکل گرفته بود. شورش با اعلان عفو عمومی ختم شد و پدرم وعدهای از همراهانش در تهران تحت نظر قرار گرفتند ولی بعد از چهار سال ناگهان رضا شاه دستور تيرباران همگی آنها را صادر کرد.ناگزير ادامه تحصيلاتم را به بعد موکول کردم و بی درنگ به ايران بازگشتم.

ص21{{ نقل قول | مسائل خانوادگی سبب شد که من دو سال ادامه تحصيلات را به تعويق اندازم. ناگزير بودم بعضی مشکلات مالی را حل کنم، بعد هم نه ماه در انتظار صدور گذرنامه ماندم. وقتی پس از اين مدت دوباره به پاريس برگشتم ديگر آن تمرکز فکر را نداشتم که در پی رفتن به يکی از مدارس عالی باشم. با خودم خلوت کردم و کلاهم را قاضی و در نهايت به اين نتيجه رسيدم که برای بعضی از رشتهها، چون هندسه و رياضيات، ذهن آمادهای ندارم. بالأخره شبی تصميم گرفتم که رشته حقوق را دنبال کنم، در حقيقت بيش از هر چيز ديگر به طرف فلسفهٌ حقوق کشش داشتم.

اول میبايست ديپلم فلسفه (باکالورهآ) را بگيرم و به انجام رساندم. آن ديپلم يکی از Louis-le-Grand اين کار را در مدرسهٌ لوئی لوگران يادگارهای نادری است که بر خلاف اوراق و اموال ديگرم در طوفان انقلاب از غرق شدن در آب نجات يافت و هنوز همراهم است. نمرات من در اين مدرک نمرات نسبتا خوبی است.

ص22

به تدريج اعتماد به نفس را باز میيافتم. در آن واحد در دانشکدهٌ حقوق و در رشتهٌ در محلهٌ پاسی Assomption فلسفهٌ دانشگاه سوربن نامنويسی کردم. در کوچهٌ آسومپسيون منزل داشتم. تمام يازده سال اقامتم در پاريس در همان کوی و همان برزن گذشت. Passy امتحانات جامعه شناسی و اخلاق، فلسفهٌ عمومی و منطق، و بعد تاريخ و فلسفهٌ علوم را در سوربن گذراندم. بر مدرک چهارمم امتحان زبان آلمانی هم اضافه شده است. سال دوم در رشتهٌ علوم سياسی هم نامنويسی کردم. درسها در اين دانشکده با مقايسه با سال گذشته به نظرم سهل و ساده میآمد. به علاوه فضای آنجا سبکتر بود،

ص22

من به اصطلاح با يک دست سه هندوانه برداشته بودم! سه سال دورهٌ تحصيلات عاليه را با سه مدرک به اتمام رساندم: يعنی با ديپلم علوم سياسی و ليسانسهای فلسفه و حقوق

ص 28

خاتمهٌ خدمت در ارتش، به من اين فرصت را داده بود که به پاريس باز گردم و دوباره در سوربن و دانشکدهٌ حقوق برای گذراندن دو رسالهٌ دکترا نامنويسی کنم.

  • يکی ازاين دو رساله که درباره هرگز بهLe potentiel de l´intellect « امکانات بالقوهٌ تفکر »بود، هرگز پايان نرسيد.
  • تمام توجه و دقت من وقف رسالهٌ ديگر شد با عنوان «. سياسی و مذهب در جوامع باستانی بود »

سل، از سوسياليستهای ميانهرو G. Scelle رئيس هيأت ممتحنين من ژرژ سل و استادی مبرز بود و در دعوائی که کشور ما را در مقابل شرکت نفت ايران و انگليس Lévy- قرار داد مشاور قضائی ايران شد. اليويه مارتن، که قبلاً ذکرش آمد، و لوی برول فرزند جامعه شناس معروف نيز با او همکاری کردند. ،Bruhl میگذشت. من در سال Bretagne زندگی من در آن زمان ميان پاريس و بروتانی 1939 با زنی فرانسوی ازدواج کرده بودم. در آغاز اشغال فرانسه صاحب دو فرزند بوديم

با زهم اگر چیز جدید پیدا کردم عرض می کنم --Hootandolati (بحث) ‏۱۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۲۶ (UTC)

شرمنده فرمودید هوتن گرامی. سپاس فراوان از این همه دقت نظر و تلاش برای پاسخ دادن آن هم مستند. جای تحسین بسیار است. ۳۷ روز را نسخه آنلاین‌اش موجود است و دوباره بررسی می‌کنم اما متاسفانه تاریخ شفاهی را ندارم، ظاهرا که شما دارید، زحمت پیدا کردن و بررسی این مطلب‌اش با شما. (یک لطف دیگر: یادکرد این کتاب را به طور دقیق (همراه شابک) در منابع مقاله شاپور بنویسید تا در نسخه جدید این مقاله به کارش گیرم).علاوه بر مطالبی که از منابع مختلف آورید من هم دو منبع دیگر می‌افزونم، به دکترای علوم سیاسی‌اش در اینجا و دکترای حقوق‌اش و تحصیل در رشته‌های فلسفه و اقتصاد عمومی در اینجا اشاره شده. اما راستش را بخواهید من هنوز جواب سوال‌ام را کامل نگرفته‌ام. بالاخره شاپور بختیار دکترای علوم سیاسی دارد یا حقوق و یا دمشان گرم هر دو را؟
در ضمن باور بفرمایید قصد دخالت و بی‌احترامی ندارم اما کنجکاو شدم بدانم دلیل این خط تیره‌ها بعد از هر بحثی چیست؟ اگر از روی سلیقه و ابتکار است که بحثی نیست و مختارید اما اگر احتمالا به دلیل ناآشنایی، کافیست بعد از هر بحث جدید دونقطه (به موازاتی که بحث پیش می‌رود دونقطه‌ها را بیشتر کنید) بگذارید. مثل همین مورد کنونی. سپاس لئونیداس (بحث) ‏۱۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۵۲ (UTC)
پوزش. گفته شما را در آن چند خط آغازین خوب نخوانده بودم. نظرتان در خصوص تاریخ شفاهی و ۳۷ روز ذکر کرده‌اید. لئونیداس (بحث) ‏۱۷ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۵۷ (UTC)



درودخط تیره را برای تفکیک میان دو بحث استفاده می کنم نظر شخصی بوده .من دو نسخه تاریخ شفاهی را دارم ، 2 نسخه در ایران چاپ شده و یکی هم اصل آن که در کتابخانه هاروارد آرشیو تاریخ شفاهی موجود است .چاپ های ایران :نشر زیبا ISBN :964-92532-1

اما چاپ دیگر متعلق به انتشارات صفحه سفید است و من این نسخه راندارم .

و دیگری هم متن مربوط به تاریخ شفاهی در کتابخانه هاروارد

باز هم ممنون. یادکرد تاریخ شفاهی را با اطلاعاتی که شما دادید در مقاله می گذارم. این چند روزه ویرایش‌های شما را در مقاله شاپور دنبال می کردم. مطالبی مثل رئوس سیاست‌های داخلی و خارجی دولت بختیار و قسمتی از نامهٔ ۳ امضایی را اضافه کردید اما من در نسخه جدید مقاله که امروز می گذارمش‌ این مطالب را به نحو دیگری آورده‌ام. رئوس برنامه به صورت پیوند به بیرون و متن نامه را، به صورت پیوند به پروژه ویکی نوشته که شما زحمت‌اش را کشیده بودید. حجم مقاله جدید تقریبا زیاد شده و فکر می‌کنم ذکر کردن دوبارهٔ یک مطلب زیاد جالب نیست. نظرتان چیست؟ لئونیداس (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۲۴ (UTC)

درودمهم ارتقاء سطح کیفی است هر جور که صلاح می دانید عمل کنید سپاس از محبت شما فقط اگر مطلبی که می گذارید جدید است در صفحه بحث مطرح کنید تا با گفتگو در مورد ان بتوان موضوع را بسط داد . در مورد دکترا مرحوم بختیار هم بحث دقیقش گرایش آن را تا آخر هفته خدمتتان عرض می کنم منتظر جواب ایمیل یکی از دوستان هستم بدورد.--Hootandolati (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۱:۱۷ (UTC)

درود. باشد.من خودم به این نتیجه رسیده‌ام که ایشان دکترای هر دو رشته را دارد اما تا آن موقع منتظر نظر شما می‌مانم و می‌سپارمش به اهل فن. از نظر شما در خصوص مقاله جدید زنده‌یاد بختیار بسیار استقبال می کنم. اگر نکته‌ای مد نظرتان بود خوشحال می‌شوم مطرح کنید. پاینده باشید. لئونیداس (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۰۱ (UTC)


درودانچه که معلوم است دکتر بختیار مطابق رسم دوره های لیسانس دانشگاه های ان دوره و حتی اکنون ، در برنامه های درسی هم زمان ( امروزه در دوره فوق لیسانس در خارج مرسوم است dual ) شرکت داشته و دو مدرک لیسانس گرفته . سپس برای دومدرک دکترا در دو رشته یکی حقوق و علوم سیاسی ( ان زمان این دو رشته یکی بودند و یک عنوان داشتند - البته هنوز در این مورد به قطعیت نرسیدم - متاسفانه جواب داده شده به من واضح نبود ) و دیگری فلسفه اقدام می کند که رشته فلسفه ناقص می ماند و رشته علوم سیاسی تکمیل می گردد. Hootandolati (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۴۹ (UTC)

امکان دارد در آن زمان این دو رشته یکی بوده باشد چون تاکنون مقاله‌هایی که مطالعه کردم هیچگاه ندیدم به وضوح دکترای هر دو رشته را کنار هم گذاشته باشد. در جایی گفته‌است دکترای حقوق و در جایی گفته‌است دکترای علوم سیاسی. حال با این وضعیت نظر نهایی شما چیست؟ (نظر من این است که اشاره به هر دو دکترا در مقاله بشود) بابت تلاش‌های صورت گرفته در مقاله مصدق هم کمال تشکر را دارم. ظاهرا کاربری بد جور با مصدق بزرگ، چپ است و قصد اعمال نظرهای شخصی در مقاله دارد. اگر زمان اجازه دهد و شما هم مثل سابق همکاری کنید، سر و سامانی به این مقاله دهیم ، البته از روی منطق و مستندات. لئونیداس (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۱۷ (UTC)

دکتر بختیار

درود تا انجا که من جستجو کردم همانطور بود که خدمت شما بین کردم دکترای مرحوم بختیار در حقوق و علوم سیاسی بود . گویا در ان زما بین این دو رشته تفکیک نبوده است دوستانی که در فرانسه ( حدود 50 سال پیش) و در سوربن تحصیل کرده اند البته در رشته ای غیر از از سیاسی اینگونه نظر دادند . پیشنهاد دارم در صورتی که تغییری در مقاله می دهید بیان کنید " دکترا در حقوق و و علوم سیاسی "تا حقی ضایع نشود . در مورد صفحه دکتر مصدق هم این صفحه مانند صفحه 28 مرداد و سایر صفحات مشابه متاسفانه هرچند مدت یک بار مورد لطف نادوستداران قرار می گیرد وحجتی بر ایشان نیست زیرا که از خواندن کتاب و مطالعه وحشت دارند و تنها سخنان اینان تکرار حرف هایی است که امثال میرفطروس بیان می کند و جالب تر اینکه رفرنس انان حتی نه از خود کتاب میرفطروس بلکه از مصاحبه هایی است که میرفطروس بیان کرده و هواداران ایشان و یا طرفداران اردشیر زاهدی و مهدی شمشیری تکرار کرده اند .--Hootandolati (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۲۵ (UTC)

خیلی خوب شد همین را در مقاله می‌گذارم. البته من مشکلی با بودن مطلب منطقی در مخالفت با مصدق ندارم اما این کار ایشان که سعی می‌کنند صفحات را به نفع تفکر شخصی خویش ویرایش کنند ناپسند و غیرقابل تحمل است. وقتی پای تعصب به چیزی و نفرت از مصدق در میان باشد، ساده‌ترین استدلال ها برای ایشان رنگ می‌بازد. بهترین راه حل در این جور موارد آوردن مطالب صحیح از کتابیست که مو لای درزش نمی‌رود. (هر چند به نظر من تا کنون منابعی که آورده‌اید ممحکم و مستند است) باز هم سپاس فراوان لئونیداس (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۳۳ (UTC)

درود در مورد مطلب دکتر بختیار اگر امکان دارد ایمیل برای من بگذارید تا برای شما توضیحاتی ارسال کنم .جسارتا برخی موارد نیاز به تغییر دارد درکل بسیار بهتر شده است اما در مورد رفرنس ها اتکای غالب به بی بی سی است که نوشتار های ان قابل نقد و برخی از موارد ضعف بسیار دارد .بهتر است از خاطرات خود بختیار و هم رزم مان او باشد . بقیه در در ایمیل خدمت شما عرض می کنم. بدورد

Hootandolati (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۳۶(UTC)

درود. چه جسارتی جناب دولتی، اتفاقا خیلی هم خوشحال می‌شوم. پیش‌تر هم گفتم از معدود کسانی هستید که می‌بینم این‌قدر در متن سیاست هستید آن هم با اطلاعات کاملا کلاسیک و جامع. راستش بخواهید در هر مقاله ای من همیشه یک پایم به خاطر نبود منابع بی‌طرف و پرمغز لنگ است، هم به خاطر شرایط ایران و هم به دلیل مکانی که در آن گیر افتاده‌ام... بگذریم. ایمیل من از طریق نوار جعبه ابزار (سمت راست صفحه) در دسترس است. لئونیداس (بحث) ‏۱۸ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۵۴ (UTC)

دوست گرامی از شما به جهت تندی و هرچیزی که باعث رنجش خاطر شما شده یا باعث زحمت زیاد شما در این چند وقت در صفحات 28 مرداد و مصدق و صفحات دیگر شده عمیقا پوزش خواهی میکنم. من اشتباه میکردم. شاد زیوید دوست گرامی. --Bahraam Roshan (بحث) ‏۱۹ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۱۷ (UTC)راستی درباره آی پی ناشناس صفحه میرفطروس نیز به اندازه بیت های صفر و یکی دیتابیس ویکیپدیا متاسف و شرمنده ام. :( امیدوارم فراموشش کنید. --Bahraam Roshan (بحث) ‏۱۹ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۲۲ (UTC)

مرخصی!!

با توجه به موضوعات پیش امده و جو موجود در ویکی پدیا تا اطلاع ثانوی از حضور دوستان مرخص می شوم . ۱۳۹۰/۱۰/۱

مدتی این مثنوی تاخیر شد ******************مهلتی بایست تا خون شیر شد ۱۳۹۰/۱۰/۷

نواب صفوی

شما در این مقاله در تعدادی از منابع دست بریده اید و مطالبی که در منابع بیان نشده اند را بدون منبع به مقاله اضافه کرده اید و مدرک را هم در جایی برداشته اید، در مقاله دوباره بازنگری کنید.-- کافی تلخ‌ بحث ‌ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۳۰ (UTC)

درود

با پوزش مجددا پالایش شد . مطالب را فکر می کردم در حد شیاع است و احتیاج به منبع ندارد . منابع افزوده شد و مواردی که فعلا در دست رسم نبود تصحیح شد . سپاس .--Hootandolati (بحث) ‏۳۰ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۷:۰۳ (UTC)

بایگانی غلط

با سلام. در صفحه بحث محمد مصدق مطلبی با عنوان «لزوم تغییرات اساسی» نوشته بودم که فقط دو روز از نوشتن آن گذشته بود و فقط شما در بحث شرکت کرده بودید، با این وجود آن را بایگانی نمودید که کار بسیار اشتباهی بود. وقتی بحثی مطرح می‌شود، مدتی طول می‌کشد تا دیگران آن را بخوانند و به آن پاسخ بدهند. اگر بخواهم مطابق این توصیه ویکی‌پدیا عمل کنم و با شما صادق باشم، باید بگویم که شما در مورد مقاله محمد مصدق دچار تضاد منافع شده‌اید و جهت‌دار بودن ویرایش‌های شما در این مقاله را می‌توان بدون نیاز به تلاش زیادی متوجه شد. بنابراین از دیدگاه شخصی من شما صلاحیت ویرایش در این مقاله را از دست داده‌اید. اگرچه شما مجبور نیستید دیدگاه شخصی من را بپذیرید. ولی می‌توانید مطمئن باشید که طی چند روز آینده به این مقاله خواهم پرداخت و بسیاری از ویرایشات شما را به ناچار تغییر خواهم داد. پیشاپیش اعلام کردم که از من نرنجید. ضمنا لطفا آن بخش را که بایگانی کرده بودید به بحث درجریان برگردانید. --چغازنبیل (بحث) ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۵۶ (UTC)


متن ویرایش در حال حاضر بیشتر انچه است که دوست گرامیم بهرام روشن نوشته است هر تغییری که می خواهید بدهید مختار هستید طبیعی است که این صفحه متعلق به من نیست و متعلق به ویکی پدیا و برا ی همه می باشد . اگر مطلبی را نوشته ام که دارای منبع نمی باشید و یا با خواندن توضیحات قانع نشده اید بر من حجتی نیست ولی چنانچه بخواهید می توانم مجددا برای شماهم توضیح بدهم. Hootandolati (بحث) ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)

در مورد بایگانی هم اگر توجه فرموده باشید تعداد مطالب انقدر زیاد بود که پیدا کردن کوچترین موضوعی زمان بسیاری می برد. 10 بحث آخر را دوباره در صفحه جدید به اشتراک م یگذارم اگرچه نمی دانم که کاری درست است یا خیر 1 Hootandolati (بحث) ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۰۶ (UTC)

کاری درست است و روال همیشگی هم همین است که بحث‌های زنده و فعال بایگانی نمی‌شوند.--چغازنبیل (بحث) ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۵:۲۰ (UTC)

محمود افشار طوس

درود.بخش بزرگی از مطالبی که نوشتید به نظر می‌رسد از سایت:[۱] کپی شده باشد.لطفا مطالب را تعدیل و خلاصه نویسی نمایید تا زدوده نشوند.با سپاس.IR00NY ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۸:۰۱ (UTC)

درود با سپاس از توجه شما از نویسنده اصلی حمید رضا مسیبیان برای درج مطلبشان در ویکی پدیا به همین صورت و بدون هر گونه قید اجازه اخذ شده است در پایین صفحه هر موضوع را ذکر کرده ام . Hootandolati (بحث) ‏۱ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۷ (UTC)

لطفاً

چک میل. لئونیداس (بحث) ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۴۴ (UTC)

بازگشت به صفحۀ کاربر «Hootandolati/بایگانی ۱».